هزار میخ
کنایه از: 1 ـ خرقه درویشان که بخیه بسیاری بر آن زده باشند. 2 ـ آسمان پر ستاره .
هفت کچلان
داشتن عایله خصوصاً اطفال قد و نیم قد بسیار.
هلپند
مردم بیکار، هیچکاره .
هایم
شیفته ، پریشان ـ حال ، سرگشته .
هزه
تحریک ، یک بار جنباندن .
هفت ماهه
1 ـ آن چه که هفت ماه از عمرش گذشته باشد. ؛ ~ بودن (زاییدن ) بسیار عجول شدن ، بسیار شتاب داشتن .
هلفدونی
1 ـ زندان . 2 ـ سیاه ـ چال .
هرتز
واحد بسامد برابر یک سیکل (دور) در ثانیه .
هله و هوله
خوردنی های بی خاصیت که موجب سیری کاذب می شود.