جستجو

هند بال
نوعی بازی گروهی شبیه به فوتبال که توپ آن کوچک تر از توپ فوتبال است و با دست بازی می شود.
هندباج
= هندباء: گیاهی تلخ که در فارسی کاسنی گویند.
هیپنوتیزم
خواب مصنوعی ، خواب مغناطیسی که در آن شخص تحت تأثیر القاهای شخص دیگر به خواب می رود.
هندی کم
نام تجاری دوربین فیلم برداری قابل حمل با دست برای تهیه فیلم های ویدیویی .
هیپوتالاموس
اندامی که در زیر نهنج قرار دارد و کارش تنظیم آب و دمای بدن و خواب و صفات ثانوی جنسی است ، زیر نهنج . (فره ).
هلیکوپتر
نوعی وسیله ترابری هوایی که در هنگام فراز و فرود می تواند به طور قایم یا عمودی حرکت کند و به حالت ایستاده در هوا بماند. چرخبال ، بالگرد. (فره ).
هم گرایی
تقارب ، کیفیت نزدیک شدن اجزای یک کل به یکدیگر.
هنرکده
هنرستان . هنرسرا. جای آموزش هنر: هنرکده خیاطی ، هنرکده نقاشی ، هنرکده صنعتی .
هیپودرم
لایه ای در زیر پوست از بافت پیوندی سست که در بردارنده شمار متفاوتی از یاخته های چربی است ، زیرپوست . (فره ).
هنگامه ساختن
معرکه گرفتن .
همانجا
هم آن جا، آن جا. مق همین جا.
هنگامه کردن
آشوب برپا کردن ، سر و صدا کردن ، سر و صدا راه انداختن .
هیتر
وسیله ای برای گرم کردن هوای مکان هایی مانند اتاق و کارخانه ، اجاق برقی ، بخاری برقی . (فره ).
هم رس
هم آهنگ ، یک جهت ، متفاوت .
هماورد
حریف ، رقیب .
هنگامه گیر
معرکه گیر.
هیچ کاره
ردی . پست . که به هیچ کار نیاید: عسیقة; شراب هیچ کاره بسیارآب . مصران الفار; نوعی از خرمای هیچ کاره . (منتهی الارب ).
  • کسی که کاری و شغلی ندارد. آنکه برای کاری شایسته نیست .
  • کنایه از مردم ضعیف و بی اعتبار و فرومایه . (آنندراج ):
    ما را ز منع عقل مترسان ومی بیار
    کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست .

    حافظ.

  • هم شاگردی
    دو یا چند شاگرد که نزد یک معلم درس می خوانند.
    همایون فال
    آن که اقبال خجسته و میمون دارد، همایون بخت .
    هنگامه نهادن
    برپا کردن مجلس نقالی و شعبده بازی .