جستجو

فیلک دم
دهی است از دهستان ییلاقی بخش رامسر شهرستان شهسوار که دارای 175 تن سکنه است . آب آن از چشمه سارها و محصول عمده اش غله و گردو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
فیلوپمن
از اهالی مگالوپولیس در آکادیا و رئیس اتحاد شهرهای دوازده گانه آکائیا بود که چندین بار با سلاطین اسپارت جنگید و وطن خود را از تسلط ایشان نجات داد. با اهالی اتولیا هم در سال 208 ق. م . جنگید و بر آنان نیز غالب شد. بزرگترین جنگ او با اسپارت در سال 188 ق. م . روی داد و در آن سال بر ناپیس جبار اسپارت غلبه کرد ووارد شهر اسپارتا شد و قوانین لیکورگوس را لغو کرد،سپس بر ضد ترقیات روم و مداخلات آن دولت در امور بلادیونان برخاست و در 70سالگی با سردار شهر مسه نیا - موسوم به دینوکرتس که آن شهر را از اتحاد آکائیا خارج ساخته بود - جنگید و اسیر سپاهیان دینوکراتس شد و در سال 183 ق. م . در سرنیا هلاک شد. (از تعلیقات نصراللّه فلسفی بر ترجمه تاریخ تمدن قدیم فوستل دو کولانژ).
فیلباران
پیل باران . (فرهنگ فارسی معین ). باران فراوان و بسیار. رگبار شدید:
شدی فیل از تیر لرزان چنان
که از فیلباران برهنه تنان .

کلیم .

فیل جامه
پیل جامه . (فرهنگ فارسی معین ). پیرجامه . جامه فراخ و گشاد و بلند. رُب دُشامْبْر. پی جامه . (یادداشت مولف ).
فیلسای
پیلسای . (فرهنگ فارسی معین ). پیل آسای . پیلسا. پیل سان . پیل روش . بزرگ و نیرومند.
فیلوپوئمن
رجوع به فیلوپمن شود.
فیلباز
پیل باز. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه با پیل بازی کند، یا فیل را به بازی گیرد.
  • شطرنجی که مهره پیل به میدان آرد.
  • فیلستان
    دهی است از دهستان بهنام پازوکی از بخش ورامین شهرستان تهران که دارای 753 تن سکنه است . آب آن از رودخانه جاجرود و محصول عمده اش غله ، صیفی و چغندرقند است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
    فیلوتاس
    یکی از سرداران اسکندر است که خود و پسرش آرساندر مورد توجه اسکندر بوده اند. رجوع به ایران باستان پیرنیا شود.
    فیلور
    پیلور. (فرهنگ فارسی معین ). داروفروش . کسی که داروهای گوناگون فروشد. رجوع به پیلور و پیله ور شود.
    فیلیبس
    نام یکی از حواریون عیسی . فیلیپ . (یادداشت مولف ). رجوع به فیلیپس و فیلیپ شود.
    فینال
    زمینی که اول بکارند. (انجمن آرا) (آنندراج ). مصحف فیال . رجوع به فیال شود.
    فینیقی
    فنیقی . رجوع به فنیقی شود.
    فیلورا
    غنم است . (فهرست مخزن الادویه ).
    فیلیپ
    پدر اسکندر مقدونی است . وی در آغاز قدرت موفق شد دشمنان خود را شکست دهد وبه خصوص با شکست دادن ایلیریها بر اهمیت قدرت وی افزوده شد. برای تسلط بر شهرهای مقدونیه مردمان متنفذ را رشوت می داد و با پول میان دشمنان نفاق می افکند. معروف است که یکی از متنفذان قلعه ها گفته بود قلعه مابه قدری محکم است که تصرف آن ممکن نیست ، فیلیپ گفته بود «آیا دیوار آن به قدری بلند است که طلا هم نمیتواند به شهر راه یابد؟ ». آتنی ها از ترقی مقدونیه بیمناک شدند و در صدد برآمدند که از بزرگ شدن این مملکت جلوگیری کنند. دموستن ، ناطق معروف ، آتنی ها را ملامت میکرد و می گفت : وظیفه آنهاست حمایت یونان را به عهده بگیرند و در جنگ مقدس که به سال 356 ق. م . بر سر اداره معبد دلف (معبد آپولن ، خدای آفتاب ) درگرفت و فوسیدی ها آن معبد را تصرف کردند. فیلیپ فوسیدیها را درشورای نمایندگان شهرهای یونان محاکمه کرد و از حمایت قانون محروم ساخت و خود عضو مجلس شورای دول یونانی گردید و حق دو رای به او داده شد. در این وقت نقشه فرماندهی کل یونان را در سر می پروراند. سرانجام در338 ق. م . فیلیپ در صدد برآمد که مخالفت آتن را در هم شکند و با این مقصود شهر الاته را تصرف و در آنجا قشونی جمع کرد و از راه شبه جزیره آتیک ناگهان به آتن تاختند. رجال آتن شیپور اضطراب را نواختند و مردم روز بعد در محل نمایشگاه جمع شدند. دموستن مردم را پند داد که خود را نبازند و با کمک به مردم «به اُسی » از پیشروی فیلیپ بسوی آتن جلوگیری کنند، ولی سرانجام آتنی ها شکست خوردند. در سال 336 ق. م . فیلیپ تدارکات جنگ را برای حمله به ایران کامل کرد و سرداران خودآتالوس و پارمن ین را به ایران روانه کرد. اینها مامور بودند که شهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند. فیلیپ برای حمله به ایران و استعلام رای خدایان شخصی را به معبد دلف فرستاده بود تا از پی تی در این باب سوءالی کند و چون جواب مبهم پی تی را به نفع خود تعبیر کرده و دلیل رضایت خدایان دانسته بود، ضیافتهایی به پا کرد و مسابقه موسیقی ترتیب داد. پس از این ضیافتها در نمایشگاه یا تآتر یونان بازیهایی آغاز می شد و در این بازیها صورت خدایان دوازده گانه را آورده بودند و سیزدهمین آنها فیلیپ را مانند خدایی برتخت نشسته نشان میداد. هنگام ورود او به تآتر شخصی بنام پوزانیاس قمه ای در تن او فروکرد و فیلیپ درگذشت . (از ایران باستان پیرنیا ص 1190 به بعد).
    فینان
    مرد دراز و نیکو موی .
  • شَعر فینان ; موی دراز و نیکو. (منتهی الارب ).
  • فینیقیه
    فنیقیه . رجوع به فنیقیه شود.
    فیلورسخیوس
    شجرةالمصطکی است . (فهرست مخزن الادویه ).
    فیلیپس
    فیلیپ . رجوع به فیلیپ شود.
    فیوم
    ج ِ فَیٍّم . (منتهی الارب ).