جستجو

هیچ کاره
ردی . پست . که به هیچ کار نیاید: عسیقة; شراب هیچ کاره بسیارآب . مصران الفار; نوعی از خرمای هیچ کاره . (منتهی الارب ).
  • کسی که کاری و شغلی ندارد. آنکه برای کاری شایسته نیست .
  • کنایه از مردم ضعیف و بی اعتبار و فرومایه . (آنندراج ):
    ما را ز منع عقل مترسان ومی بیار
    کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست .

    حافظ.

  • هیدکر
    زن بسیارگوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن جوان شگرف اندام نیکوکرشمه . (اقرب الموارد). هیدکور. هیدکورة. (اقرب الموارد).
  • لبن خاثر. (اقرب الموارد). شیر دفزک .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به هیدکور شود.
  • هیربدستان
    محل هیربد.
    هیتلر
    آدولف . صدراعظم و دیکتاتور آلمان در جنگ دوم جهانی . در سال 1889 م . در اتریش متولد شد. چند سال به نقشه کشی ساختمان مشغول بود. در سال 1912 به مونیخ رفت . در جنگ اول جهانی شرکت داشت و ترفیع درجه پیدا کرد. در سال 1921 م .به حزب نازی پیوست . این حزب به رهبری او در آلمان نفوذ و قدرت به هم رسانید. در 1933 هندنبورگ رئیس جمهوری آلمان او را به سمت صدراعظم تعیین کرد. پس از فوت هندنبورگ دیکتاتور آلمان شد و مدت 12 سال با نهایت قدرت فرمانروایی کرد و ارتش نیرومندی برای جنگ آماده ساخت . در 1938 به دنبال خروج آلمان از جامعه ملل پیمان اتحاد میان آلمان ، ایتالیا و ژاپن منعقد گردید که به پیمان محور معروف شد. در 1939 هیتلر قراردادی با روسیه منعقد ساخت و به موجب آن لهستان میان آلمان و روسیه تقسیم شد. در همان سال نیروهای آلمان به فرمان هیتلر به لهستان حمله کردند و در اثر آن جنگ میان دول محور (آلمان و ایتالیا و ژاپن ) و متفقین (لهستان ، فرانسه و انگلیس ) درگرفت . نیروهای آلمان کشورهای لهستان و دانمارک و نروژ و فرانسه و هلند و بلژیک رااشغال کردند و در سال 1941 به روسیه حمله بردند و تا مسکو پیش رفتند و در اثر کمکهای انگلیس و فرانسه وآمریکا و پایداری سربازان شوروی نیروهای آلمان شکست خوردند و از مناطقی که اشغال کرده بودند عقب نشینی کردند و سرانجام پیروزی نصیب متفقین گردید و آلمان در1945 بدون قید و شرط تسلیم شد و هیتلر در آخرین ساعت جنگ خودکشی کرد اما جسدش پیدا نشد. (فرهنگ عمید).
    هیچ کس
    کسی . شخصی . (فرهنگ فارسی معین ).
  • (ص مرکب ) ناچیز. بی چیز. بی ارزش . نالایق. (فرهنگ فارسی معین ). فعل و ضمیر آن مفرد آید. (از مفردو جمع معین ص 218). رجوع به هیچ و ترکیب هیچ کس شود.
  • هیردان
    دزد. (منتهی الارب ). لص . (از اقرب الموارد).
  • گیاهی است . (از اقرب الموارد).
  • هیث
    هَیَثان . چیزی اندک دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اندک دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد).
  • جنبیدن .
  • حاجت روا کردن به مال .
  • تباهی انداختن در مال .
  • کم کردن دهش را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
  • داخل شدن بعضی در بعض دیگر به هنگام دشمنی . (از اقرب الموارد).
  • هیچ گاه
    هیچ وقت . هرگز:
    گر کند هیچ گاه قصد گریز
    خیز ناگه به گوشش اندر میز.

    خسروی .

    هیرسا
    پارسا و آن شخصی است که در تمام عمر با زنان نزدیکی نکرده است . (برهان ). پرهیزگاری که در مدت حیات با وجود قوت و قدرت با زنان نیامیزد. (انجمن آرا) (آنندراج ).
    هیثان
    چیزی اندک دادن .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به هیث شود.
    هیچ گونه
    هیچ قسم:
    مگردان دل از مهر افراسیاب
    مکن هیچ گونه به رفتن شتاب .

    فردوسی .

    هیدلة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی هیدلة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    هیرط
    نرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رخو. (اقرب الموارد).
    هیزارما
    هیرازمای . رستنیی باشد که آن را به عربی نعناع گویند.اگر زن پیش از جماع قدری از آن بخود برگیرد آبستن نشود و بعضی گویند این لغت رومی است . (برهان ). رجوع به هیرازمای و رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی شود.
    هیثم
    چوزه کرکس .
  • چوزه عقاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باز شکاری و گویند جوجه کرکس و گویند جوجه عقاب . (اقرب الموارد).
  • ریگتوده سرخ یا زمین نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
  • درختی است از حمض . (از اقرب الموارد).
  • هیچ مدان
    هیچ دان . نادان .جاهل و بی علم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ):
    یارم همه دانی و خودم هیچ مدانی
    یارب چه کندهیچ مدان با همه دانی .

    ؟

    هیرع
    مرد بددل سست بی خیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
  • مرد گول و احمق.
  • باد شتاب و تند بسیارغبار.
  • زن شتاب سبک چست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
  • هیزب
    لیث هیزب ; شیر توانا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الحدید. یقال : لیث هیزب ; ای حدید. (از اقرب الموارد).
    هیچ مرد
    کنایه از مرد ضعیف و زبون . (آنندراج ):
    جهان آن کسی راست کو در نبرد
    پی مرد نگذاشت بر هیچ مرد.

    نظامی (از آنندراج ).

    هیذار
    بیهوده گوی بسیارسخن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). هیذر. (از اقرب الموارد).