گران رو
کندرو. کند در رفتار. بطی ءالسیر: زیرا که فرودین سبک روتر بود و به گران روتر همی رسد. (التفهیم ).
رخت رها کن که گران رو کسی
کز سبکی زود به منزل رسی .
نظامی .
گران شده
قیمتی شده . بهادارشده:
ز چیزهای جهان هرچه خوار و ارزان شد
گران شده شمر آن چیز خوار و ارزان را.
ناصرخسرو.
گران گیر
کنایه از دیرگیر و سخت گیر.
آنکه در کارها صبر و ثبات ورزد. (آنندراج ).
گراییدنی
قابل گراییدن . لایق گراییدن . رجوع بگرائیدن و گرایستن شود.
گران روح
بدخوی . حِلقِد. (منتهی الارب ).
گران شکم
بزرگشکم . برآمده شکم . اَثَطّ. (منتهی الارب ).
گرانمایگی
بزرگی . ارجمندی . عزت و جلال:
سرنامه کرد آفرین از نخست
گرانمایگی جز به یزدان نجست .
فردوسی .
گراوساند
ژاکب . (1688 - 1742 م .).دانشمند هلندی ، مولد در بوا ل ُ دوک و طبیعت هوش سرشاری به وی عطا کرده بود.
گراییده
متمایل شده: لاجرم کافه انام از خواص و عوام به محبت او گراییده اند . (گلستان ). رجوع به گرائیدن . گراییدن و گرایستن شود.
گران روی
عمل گران رو. رجوع به گران رو شود.
گران عنان
آنکه لگام اسب را بکشد در روز جنگ و جز آن تا اسب برجای ماند. (آنندراج ). مقابل سبک عنان .
مردم کاهل و یا اسب کاهل . (ناظم الاطباء).
گرانمایه
هر چیز بیش بها و قیمتی و به عربی نفیس . (برهان ) (انجمن آرا). هر چیز نفیس . (آنندراج ). نفیس . (مفاتیح ) (مجمل اللغه ). پرارزش . پرارج:
سخن گرچه باشد گرانمایه تر
فرومایه گردد ز کم پایه تر.
ابوشکور.
گراولت
ناحیه ای از مُزِل بخش متز کامپانْی ْ که دارای 365 تن جمعیت است و جنگ خونینی که در 16 اوت 1870 م . مابین فرانسه و آلمان صورت گرفته در این ناحیه بوده است .
گران ریش
بزرگریش : هِلًّوف ; ریش سطبر. بسیارموی . کلان ریش . نعثل ; مردی درازریش ، کان یشبه به عثمان . (منتهی الارب ).
گران فروش
آنکه متاع خویش را به قیمت گران فروشد. مقابل ارزان فروش . دندان گرد در تداول عامه . گران گاز. رجوع به گران گاز شود.
گران زبان
الکن . کسی که زبانش در سخن گفتن سنگین است و بسختی سخن ادا کند. طَبّاقاء. (مهذب الاسماء). رجوع به طباقاء شود. که زبانش سنگین است در سخن گفتن . فدم . (دستور اللغه ). قتول . (مهذب الاسماء).
گران نظر
آنکه از روی ناز و تبختر از گوشه چشم به مردم می نگریسته باشد. (آنندراج ).
گرانژا
محل اقامت تابستانی پادشاهان اسپانی . این قصر بوسیله فیلیپ پنجم به سبک قصر ورسای نزدیک سگوی ساخته شده است .
گران قیمت
گرانبها. پرارزش و عالی . مقابل ارزان قیمت .