جستجو

ولنجق
دهی است از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه واقع در 2 هزارگزی خاور شوسه مراغه به دهخوارقان ، دارای 325 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
وله زاقرد
دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، واقع در 500 گزی شوسه اردبیل به تبریز، دارای 565 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
ولیقة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ولیقة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ولندان
دهی از دهستان حومه شهرستان شهرضای اصفهان . سکنه آن 520 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
ولیدآباد
دهی است جزء دهستان برچلو از بخش وفس شهرستان اراک . سکنه آن 356 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ولیک آباد
دهی است از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان . سکنه آن 250 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
ولندران
دهی است از دهستان کلیبر بخش شهرستان اهر واقع در 15 هزارگزی شوسه اهر به کلیبر دارای 153 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
ولیدات
مصغر لدات ج ِ لدة به معنی همزاد است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ولیک چال
دهی است از دهستان بنافت بخش دودانگه شهرستان ساری . سکنه آن 210 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
وله موزو
دهی است از دهستان پنجهزاره بخش بهشهر شهرستان ساری . سکنه آن 355 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
ولیدالابان
از محدثان است . در اصفهان سکونت داشت و به سال 310 ه' . ق. در همانجا وفات کرد.
ولی داشتن
در تداول عامه ، داشتن متکفل هزینه عیش و عشرت خود و رفقا. توضیح اینکه وقتی یکی از لات ها چنین کسی را پیدا کند هنگام دعوت کردن و «بفرما زدن » به رفقایش میگوید بفرمائید برویم امشب ولی داریم .(فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). رجوع به ولی شود.
ولوغ
ولغ [ وَ / وُ ] . وَلَغان . آب خوردن سگ به اطراف زبان از ظرف یا درکردن زبان خود را در آن و جنبانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ولغ و ولغان شود.
ولی دشت بیاضی
وی از شعرای معروف توابعقاین است ، و مولد وی به سبب سپیدی خاکش دشت بیاض نامیده شده است . در غزلسرایی طبعی متین دارد. از اوست :
خوش آنکه با تو دهم شرح مشکل خود را
به گریه افتم و خالی کنم دل خود را
به دوری تو که یارب نصیب دشمن باد
بدان رسیده که راضی کنم دل خود را.
او لب از ننگ سوءالم نگشاید به سخن
من بدین شاد که در فکر جواب است مرا.
جز این چه شکوه توانم از آن ستمگر کرد
که غیردر حق من هرچه گفت باور کرد.

(مجمعالفصحاء ج 2 ص 50).

ولی کندی
دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 5 هزارگزی خطآهن میانه به مراغه ، دارای 560 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ولنگاری
حالت و عمل ولنگار. لاابالیگری . سهل انگاری . بی قیدی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ولیدون
مصغر لدون ج ِ لدة به معنی همزاد است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ولنگاری کردن
در تداول ، هرزه بودن . ول بودن . ویلان بودن .
  • سهل انگاری کردن . بی بندوباری کردن .
  • ولی گرداندن
    ولی گردانیدن .ولی کردن .
  • ولی عهد کردن . جانشین ساختن: چون الب ارسلان ... کشته شد... پیش از واقعه ملکشاه را برگزیده بود و ولی و وصی خود گردانیده . (سلجوقنامه ظهیری چ خاور ص 29 از فرهنگ فارسی معین ).
  • ولنگ و باز
    رجوع به ولنگ و واز شود.