یحیی افندی
ابن زکریابن بیرام ، شیخ الاسلام و مفتی در ارومیه در روزگار خود و ترک نژادی معرب بود. در استانبول به سال 999 ه' . ق. به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد و به حکومت مصر و بروسة و ادرنه و استانبول رسید و به سال 1053 ه' .ق. در روم ایلی درگذشت . به عربی شعر میسرود. (از اعلام زرکلی ). او راست : 1- تلخیص همایون نامه . 2- دیوانی به ترکی . 3- شرح منظوم بر فرائض فیضی . 4- گردآوری فتاوی شیخ الاسلام عبدالجلیل بن مصطفی . (یادداشت مولف ).
یخا
یُخه . یوخه . نوعی نان نازک لوله کرده به چند لا. قسمی نان تنک شکرین . (یادداشت مولف ).
یخچال بانی
یخچال وانی . عمل و شغل یخچال بان . (یادداشت مولف ). رجوع به یخچال بان شود.
یخ شکن
آنکه یا آنچه یخ را بشکند. شکننده یخ .
نوعی چکش یا تیشه با نوک تیز برای شکستن یخ . آلت یخ شکن چون کلند و چکش نوک تیز. (یادداشت مولف ). کشتی برای شکستن یخهای قطبی . ناو قطبی که یخهای قطبی را شکند و آن برای سفر به نواحی قطبی ساخته شده است . (یادداشت مولف ). نوعی زنجیر با دانه های خاص که بر چرخ اتومبیل قرار دهند. نوعی لاستیک چرخ اتومبیل که در رویه آن میخچه ها یا دگمه مانندهایی تعبیه کرده اند برای جلوگیری از لغزیدن چرخها در روی یخ و برف .
یحبور
مرغی است . (منتهی الارب ).
بچه شوات و شوات نر. ج ، یَحابِر، یَحابیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). (ص ) رجل یحبور; مرد شادمان . (منتهی الارب ).
یحیی المستعفی
یحیی بن محمد (ناصر)بن یعقوب از پادشاهان موحدین . رجوع به یحیی (ابن محمد...) و قاموس الاعلام ترکی شود.
یخاب
یخاو. (ناظم الاطباء). یخ آب . آب که از ذوب یخ حاصل شود. آب یخ . (یادداشت مولف ).
آب که در آن یخ نهاده اند سرد شدن را. آبی که در آن یخ ریخته باشند. (یادداشت مولف ). آبی که به زمستان به زمین دهند و گویند آن حشرات موذیه را براندازد. آب که باغ و مزرعه را دهند گاهی که زمین یخ بسته است کشتن حشرات موذیه و تحت الارضی را. (یادداشت مولف ).
یخچالی
رئیس یا صاحب یا مستاجر یخچال . (یادداشت مولف ).
یخچال فروش . آنکه ساختن و فروختن یخچال فلزی برقی یا نفتی بعهده دارد.
یخشودن
تیمار کردن اسب . (ناظم الاطباء).
یحتمل
گمان میرود و احتمال می دهد و شاید. (از ناظم الاطباء). شاید. مگر. ممکن است . بوکه . یمکن . ظاهراً. همانا. تواند بود. تواند بودن . (یادداشت مولف ):
دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی
که یحتمل که اجابت بود دعایی را.
سعدی .
یحیی المنادی
قاضی القضاة، متوفی به سال 871ه' . ق. او راست : 1- حاشیه بر مختصر الروض الانق فی شرح غریب السیر. 2- حاشیه بر شرح احمدبن عبدالرحیم عراقی بر بهجة الوردیة ابن الوردی . (یادداشت مولف ).
یخابه
یخاب . آب یخ:
کوزه ای کو از یخابه پر بود
چون عرق بر ظاهرش پیدا شود.
مولوی .
یخچاوان
چالمه . (یادداشت مولف ). یخدان . یخچال . و رجوع به چالمه و یخچال شود.
یخشی
خوب و نیک و مبارک و بهتر. (آنندراج ) (غیاث ). در لهجه امروزی آذربایجان با الف بعد از یاء به صورت «یاخشی » و اغلب با تبدیل شین به «چ » به صورت «یاخچی » تلفظ کنند.
یحج
شهرت موسی بن ابی حاج فقیه ، مکنی به ابوعمران . (یادداشت مولف ). رجوع به موسی بن ابی حاج شود.
یحیی بحرانی
ابن محمد ازرق بحرانی ، ثائری خونریز از مردم بحرین بود و به سال 255 ه' . ق. بر المهتدی خلیفه خروج کرد و به صاحب الزنج پیوست . در جنگ بصریان شرکت جست و به بصره وارد شد و به قتل عام پرداخت . صاحب الزنج والیگری بصره و فرماندهی سپاهش را بدو داد و او در این دو سمت باقی بود تا در سال 258 ه' . ق. درجنگ با سپاه الموفق عباسی تیر خورد و زخمهایی برداشت و به اسارت افتاد. الموفق او را به سامرا برد و دست و پایش را برید و به قتل رساند. (از اعلام زرکلی ).
یخاچ
لفظ رومی است به معنی تصویر حضرت عیسی علیه السلام که بر دیوارهای معابد نصاری می باشد. آن را می شویند و آب آن را تبرکاً می گیرند. (غیاث ) .
یخشی آباد
دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران واقع در 7000 گزی شمال باختر شهر ری و 3000 گزی جنوب تهران . سکنه آن 163 تن و آب آن از قنات است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
یحصب
قلعه ای است به اندلس ، و از آن قلعه است سعیدبن مقرون . (منتهی الارب ). نام دارالخلافه ای است و قصر ریدان که بی نظیرش پنداشته اند در این مکان است و آن در هشت فرسنگی ذمار واقع شده است . این یحصب را علو یحصب خوانند و سفل یحصب هم دارالخلافه دیگری است . (از معجم البلدان ).
یحیی بک
یکی از شعرای بزرگ و برگزیده عثمانی است . در قرن دهم هجری می زیست و از نژاد آرناود و منسوب به طایفه دوشرمه بود. به اجاق ینی چری درآمد و سمت تولیت و زعامت یافت . وی مردی مبادی آداب و خوش اخلاق و صاحب سیف و قلم بود. در تاریخ 990 ه' . ق. در میهن خود درگذشت . خمسه ای مرکب از پنج منظومه زیر دارد: گنجینه راز. شاه و گدا. گلشن انوار. یوسف و زلیخا. وصول نامه . علاوه بر این دیوان قصائد و غزلیات نیز به یادگار گذارد. اشعارش متین و آبدار است . (از قاموس الاعلام ترکی ). از شعرای زمان سلطان سلیمان و در سال 990 ه' . ق. زنده بوده است . او راست : 1- دیوان اشعار به ترکی . 2- خمسه . (یادداشت مولف ).