جستجو

ویشلق
دهی است ازدهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی واقع در 3 هزارگزی باختر شوسه خوی به جلفا، دارای 777 تن سکنه . این ده در دو محل نزدیک به یکدیگر قرار گرفته و به نام ویشلق بالا و ویشلق پائین مشهور است . سکنه ویشلق بالا 395 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ویشه سرا
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرا از شهرستان رشت . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ویسمان
دهی است از دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه با 626 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
ویل وائل
مبالغه است ویل را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ویل وئیل و ویل ویل شود.
ویولا
یکی از سازهای زهی که به ویولون شباهت کامل دارد اما اندکی از آن بزرگتر است . صدای ویولا نیز از صدای ویولون بم تر می باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
ویس مرید
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویشیدن
گستریدن . (حاشیه فرهنگ اسدی ). رجوع به ویشیده شود.
  • پیچیدن .
  • ویل وئیل
    مبالغه ویل است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
    ویولون
    ویلن . یکی از سازهای زهی که می تواند آهنگهای حساس و هیجان انگیز را اجرا کند. این ساز در اصل شرقی بوده و بعد از جنگهای صلیبی به اروپا رفته است . این ساز دارای چهار سیم «می »، «لا»، «رِ» و «سل » است و به دو طریق نواخته می شود، یکی به وسیله طریقه آرشه ای و دیگر پیتسیکاتو که نواختن با ضربات انگشت است ، و مورد اخیر استثنایی است . ته ویولون به هنگام نواختن در زیر چانه قرار می گیرد. (از فرهنگ فارسی معین ).
    ویسمه
    دهی است جزء دهستان فراهان پائین بخش فرمهین شهرستان اراک . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
    ویشیده
    گسترده . (برهان ) (انجمن آرا) (حاشیه فرهنگ اسدی ). گسترده:
    گفت بر پرنیان ویشیده
    طبل عطار شد پریشیده .

    عنصری .

    ویل ویل
    مبالغه است چون ویل وئیل و ویل وائل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ویل (صوت ، اِ) شود.
    ویولون زن
    ویولون زننده . نوازنده ویولون . ویولونیست .
    ویشیل
    در تداول ،بی مزه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
  • ساده بی ترشی : آش ویشیل ; آش ساده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
  • ویولون سل
    از سازهای آرشه ای که به هیات ویولون ولی از آن بزرگتر است و به هنگام نواختن ته آن در روی زمین قرار می گیرد و آن را مانند کمانچه می نوازند. صدای ویولون سل یک اکتاو بم تر از صدای ویولاست . (فرهنگ فارسی معین ).
    ویس و رامین
    نام دو تن از عشاق معروف افسانه ای و نام داستان آنان . این افسانه ایرانی از قدیمترین زمانها موجود بوده و پهلوی ِ آن را به شعر ترجمه کرده اند. (یادداشت مرحوم دهخدا). ویس و رامین که فخرالدین اسعد گرگانی ترجمه آن را [ از پهلوی ] بیش از نُه قرن پیش ، میان سالهای 432 و 446 ه' .ق. یعنی پنجاه سال پس از آنکه فردوسی شاهنامه را به پایان برد، پرداخته است ، داستانی بسیار شایان توجه است . منظومه بر اساس افسانه (پهلوی ) کهنی است که به ابهام یادآور داستان تریستان و ایزوت و مارک شاه و برانژین است . بسیاری از وقایعی که در داستان می گذرد، متضمن اوضاع و احوالی مخالف عقاید اسلامی درباره ازدواج و زن و عشق است . در استعداد شاعرانه فخر گرگانی جای هیچ شک نیست . نقصی که در داستان هست ، تناقضاتی در تجسم و نمایش اشخاص و اطناب و تفصیل در گفتگوهای میان عاشقان و سخنانی است که هر یک ازآنها با خویشتن می گوید. منظومه فخر گرگانی به احتمالی در آغاز قرن سیزدهم م . [ در حدود صدوپنجاه سال پس از نظم آن به فارسی ] به زبان گرجی ترجمه شده است و از اینکه یکسان مورد توجه مسلمانان و همسایگان مسیحی آنان در آن سوی قفقاز واقع شده ارزش و اعتبار اصل داستان و تهذیب فخر گرگانی از آن ، آشکار می گردد. اخبار قدیم و متعددی درباره ویس و رامین در ادبیات فارسی وجود دارد، مولف مجمل التواریخ و القصص ، زمان داستان را هنگام پادشاهی دومین شاهنشاه ساسانی می داندو می گوید: «موبد برادر رامین صاحب طرفی بود از دست شاپور، به مرو نشستی و خراسان و ماهان به فرمان او بود». عوفی فخر گرگانی را ناظم ویس و رامین می داند و حمداللّه مستوفی از داستان ویس و رامین در زمان سلطنت بیژن اشکانی پسر گودرز پسر بلاش پسر اشک نام می برد و فخرالدین اسعد را ناظم آن می خواند و میرخواند آن را منسوب به زمان یکی از پادشاهان اشکانی می داند و او راشاپوربن اشک اشکانی می خواند. (از تعلیقات ویس و رامین چ محجوب ص 393 و 394): اندر عهد شاپور اردشیر قصه ویس و رامین بوده است . (مجمل التواریخ ).
    ویس و رامین خسرو و شیرین بخوان
    تا چه کردند از حسد آن گمرهان .

    مولوی .

    ویولونیست
    ویولون زن . ماهر در نواختن ویولون . رجوع به ویولون زن شود.
    ویله زدن
    فریاد کردن . نعره زدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ویله شود.
    وارمر
    اجاق کوچک شمع دار که برای گرم نگه داشتن غذا به کار رود، چراغک . (فره ).
    واریته
    1 ـ گوناگون . 2 ـ نمایشی مرکب از کنسرت ، تئاتر، رقص ...