جستجو

گرانسی
ژاک دُ. مارشال فرانسوی که بواسطه بی باکیش شهرت یافته بود. (1603 - 1680 م ).
گران گردیدن
سنگین شدن . ثقیل شدن:
آدمی پیر چو شد حرص جوان میگردد
خواب در وقت سحرگاه گران میگردد.

صائب .

گرانی گوش
ثقل سامعه . وقر:
چون سبکبار گشت هزل فروش
درخور است آن زمان گرانی گوش .

سنائی .

گرایندگی
عمل گرائیدن . میل . رغبت:
مکن جز به نیکی گرایندگی
که در نیکنامی است پایندگی .

نظامی .

گران رفتار شدن
کندرو شدن . بطی ءالسیر گشتن . به کندی رفتن .
گران سیر
آنکه سیر او بدیربود. (آنندراج ). کندرو. دیررو. آهسته رو:
نقرس گرفته پای گران سیرش
اصلع شده دماغ سبکسارش .

خاقانی .

گران گرز
آنکه گرز گران دارد. دارنده گرز سنگین:
گرفتش سنان و کمان و کمند
گران گرز را پهلو دیوبند.

فردوسی .

گراینده
مایل . متمایل:
فزاینده نام و تخت قباد
گراینده تاج و شمشیر و داد.

فردوسی .

گران رکاب
کسی را گویند که در روز جنگ به حمله خصم از جا نرود و ثابت قدم باشد و جای خود را نگاه دارد. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ).
  • کنایه از مردم آرمیده و باتمکین . (برهان ).
  • گران شدن
    ناگوار و نامطبوع گردیدن:
    کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم
    از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد.

    کسائی .

    گران گوش
    مردمی را گویند که گوش ایشان سنگین باشد، یعنی دیر بشنود و کر را نیز گویند چه گران گوشی به معنی کری آمده است . (برهان ). کر. اطروش . موقور. (مهذب الاسماء): گران گوشی به قزوینی گفت : شنیدم زن کرده ای . گفت : سبحان اللّه تو که چیزی نشنوی این خبر از کجاشنیدی . (از منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 163).
    اگر راحت بخواهی در همه حال
    بشو هر جا گران گوش و زبان لال .

    میر نظمی (از شعوری ص 310).

    گراورساز
    کنده کار. حکاک . نقار. آنکه گراور سازد.
    گران رکاب شدن
    کنایه از حمله بردن:
    گران شدرکاب و سبک شد عنان .

    فردوسی .

    گران شدن رکاب
    فشار آوردن بر رکاب تااسب بسرعت بتازد. کنایه از به شتاب شدن:
    گران شد رکاب یل اسفندیار
    بغرید با گرزه گاوسار.

    فردوسی .

    گران گوش شدن
    وقر.(دهار). کر شدن . و رجوع به گران گوش شود:
    دشوار بود غیبت یاران شنیدنم
    شد گوش من گران و به فریاد من رسید.

    محسن تاثیر (از آنندراج ).

    گراورسازی
    عمل گراور ساختن . قالب تصویر درست کردن .
  • (اِ مرکب ) محل گراورسازی . رجوع به گراور شود.
  • گران رکابی
    کنایه از حمله بردن است . عمل گران رکاب:
    از ناله در آن گران رکابی
    الحق سپه گران شکستم .

    خاقانی .

    گران شدن عنان
    کشیدن عنان اسب برای توقف دادن آن:
    گران شد عنان و گران شد رکیب
    سر سرکشان خیره گشت از نهیب .

    فردوسی .

    گران گوشی
    کری . سنگین گوشی:
    بد مشنو وقت گران گوشی است
    زشت مگو نوبت خاموشی است .

    نظامی .

    گراور کردن
    قالب تصویر ساختن . گراور ساختن . رجوع به گراور شود.