جستجو

ویتنام جنوبی
قسمتی از ویتنام که در جنوب مدار 17 درجه قرار دارد و پایتخت آن سایگون می باشد و سکنه آن 16067136 نفر است . دولت سایگون را ایالات متحده آمریکاو انگلستان به عنوان دولت قانونی ویتنام شناخته اند.
ویدستر
بیدستر. نام حیوانی است بحری ، و در خشکی هم می باشد، و خصیه او را آش بچگان گویند. (آنندراج ) (برهان ). بیدستر است که سگ آبی باشد. (انجمن آرا). بیدستر. گند یا جند بیدستر خایه آن است . رجوع به بیدستر و جندبیدستر شود.
ویران کردن
خراب کردن:
که ویران کنی تاج و گاه مرا
به آتش بسوزی سپاه مرا.

فردوسی .

ویزاری
بیزاری . رجوع به بیزاری شود.
ویس آقا
دهی است از دهستان شهرویران بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 8500 گزی شمال شوسه میاندوآب به مهاباد دارای 345 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ویتنام شمالی
قسمتی از کشور ویتنام که در شمال مدار 17 درجه قرار دارد و اینک نام رسمی آن کشور جمهوری دموکراتیک ویتنام است . پایتخت آن هانوئی و سکنه آن 17800000 نفر میباشد. (از فرهنگ فارسی معین ).
وید کردن
چاره کردن . علاج کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
  • دید و وید کردن ; از هم متلاشی کردن . پاره پاره کردن . از هم دریدن .
  • ویران کن
    ویران کننده . خراب کننده:
    زآباد کشیده جان به ویران
    ویران کن خان ومانم این است .

    نظامی .

    ویزاری کردن
    بیزاری نمودن . بیزاری کردن: ما بیزاری کنیم از ایشان چنانکه ایشان ویزاری کردند از ما. (ترجمه قصه های قرآن ج 1 ص 38 از فرهنگ فارسی معین ).
    ویس احمد
    دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    ویران کننده
    منهدم کننده . خراب کننده:
    در عالم دوم که بود کارگاهشان
    ویران کنندگان بنا و بناگرند.

    ناصرخسرو.

    ویزمک
    دهی است جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
    ویس بذ
    رئیس قبیله . (ایران در زمان ساسانیان ). رئیس قریه . در ایران باستان ، فرماندهان را به چهار دسته طبقه بندی کرده اند که در کتب پهلوی آثار تورفانی نیز درباره آنان مکرر ذکر شده است ، و این چهار طبقه عبارتند از: رئیس خانه ، رئیس ده ، رئیس طائفه (ویس بذ)، رئیس کشور. (ایران در زمان ساسانیان ص 31 مقدمه و ص 120 متن ).
    ویران گر
    ویران کن . ویران کننده:
    ای خنک آن را کز این ملکت بجَست
    که اجل این ملک را ویران گر است .

    مولوی .

    ویزنه
    دهی است جزء دهستان کرگانرود بخش مرکزی شهرستان طوالش . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
    ویس پرد
    نام یکی از پنج بخش اوستای موجود.(حاشیه برهان چ معین ). نام جزئی از اجزاء اوستای امروزی است شامل آداب پرستش . (یادداشت مرحوم دهخدا).
    ویران گشتن
    خراب شدن:
    جهان گشت ویران ز کردار اوی
    غنوده شد آن بخت بیدار اوی .

    فردوسی .

    ویزیت
    دیدار. بازدید.
  • (اصطلاح پزشکی ) عیادت بیمار از طرف پزشک .
  • (اصطلاح پزشکی ) پایمزد پزشک . حقالقدم .
  • ویس پوهر
    رئیس ایل ورئیس یک خانواده بزرگ از هفت خاندان حکومت کننده دردوره ساسانی . عنوانی شاهزادگان خانواده شاهی را. رجوع به ایران در زمان ساسانیان و رجوع به ویس شود.
    ویجین
    وجین . درو. واچین . عمل پاک کردن مزرعه از علفهای هرزه . رجوع به وجین شود.