جستجو

فتارنده
1 ـ شکافنده ، درنده . 2 ـ جدا کننده . 3 ـ پاشنده ، پراکنده کننده .
فجیعه
نک فجیعت .
فابریک
کارخانه . کارخانه پارچه بافی .
  • مصنوع کارخانه از پارچه و غیر آن . (فرهنگ نظام ).
  • فاضلاب
    1 ـ آب اضافه ای که از نهر یا رود به بیرون سرریز می کند. 2 ـ آب آلوده ای که از حمام ها و توالت ها و... به چاه سرازیر می شود.
    فتاریده
    نک فتالیده .
    فابریکی
    1 ـ ساخته شده در کارخانه . 2 ـ مربوط به کارخانه .
    فاطمه
    مؤنث فاطم . 1 ـ زنی که بچه دوساله را از شیر گرفته . 2 ـ از اعلام زنان است . 3 ـ نام دختر پیغمبر (ص ) و همسر علی (ع ) ملقب به زهراء.
    فحولیت
    نری ، م ردانگی .
    فاتحة الکتاب
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی فاتحة الکتاب در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    فاقعه
    سختی ، بلا. ج . فواقع .
    فتالنده
    1 ـ پریشان کننده ، از هم پاشنده . 2 ـ شکافنده .
    فاتحه
    1 ـ مؤنث فاتح . 2 ـ آغاز کار، اول چیزی . 3 ـ دعای خیر برای مرده . ؛~ی چیزی را خواندن الف ـ دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن . ب ـ مصرف کردن و به اتمام رساندن . ؛~ نخواندن برای کسی یا چیزی اهمیت ندادن به کسی یا چیزی .
    فتانه
    مؤنث فتان .
    فدیه
    نک فداء.
    فتراک
    تسمه و دوالی باشد که از پس و پیش زین اسب آویزند، و آن را به ترکی قنجوقه گویند. (برهان ). سموت زین باشد. (اسدی ). ترک بند. (یادداشت بخط مولف ):
    برافکند برگستوان بر سمند
    به فتراک بربست پیچان کمند.

    فردوسی .

    فذلکه
    1 ـ به پایان رسانیدن حساب . 2 ـ مطلبی را به اجمال آوردن . 3 ـ خلاصه کلام .
    فاجره
    مؤنث فاجر.
    فرا آب کردن
    نیست کردن ، به نیستی افکندن .
    فرا آوردن
    1 ـ به دست آوردن . 2 ـ ساختن .
    فراز دادن
    پس دادن .