جستجو

صادق شنوان
او راست : کتاب النخبة السنیةفی الاصول الهندسیة، چ مصر (1303 ه' . ق.). وی بسال 1885 م . درگذشت . (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1181).
صادی
نعت فاعلی از صدی . تشنه .
  • خرمابن دراز بی آب مانده . ج ، صوادی . (منتهی الارب ).
  • صاروج
    معرب سارو ویا چاروست . (برهان قاطع) (ربنجنی ). آهک رسیده با چیزها آمیخته است که بر آب انبار و حوض و امثال آن مالند. (برهان قاطع، سارو و چارو). آهک آمیخته به خاکسترو جز آن ، معرب سارو. (غیاث اللغات ). آهک آمیخته با خاکستر و غیر آن . (منتهی الارب ). چیزی است مصنوع از خاک و خاشاک و خاکروبه درهم با آب سرشته کوبیده است به نحو خاص و اکثر حوضها و حمامات را از آن میسازند. (فهرست مخزن الادویة). فارسی معرب است . نورة و اخلاط آن باشد که حوضها و حمامها را بدان اندایند. (المعرب جوالیقی ص 213). و بعض عرب آن را شاروق خوانده و حوض مُشَرًّق گفته اند. (المعرب جوالیقی ص 209):
    چو صاروج و سنگ از هوا گشت گرم
    نهادند کرم اندر او نرم نرم .

    فردوسی .

    صاری گول
    نام بقعه ای است در قضای جمعه از سنجاق سرفیجه تابع ولایت مناستر و شامل ناحیه صاری خانلر و حوالی آن . ترکان مهاجر آناطولی در این بقعه سکونت جسته و تا امروز اخلاق و عادات سابق خود را حفظ کرده اند. اراضی آن حاصل خیز است و مردم آنجا به زراعت مشغولند. مرکز آن قصبه قیالر است . (قاموس الاعلام ترکی ).
    صاعد ربعی
    رجوع به صاعدبن حسن بن عیسی شود.
    صادق فحام
    (سید...) اعرجی نجفی . وی از خانواده اعرجی مقیم نجف است و در مشهد سکونت جست و هم بدانجا بسال 1204 ه' . ق. درگذشت . او را مولفاتی است که از آن جمله است : «شرح شواهد قطرالندی » و «حاشیه ای بر شرح قطر». او استاد شیخ جعفر کاشف الغطاست . رجوع به روضات ص 151 و الذریعه ج 6 ص 127 شود.
    صاروجا
    مظفری . وی امیری است از ممالیک . در مصر نشات و هم بدانجا امارت یافت . سلطان الملک النصار ده سال وی را بازداشت و سپس آزاد فرمود و امارت صفد داد. وی حدود دو سال در آنجا بماند،سپس او را در جمله ای از امرا به دمشق فرستادند و مدتی بدانجا ببود و مجدداً او را بازداشتند. و از مصر فرمان رسید که چشمان وی را میل کشند و بدین کیفر کورشد، پس به قدس (بیت المقدس ) رفت و به دمشق بازگشت و بسال 743 ه' . ق. / 1343 م . بدانجا درگذشت . زرکلی گوید: گمان دارم سوق صاروجا در دمشق که عامه آن را سوقساروجا خوانند بدو منسوب است . (اعلام زرکلی ص 422).
    صاری مصطفی پاشا
    وی در عصر سلطان محمودخان اول میزیست و بسال 1153 ه' . ق. به قپودانی (کاپیتانی ) منصوب شد و بیش از یک سال و نیم در این مقام ببود و بسال 1157 بار دیگر به مقام قپودان پاشائی نایل گشت و در سال 1158 درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
    صاعد زعیم الدوله
    رجوع به صاعدبن حسن بن صاعد شود.
    صادق قائم مقام
    رجوع به محمدصادق قائم مقام شود.
    صاروج گر
    کَلاّس . یا آنکه صاروج را در بنا بکار برد.
    صاعد شعیبی
    ابن ابی الفضل . محدث است .
    صاعد صاعدی
    رجوع به صاعدبن مسعود و رجوع به صاعدیان شود.
    صاغ
    خوب . (النقود العربیه ص 179).
    صافح
    ماده شتر که شیر آن رفته و خشک شده باشد. (منتهی الارب ).
    صافورا
    رجوع به صفورا شود.
    صافی سادات
    نام اراضیی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز، 35هزارگزی شمال اهواز، بین ایستگاه خاور و بام دژ و کنار باختری رودخانه دز. دشت ، گرمسیر، مالاریائی . سکنه 100 تن . آب آن از رودخانه دز. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه اتومبیل رو و راه آهن . ساکنین از طایفه صافی سادات بوده چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
    صاعد طبیب
    رجوع به صاعدبن بشربن عبدوس شود.
    صاغافایون
    سکبینج است . رجوع به سکبینه و سکبینج شود.
    صاف و ساده
    صاف و پوست کنده . بی پرده . بی ریا. بی شیله پیله .