صالح صغدی
رجوع به صالح بن عمران سغدی ... شود.
صاکم
موزه . (اقرب الموارد).
صالح ترمذی
رجوع به صالح بن محمدبن نصربن محمد... شود.
صالح دهان
بصری . ابن عدی گوید وی معروف نیست و از یحیی بن معین نقل است که وی قدری بود و راضی بگفتار خوارج . مزی در تهذیب در ترجمه صالح بن درهم گوید، عبدالغنی در کمال ، کلام ابن عدی را در ذیل ترجمه صالح بن درهم آورده است ، در صورتی که ابن عدی را در حق صالح بن ابراهیم دهان مصری جهنی چنین عقیدتی است و طبقه او متاخر از صالح بن درهم است . ابن حجر گوید خطیب جازم است که این دو یکی باشند. (لسان المیزان ج 3 ص 178).
صالح صفدی
ابن علی . وی مفتی حنفیان بود به صفد و به سال 1078 ه' . ق. درگذشت . او راست : بغیة المبتدی که مختصر متن الکنز است . (الاعلام زرکلی ص 425).
صالح افندی
(محمد...) وی از احفاد شیخ حسام الدین عشاقی است و به عهد سلطان مصطفی خان ثالث به مسند مشیخت اسلامی نائل گردید. پدر وی عبداللّه افندی بن یحیی افندی کریمی حاکم مصر و غلطه بود و او خود دانا و شیخ الاسلام عبداللّه افندی ینی شهری است . صالح پس از نیل به درجه قضاوت در حلب و شام و مدینه به قسطنطنیه بازگشت و بسال 1159 ه' . ق. به قضاوت استانبول رسید و بسال 1163 قاضی آناطولی و در تاریخ 1171 قاضی عسکر روم ایلی و در همانسال شیخ الاسلام گشت و قریب یکسال و نیم امور فتاوی را اداره کرد پس معزول شد و بسال 1175 درگذشت . مدفن او در قانلیجه در مدرسه قاضی عسکر محمد افندی است . (قاموس الاعلام ترکی ).
صالح تمیرتاشی
صالح بن محمدبن عبداللّه بن احمد تمرتاشی غزی . فقیه حنفی متولد بسال 980 ه' . ق. / 1572 م . و از تالیفات او است : «زواهر الجواهر» و «حاشیه بر الاشباه والنظائر». و «منظومه در فقه » و «العنایة فی شرح النقایة» و رساله های بسیار دیگر. (الاعلام زرکلی ص 425).
صالح دهقان
او یکی از نجیب زادگان خراسان و از کسانی است که حاضر به مجلس امیر ابوجعفر میشده است و رودکی نام او را قرین بلعمی آورده و گوید:
یک صف میران و بلعمی بنشسته
یک صف حران و پیر صالح دهقان .
رجوع به احوال و اشعار رودکی تالیف نفیسی ص 570 شود.
صالح طحان
رجوع به صالح بن هیثم مکنی به ابی علی طحان ... شود.
صال
صول . صیال . حمله کردن بر حریف خود و زیادتی نمودن . (منتهی الارب ).
صالح عباسی
ابن علی بن عبداللّه بن عباس . وی عم منصور است . چندی ولایت شام داشت و شهر اذنه از بناهای اوست و به سال 136 ه' . ق. اداره مصر و مغرب فلسطین بدو محول گشت . وی از جانب سفاح مامور تعقیب مروان بن محمد شد و لشکریان صالح مروان را کشته سر او را نزد صالح فرستادند وصالح زبان او ببرید و سر را نزد سفاح روانه داشت . صالح به سال 151 به دمشق درگذشت . رجوع به ابن اثیر ج 5 صص 203 - 204 و حبیب السیر جزء سوم از ج 2 ص 74 و مجمل التواریخ والقصص ص 320 و عقدالفرید ج 5 ص 226 شود.
صالب
نعت فاعلی از صَلْب .
(اِ) استخوان پشت از دوش تا بن سرین . (منتهی الارب ). مازه پشت . (مهذب الاسماء). تب لرز سخت . (منتهی الارب ). تب سخت همراه لرزه . خلاف نافض . (اقرب الموارد). تب گرم یعنی تبی که در وی لرزه و سرما نباشد. (بحر الجواهر). تب نیک گرم . (دهار).
صالح الحدیث
(اصطلاح علم درایةالحدیث ) افاده مدح معتدٌبه کند و دور نیست که مفید وثاقت هم باشد. رجوع به صالح شود.
صالح تومی
مولای تومة. از ابن عباس روایت کند. (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 347).
صالح رئیس
یکی از مشاهیر دریانوردان است که بعهد سلطان سلیمان قانونی میزیست ، وی در آغاز از دزدان دریائی بود و در کشتی رانی مهارتی فراوان داشت و به جسارت و شجاعت معروف و مشهور بود. وی در سنجاق بیغا میزیست و در فتح تونس خدمات درخشانی از او ظاهر شد. (قاموس الاعلام ترکی ).
صالح عبدالسمیع
الایوبی الازهری . وی از علمای قرن چهاردهم مصر است و او راست : «الثمر الدانی فی تقریب المعانی » در فقه مالکی و «جواهر الاکلیل فی شرح مختصر الخلیل » در مذهب مالک . و «هدایة المستعبد» که جمله به طبع رسیده است . (معجم المطبوعات ستون 1186).