جستجو

باتیال
ژرفی . مربوط بقسمت های عمیق دریا. (واژه های نو فرهنگستان 1319 ه' . ش .).
بابهائی
در نصیبین مردی بابهای نام که ازدودمان سلطنتی بوده افتخاراً برای امنیت سرحد سمت استانداری یافت . (ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 86).
بابیل
پرستو. مخفف ابابیل و همان مرغی است که خدای تعالی ابرهه و سپاه او را که با پیلان برای خرابی خانه خدا بمکه آمده بودند بدان مرغ بسنگ انداختن هلاک کرد و در قرآن مجید در سوره فیل بدین نحو آمده است: «اَلَم تر کیف فَعل ربک باصحاب الفیل . اَلَم یَجعل کیدهم فی تضلیل . و ارسل علیهم طیراً ابابیل . ترمیهم بحجارةٍ من سجیل . فجعلهم کعصف ٍ ماکول »; آیا ندیدی که چگونه کرد پروردگار تو بیاران فیل . آیا نگردانید حیله ایشان را در گمراهی و فرستاد بر ایشان مرغان را گروه گروه از ابابیل که می انداخت آنها را بسنگ از گل . پس گردانید آنها را مانند کاه خردشده . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 580). مولوی نیز بدین حکایت تمثل کرده است:
در ضعیفی تو مرا بابیل گیر
هر یکی خصم مرا چون پیل گیر.

مولوی (مثنوی ).

باتاو
نام یکی از اقوام قدیم ژرمن است که در طرف مغرب رود رین و جهات هلند ساکن بودند و به جسارت و دلاوری معروف بودند و محاربات بسیار با رومیان کردند، حتی پس از قبول تابعیت هم بشورش و بلوا میپرداختند. سرانجام در قرن سوم م . فرانکها آنان را مغلوب و منکوب ساختند تا آنجا که بمرور زمان نامشان هم از بین رفت . (قاموس الاعلام ترکی ج 2).
باتمن
کلمه ترکی است بمعنی مَن . رجوع به باتمان شود.
باتیر
بقول مروج الذهب باتیر (ن ل : مامیر) نام جد ششم زرتشت است و اصل این نام پاترسپ یاپائیتی رسپ است . رجوع به مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات فارسی ج 1 ص 69 شود.
بابهائی صغیر
بابهای کبیر... بابهای صغیر را تکفیر کرد. رجوع به بابهائی کبیر شود. (ایران در زمان ساسانیان چ 1 صص 348 - 349).
باتاویا
معرب آن بطاویه است . اکنون این شهر را جاکارتا نامند و پایتخت جزیره جاوه میباشد. جمعیت آن 435هزار تن است و سابقاً این نام بر مستملکات هلند اطلاق میشده است . (اعلام المنجد). و رجوع به جاکارتا و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
باتنجل
معرب پاتنجل . نام کتابی است در رهائی نفس از رباط بدن که ابوریحان بیرونی در مقدمه تحقیق ماللهند از آن نام برده است . (فهرست تحقیق ماللهند چ لیپزیک ).
باتیس
به تیس . نام کوتوال غزه (قلعه ای بکنار دریای مغرب بمسافت 150 میل در جنوب صور) هنگام محاصره نیروی اسکندر که نسبت بشاه خود بسیار صادق و باوفا بود و با ساخلو کمی خندقها و استحکامات وسیع را حفظ کرد. (ایران باستان ج 2 ص 1347).
بابهائی کبیر
بابهائی کبیر که از روحانیون بزرگ جبل ایزلا بود در شمال نصیبین و در مذهب نسطوری قدمی راسخ و تعصبی سرشار داشت ، بابهائی صغیر را تکفیرکرد. این بابهائی نیز از کشیشان محترم عیسوی بشمار میرفت و در کتاب گمنام گویدی این عبارت در حق آنان آمده است : «سخن کوتاه میکنیم زیرا که اعمال آنان درخشان تر از خورشید نبود و بسی از مولفات آنان گواهی میدهد که دارای ایمانی پاک بوده اند». (ایران در زمان ساسانیان چ 1 صص 348-349).
بابیلنی
منسوب به بابیلون ، بابل ، بابلستان . رجوع به بابیلون ، بابل و بابلستان شود.
باتب
بنا بنقل شعوری ، لغتی است در بابت بمعنی لایق، سزاوار، و آنرا باب هم گویند:
یار چو گل در صفا عاشق بلبل نوا
خنده باد را سزا باتب من گریه است .

عبدالباقی هروی .

باتنگان
بادنجان بود، بوشکور گوید:
سروبُن چون سر و بُن پنگان
اندرون چون برون باتنگان .

(فرهنگ اسدی چ اقبال ص 397).

باتیکه
معرب بتیک . رجوع به بتیک شود. در دایرة المعارف اسلامی ج 1 ص 354 آمده است که بلاد جنوبی اسپانیا را باتیکه می نامیدند. (الحلل السندسیه ج 1 ص 32).
باب هرمز
بابی بین خلیج فارس و بحر عمان .
بابیلو
معتبرترین ساتراپهای ایران باستان . رجوع به بابل و بابلستان شود.
بات تا
نام پدر فری تیما مادر آرک زیلاس ،پادشاه سیرن که مردم وی را بواسطه سخت گیریها بیرون کردند و او به برقه رفته در آنجا کشته شد. و مادرش فری تیما انتقام فرزند خود را از مردم سیرن و برقه بازستاند. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 563 و 565 شود.
باتیل
نام جوانی مشهور به حسن و جمال از اهالی جزیره سیسام ، پولیکراتس فرمانفرمای جزیره نامبرده و شاعر مشهور آناکرئون عاشق وی بودند و اولی مجسمه ای برای او ساخته و دومی هم غزلهای بسیار در حق وی سروده است . (قاموس الاعلام ترکی ج 2).
باب هزار
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در 48هزارگزی شمال کرمان و 4هزارگزی باختر راه مالرو شهداد. سکنه آن 28 تن است . (فرهنگجغرافیائی ایران ج 8).