جستجو

فرانشیز
میزان (درصد) معافیت شخص بیمه شده از پرداخت هزینه خدمات بیمه .
فرس ماژور
حالتی که شخص برخلاف میل مجبور به انجام یا ترک فعلی شود، قوه قهریه ، زور و فشار به گونه ای که نتوان از آن اجتناب کرد.
فرقه
دسته ، گروه ، طایفه . ج . فرق .
فرا آورده
1 ـ به دست آمده . 2 ـ محصول ، ساخته شده .
فراز داشتن
1 ـ پیش آوردن ، نزدیک ساختن . 2 ـ پایین آوردن . 3 ـ در برابر چیزی نگه داشتن .
فرس نامه
کتابی که از اسب ، اندام و انواع آن بحث کند.
فرا افکندن
به میان آوردن .
فراز رسیدن
1 ـ ر سیدن ، نزدیک شدن . 2 ـ درآمدن ، داخل شدن . 3 ـ فراهم آمدن ، پیدا شدن .
فرا بردن
پیش بردن .
فرایند
مجموعه عملیات و مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف مشخص .
فرا بریدن
1 ـ به پایان رساندن . 2 ـ مسکوت گذاشتن مطلب یا کاری .
فربه کردن
پروراندن و چاق کردن (گوسفند و مانند آن ).
فرسطو
قپان .
فرکندن
پوسیدن . متلاشی شدن . (یادداشت به خط مولف ):
از پشت یکی جوشن خرپشته فرونه
کز داشتنش غیبه جوشنت بفرکند.

عماره مروزی .

فرا پشت کردن
بر دوش انداختن جامه و مانند آن .
فرکنده
فرسوده و کهنه شده و ازهم ریخته . (برهان ):
چون زورق فرکنده فتاده به جزیره
چون پوست سر پای شتر بر در جزار.

خسروی .

فرا دادن
1 ـ بیان کردن . 2 ـ گردانیدن ، متوجه کردن .
فرتی
به چابکی ، به سهولت .
فرا داشتن
1 ـ بر سر دست گرفتن ، بلند کردن . 2 ـ به سویی متوجه کردن . 3 ـ نگه داشتن .
فرجام خواستن
(خا تَ) تقاضای تجدی دنظر در حکم صادره از طرف قاضی یا دادگاه .