جستجو

لاریبوازیر
ژان آمبرواز باستن ، کنت دو. نام ژنرال فرانسوی مولد فوژر و وفات در کنیگس برگ (1759 -1813 م .).
لادملک
نام زن تاج خان افغانی . و تاج خان از جانب سلطان ابراهیم لودی فرمانروای دهلی (جلوس 923 هجری ) حاکم چنار بود. (تاریخ شاهی ص 182).
لاذقی
منسوب به لاذقیه ، شهری از شام .
لارسا
نام شهری از عیلام . حموربی شاه بابل ریم سین پادشاه عیلام را از این شهر به سال (2093 ق.م ) بیرون راند. (ایران باستان ج 1 ص 120). این شهر مرکز ستایش اوتو خداوند خورشید بود که بعد سامی نژادان آن را بنام شمش پرستیدند واکنون آن محل را سنکره نامند. (فرهنگ ایران باستان آقای پورداود ج 1 ص 118).
لارنده
قره مان در آسیای صغیر. (دمشقی ). رجوع به قره مان شود. از نواحی قونیه است و سلطان ولد فرزند مولانا جلال الدین محمد مولوی در این شهر به دنیا آمده است . حافظ ابرو در ذیل جامعالتواریخ گوید: لارنده (کوه ) از محکمترین قلاع آسیای صغیر که امیراعظم تیمورتاش برای اقامت خود اختیار کرد:
چو لارنده دز در جهان کس ندید
چو بر آسمان نردبان کس ندید
به پهنا به بالا جهانی دگر
به روی زمین آسمانی دگر.

(از ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 137).

لاریبی
(از: «لا» + «ریب » + یاء نسبت ) یقینی . الهی: بسا مکاشفات غیبی و مشاهدات لاریبی دست دهد. (سعدی ). تیر سعادت مآثر غیبی ازمطلع مرحمت لاریبی طلوع نمود. (حبیب السیر ج 3 ص 276).
لادمیرو
لوئی دو. نام ژنرال فرانسوی . مولد مُنت مریلن وی در جنگهای سُلفرِینو و رِزُنویل کسب شهرت کرده است . (1808-1898 م .).
لاذقیه
شهری است از شام بر کران دریای روم و اندروی مسلمانانند. شهری است با نعمت بسیار و کشت و برز بسیار و خواسته های بسیار. (حدود العالم ). لااُدیسه . (دمشقی ). نام چند شهر مسمی به لااُدیسه و بالاخص نام لاتاکیه . و این در جنوب آسیةالصغری است . یاقوت در معجم البلدان گوید لاذقیه شهری است بر ساحل دریای شام و از اعمال حمص شمرده شودو به مغرب جبلة واقع و میان آن دو، شش فرسنگ مسافت است و اکنون (بروزگار یاقوت ) از اعمال حلب بشمار است . بطلمیوس در کتاب الملحمة گوید مدینة لاذقیة طولها ثمان و ستون درجة و عشرون دقیقة و عرضها خمس و ثلاثون درجة وست دقائق فی الاقلیم الرابع طالعها القوس ، عشرون درجة من السرطان . مدینة عتیقة رومیة. فیها ابنیة قدیمة مکینة و هو بلد حسن فی وطاء من الارض و له مرفاجید محکم و قلعتان متصلتان علی تل مشرف علی الربض و البحر علی غربیها و هی علی ضفته و لذلک قال المتنبی :
و یوم جلبتها شعث النواصی
معقدة السبائب للطرّاد
و حام بها الهلاک علی اناس
لهم باللاذقیة بغی عاد
فکان الغرب ُ بحراً من میاه
و کان الشرق بحراً من جیاد.
... و قال المعری الملحد اذ کانت اللاذقیة بیدالروم بها قاض و خطیب ٌ و جامعٌ لعباد المسلمین اذا ادنوا ضرب الروم النواقیس کیاداً لهم . فقال :
فی اللاذقیة فتنة
ما بین احمد و المسیح
هذا یعالج دُلبةَ
والشیخ من حنق یصیح .
الدلبة، الناقوس - و الشیخ الذّی یصیح ، اراد به الموذن ... قال ابن فضلان و اللاذقیة مدینة قدیمة سُمیّت باسم بانیها و رایت بها فی سنة 446 اعجوبة و ذلک ان المحتسب یجمع القحاب و الغرباء الموثرین للفساد من الروم فی حلقة و ینادی علی کل واحد منهم و یزایدون علیها الی دراهم ینتهون الیها لیلتها علیه و یاخذونهم الی الفنادق التی یسکنها الغرباء بعدان یاخذ کل واحد منهم من المحتسب خاتم المطران حجة معه و یعقب الوالی له فانه متی وجد انساناً مع خاطئة و لیس معه خاتم المطران الزم خیانة... و من هذه المدینة اعنی اللاذقیة خرج نیقولاوس صاحب جوامع الفلسفة و توفلس صاحب الحجج فی قدم العالم ... . (معجم البلدان ). در ذیل معجم البلدان یعنی منجم العمران چنین آمده است : ذکرها فی الاصل و قال غیره ، هی مدینة قدیمة علی ساحل البحر المتوسط علی الشمالی الغربی من الراس الداخل فی البحر بینها و بین مینائهامقدار نصف ساعة و هی من ابنیة الفینقیین الکنعانیین او غیرهم و کان اسمها رامانتا و قیل بناها سلوقوس ملک السلوقیین و سماها لاذقیه باسم اُمه سنة 290 ق. م .و الظاهر انه جدد بناوها و لم تزل بید السلوقیین حتی اندثرت ثم انتقلت الی یدالرومانیین و ظلت بایدی الرومانیین الی ان افتتحها المسلمون سنة 15 ه' . ق. و لم تزل بایدیهم الی زمن الصلیبیین ثم استولت علیها الافرنج ثم استرجعها الاسلام فی زمن صلاح الدین الایوبی ثم استرجعها الافرنج ثم استولی علیها الملک قلاوون و لم تزل بیدالمسلمین الی الان و لم تکن فی جمیع هذه التواریخ ذات اهمیة تستحق الذکر و کانت تارة تتبع حلب و تارة لطرابلس و تارة لحمص و آخرا کانت تابعة لطرابلس ثم فی ایام مدحت پاشا صارت بهمته متصرفیة و بها کثیر من الاًّثار القدیمة و اراضیها کثیرةالخصابة من حواصلها انواع الحبوب و القطن و العسل و الزیت و السمن و الشمع و التبغ و هو معظم تجارتها و اهالیها فی غایة اللطف و دماثة الاخلاق و اکرام الضیف و عددهم نحو 15 الف نسمة اکثرهم مسلمون و به عدة مکاتب و ابنیة جمیلة و ساحلها به نحو 60 قریة من قری النصیریة و الی الشمال الشرقی منها مقاطعة البهلولیة تحتوی علی 74 قریة و اهلها کلهم نصیریة ایضاً و الی الجهةالشمالیة الشرقیه منها ایضاً جبل الاکراد به نحو 120 قریة و مزرعة بهاعدة عشائر من المسلمین و بها ایضاً اکراد نصیریة و ارمن و هواء اللاذقیة فی غایة الجودة. (منجم العمران ).و لاذقیه همان لیسه اروپائی است . قفطی در شرح حال برقلس گوید قال المختاربن عبدون ابن بطلان الطبیب ... ان ّ برقلس هذا، کان من اهل اللاذقیة و این برقلس از مردم لیسه است .
لارستان
نام محلی در 193 هزارگزی گرمسار و 307 هزارگزی تهران میان هفتخوان و بنوار. و بدانجا ایستگاه راه آهن باشد.
لارندی
گدفروا دو. نام اصیلزاده ای از مردم پری گوردن . رئیس مجلس آمبواز. مقتول به سال 1560 م .
لاریج
(تنگه ...) در مازندران در ناحیه شمالی البرز واقع است . از حیث وجود معادن آهن و زغال سنگ بهترین نقطه ناحیه شمالی کوههای البرز است ، در این محل بواسطه نبودن درخت رگه های آهن و زغال سنگ خوب نمایان و رگه های سنگ آهن دارای سی سانتیمتر عرض میباشد. در قسمتی که رودخانه آبشاری تشکیل میدهد در پنج نقطه رگه های سنگ آهن پیداست که هر یک چهل سانتیمتر عرض و یک متر و نیم طول دارد. در این ناحیه از قدیم استفاده از کلوخه های آهن انجام میگرفته و اکنون هم کم و بیش استخراج مینمایند. ترتیب استفاده از سنگهای آهنی به این شکل است که در کوره های کوچک تنگه لاریجان سنگ آهنی را که بواسطه جریان آب از کوه جدا شده است جمع و ذوب می کنند. (جغرافیای اقتصادی تالیف آقای کیهان ص 259-260).
لادن
یکی از سه شعبه مشرقی رود گنگ. (تحقیق ماللهند ص 131) .
لاذگرد
جایگاهی است به کرمان به یک فرسنگی جیرفت . و بدانجا جنگی بوده است مهلب ابن ابی صفرة و قطری بن الفجاءَة الخارجی را. (معجم البلدان ).
لارسر
نام دهی جزء دهستان گسکرات بخش صومعه سرا از شهرستان فومن واقع در 24 هزارگزی باختری صومعه سرا. دارای 245 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
لارنسیرلونوری
کامیل بارُن دو. نام امیرالبحر فرانسوی . مولد تورن (1813-1881 م .). وی در محاصره پاریس (1871) کسب شهرت کرد.
لاریجان
لارجان . ناحیه رسوبی مثلثی که رود هراز پس از طی قوسی در جنوب کوه دماوند و تشکیل دادن قوسی و سیر بطرف شمال عبور از تنگه های متعدد تشکیل میدهد که شهر آمل در آن مثلث بنا شده است . این ناحیه را به چهار قسمت می توان تقسیم کرد:
1 - آمل . 2 - لاریجان . 3 - رستاق. 4 - دلارستاق. لاریجان ، از شمال محدود است به آمل و از مشرق به بندپی و از جنوب به دماوند و از مغرب به دلارستاق و به چند بلوک جدا مانند چلاو و امیریه در مشرق رود هراز و بالا لاریجان که دره اصلی رود هراز است تقسیم میشود. ناحیه لاریجان دارای آبهای فراوان و بواسطه خاکهای آتشفشانی بسیار حاصلخیز و به همین جهت قرای متعدد دارد که نزدیک بهم و در کنار رود هراز و شعب آن ساخته شده و اغلب آنها قدیمی میباشد و بواسطه مجاورت کوه دماوند چشمه های آب معدنی فراوان دارد. قریه مهم آن اسک است که در کنار رود هراز واقع شده و در دامنه کوه دماوند قریه رینه و امیریه و دامنه است . اهالی لاریجان بیشتر به گله داری و مال داری و تجارت مشغول هستند. چشمه های آب معدنی معروف این ناحیه عبارت است از چشمه آب گرم گوگردی در دامنه شرقی کوه دماوند که حمامی معروف به حمام شاه عباسی دارد و مردم از آن استفاده میکنند و علاوه بر آن چاله های دیگری در حوالی چشمه کنده اند که در موقع لزوم در آنها آب انداخته و استحمام می کنند. اهالی اعتقاد غریبی به آب گرم مزبور دارند و اگر چه آن فقط برای امراض جلدی مفید است ولی عموم مرضائی که دارای امراض جلدی نیستند برای معالجه و استحمام به آنجا میروند. دیگر چشمه آب آهن که در قسمت مرتفعتری واقع شده و برای کم خونی مفید است . دیگر چشمه اسک که در قریه اسک واقع است و دارای گاز کربنیک بسیار و املاح مختلفه است . در مغرب اسک چشمه دیگری موسوم به آب فرنگی است . به طورکلی باید متوجه بود که چون طرز استفاده از این آبها مطابق قواعد علمی و صحی نیست از هیچ یک از آنها امید بهبود و معالجه قطعی نمی توان انتظار داشت مگر در صورتی که مانند دیگر ممالک در سر هر یک از آنها بناهای لازمه برای استفاده از آبها ساخته شود و فوائد هر یک از آنها را نیزبطور واضح معلوم کنند. (جغرافیای سیاسی تالیف کیهان ص 295).
لادنه
گیاهی باشد که از پوست ساق آن ریسمان سازند. و به هندی سن گویند. (غیاث ) (برهان ).
  • فارسی لادن . (صیدنه ابوریحان بیرونی ). رجوع به لادن ، عنبر عسلی ، شود.
  • لاذن
    لادن . رجوع به لادن شود. رطوبتی است که به پشم و ریش بز و سم آن نشیند. وقتی که گیاه قیسوس یا قستوس را چرا کند. آنچه در موی چسبد نیکوتراست . نافع نزلات و سرفه و درد گوش و مسخن و ملین و مفتح سدد و دهن رگها و مدّر بول و حیض . و آنچه در سم وی آویزد. دردی و زبون است . (منتهی الارب ). ضریر انطاکی در تذکره گوید ماخوذ من شجریقارب الرمان طولا و تفریعا الا ان ورقه عریض یتصل بعضه ببعض صلب دقیق له زهر الی الحمرة ینخلف کالزیتونه ینکسر عن بزر دقیق اسود و اللاذن اماطل یقع علیها اورطوبة خلقیة منها و یسمی البرعون اوالقنسوس و اجوده اللین الطیب الرائحةالضارب الی حمرة و خضرةالماخوذ من الشجر و یعرف بالعنبری و منه مایعلق باصواف الغنم و شعور المعز اذا رعت شجره و هودون الاول و کله حاریابس فی الثانیة یلین الصلابات خصوصاً مع الزفت و الشمع و یدمل القروح و یمنعالنزلات و السعال و ضعف المعدة و الفواق شربا و طلاء و حرق النار بدهن الورد و الخلع و الرض بالزیت دهنا و ینفع من الاختناق و یدر الفضلات و یسکن الاوجاع کلها بدهن الشبت اولاترج و یمنع سقوط الشعر و یقویه بدهن الاس و یحل الریاح و [ ینفع ] الاسهال المزمن بالشراب ومن تبخرت به بعد ما استبرات من البول فان قامت بعدتدخینه الی البول سریعاً فانها تحمل و الا فقد یئست منه و هو یطرد الهوام و یخرج الاجنة و یضرالسفل و یصلحه السنبل و شربته نصف درهم . (تذکره ضریر انطاکی ).
    لارش
    نام کرسی بخش در کُرزْ از ولایت بریو، کناررود وِزِر به فرانسه . دارای راه آهن و 766 تن سکنه .
    لارنقه
    لرناقه . رجوع به لرناقه شود.