جستجو

غدیر قلیاد
ابن عبدربه در عقد الفرید غدیر قلیاد را یکی از ایام عرب ذکر کرده گوید: قبایل عرب از قطن بیرون آمدند تا به غدیر قلیاد رسیدند. از ایشان بنی عبس به سوی آب شتافت ولی آنان را از آب بازداشتند چنانکه نزدیک بود خود وچهارپایانشان از تشنگی بمیرند، سپس به آشتی گراییدند و جنگ پایان یافت . رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 25 شود.
غذارم
آب بسیار. (اقرب الموارد). و یشبه الخضرم ، الغذارم و هو الماء الکثیر. (نشوء اللغة العربیة ص 125).
  • کیل غذارم ; پیمانه تخمینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کیل جزاف . (اقرب الموارد).
  • غذرمة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی غذرمة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    غذشفردر
    قریه ای است از قرای بخارا. (انساب سمعانی ).
    غرا
    گاوساله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اَغراء. (اقرب الموارد).
  • هر نوزاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اغراء. (اقرب الموارد).
  • (ص ) لاغر. ج ، اغراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غراة. (اقرب الموارد) (آنندراج ).
  • (اِمص ) خوبی . (منتهی الارب ). الحُسن . یقال : به غراً. (اقرب الموارد).
  • (اِ) سریشم . هرچه بدان بیالایند چیزی را. سریشم ماهی . غِراء مثله ، اذا فتحت الغین قصرت : «غری » و اذا کسرت مددت : «غراء». (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اغراء. (اقرب الموارد). داود ضریر انطاکی گوید: غرا، هر رطوبت لعابی است که چسبندگی داشته باشد، مانند: صمغ و نشا، و هرگاه مطلق باشد مقصود چیزی است که از پوست یا ماهی سازند و بهترین آن ، آن است که از پوست گاو خوب پخته شده سازند و آن در دوم گرم و خشک است در چسباندن زخم و شکسته بندی به کار رود و از آتش سوزی و بیماری بهق و برص از طریق مالیدن ممانعت کند و آشامیدن آن زخم ریه را بهبود بخشد و فتوق را التیام دهد و در به کار بردن دواها کمک کند مخصوصاً در بستن اعضاء و الحام مصرف می شود و اگر روی فتق پیش از مزمن شدن به اندازه جوز السرو و مازو بچسبانند بهبود یابد. (از تذکره داود ضریر انطاکی ج 1 جزء اول ص 251). چسب . به ترکی یاپوشقان گویند.
  • غراب الزیتون
    غراب الزرع . رجوع به غراب الزرع شود.
    غراتیانوس
    تلفظ ترکی ازگراتیانوس . رجوع به گراتیانوس در ذیل لغت نامه شود.
    غراش
    خراش . (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). زخمی باشد که از خراشیدگی به هم رسیده باشد. (برهان قاطع). جراحت:
    تو کز عشق حقیقی لافی از دوست
    غراش سوزنی بنمای در پوست .

    امیرخسرو (از جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ).

    غذشفردری
    منسوب به غُذَشفَردَر. (انساب سمعانی ).
    غراب القیظ
    کلاغ تابستانی . غداف . رجوع به غداف و غراب و زاغ شود.
    غراتیولا
    زهرالکشاتبین کوچک . دیژیتال کوچک . (دزی ج 2 ص 204). رجوع به دیژیتال شود.
    غراشیدن
    خراشیدن .
  • خشم گرفتن و قهر کردن و غضب کردن . (از برهان قاطع). خشمگین شدن . خشم آوردن . ستیزیدن . (ناظم الاطباء). آزغدن . آزغیدن . این فعل با حرف اضافه «از» به کار میرود: غراشیدن از کینه . رجوع به غراشیده شود. از این مصدر صورتهای غراش ، غراشیده وغرشیده نیز استعمال کنند. رجوع به همین کلمات شود.
  • غذغذة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی غذغذة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    غراب بین
    غراب البین . رجوع به غراب البین شود:
    فغان از این غراب بین و وای او
    که در نوا فکندمان نوای او.

    منوچهری .

    غراث
    گرسنگان . ج ِ غَرثان . (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ غَرثی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گرسنگان . غَرثی . غَراثی . (اقرب الموارد). رجوع به غرثان و غرثی شود.
    غراشیده
    خراشیده . (برهان قاطع).
  • قهرآلود و خشمناک ، و به این معنی غرانیده هم به نظر آمده است که به جای شین نون باشد.(برهان قاطع). خشم گرفته . (صحاح الفرس ) (فرهنگ اسدی )(اوبهی ). خشم آلود و تند. (فرهنگ رشیدی ):
    درآمد ز درگاه من آن نگار
    غراشیده و رفته زی کارزار.

    علی قرط (از صحاح الفرس ) (از فرهنگ اسدی ).

  • غذقذونة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی غذقذونة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    غراءالجلود
    سریشم . سریشم نجاری . رجوع به غراء شود.
    غرابت
    غَرابة. غامض و خفی بودن : غرب الکلام غرابة; غمض و خفی .
    -غرابت کلمه ; غموض آن . (اقرب الموارد).
    -
  • وحشی بودن کلمه و ناروشن بودن معنی و غیرمانوس بودن آن در استعمال است . (از تعریفات جرجانی ). یکی از عیوب سه گانه کلمه ; یعنی غرابت و تنافر حروف و مخالفت قیاس صرفی است که مخل فصاحت اند. غرابت کلمه آن است که کلمه وحشیه باشد; یعنی کثیرالدوران و مانوس در استعمالات نباشد، مانند: این نثر فارسی : فلان زفت کَشَفته و اَنجُخته است . و مثل فَرَخج و تخَجٌّم در این شعر خاقانی :
    پیش درشان سپهر و انجم
    این بوده فرخج و آن تخجم .

    (از هنجار گفتار ص 4).

  • غراثی
    ج ِ غرثان . (اقرب الموارد). رجوع به غرثان شود.