جستجو

صادق کتابدار
رجوع به صادقی کتابدار شود.
صارات
ج ِ صارة.
صاروخان
یکی از سران ترک که مگنیسیا را فتح کرد، و از آن پس این منطقه و مرکز آن بنام صاروخان نامیده شد.
صاری یار
در تداول عامه صاری یر گویند. قریه ای است در جوار استانبول ، در جهت روم ایلی از میان بوغاز، بالای بیوک دره ، در طرفین دره و در میان دو کوه واقع شده . دامنه های ده از درخت شاه بلوط پوشیده و آبهای خنگار و چرچر منظره ای بسیار زیبا و جالب بدان داده است و هر نقطه آن تفرجگاه بسیار دلکش و روح پروری است و به مناسبت نزدیکی آن با استانبول در فصل تابستان مردم بسیار بدانجا روند. (قاموس الاعلام ترکی ).
صادقالصفا
پاک و بی آلایش . صافی:
بینی جمال حضرت عین اللّه آن زمان
کآیینه دل تو شود صادقالصفا.

خاقانی .

صادق گیلانی
او راست : هدایة الراوی الی الفاروق المداوی للعجز عن تفسیر البیضاوی . (کشف الظنون ). و حاجی خلیفه در ذیل عنوان انوار التنزیل گوید: و از جمله حواشی تفسیر بیضاوی یکی حاشیه شیخ محمودبن حسین افضلی حاذقی مشهور به صادقی گیلانی است که در حدود 970 ه' . ق. وفات یافته ، و آن از سوره اعراف است تا آخر قرآن و آن را به هدایة الرواة (کذا) الی الفاروق المداوی للعجز عن تفسیر البیضاوی نام کرده و در 953 ه' . ق. از تالیف آن فراغت یافته است .
صارث الشحر
(خوش نمائی فجر) شهری است در قسمت راوبین و در وادی بر تلی واقع است (صحیفه یوشع 13:19) و فعلاً به مسافت یک میل و نیم از دریای مرداب موضعی نزد دهنه زرقاء بطرف مشرق یافت میشود که آن را صاره گویند و شاید همان حارث الشحر باشد. (قاموس کتاب مقدس ص 550).
صاروخانی
صاحب کشف الظنون گوید او راست : دقایق المیزان فی مقادیر الاوزان وآن رساله ای است در اکسیر. (کشف الظنون ج 1 ص 494).
صاری یحیی
حافظ فخرالدین بن عثمان . وی از خطاطان مشهور و از محله طوپخانه استانبول است . قریب 15 جلد قرآن کریم نوشته و نیز آیات کریمه ای که در داخل درهای جنبی جامع نور عثمان است به خط او میباشد. وی بسال 1169 ه' . ق. درگذشت و مقابل تکیه مرادافندی به خاک سپرده شد. (قاموس الاعلام ترکی ).
صادقالظن
راست گمان:
علی بن عبیداللّه صادق
رفیعالشان امیر صادقالظن .

منوچهری .

صادقلو
دهی از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان ، 52000گزی جنوب خاوری رزن ، 2000گزی جنوب راه عمومی فامنین به نوبران . تپه ماهور، معتدل ، مالاریائی ، سکنه 238 تن ، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات دیم ، شغل اهالی زراعت . راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
صارخ
نعت فاعلی از صُراخ . فریادرس و فریادخواه . از لغات اضداد است .
  • (اِ) خروس . (منتهی الارب ).
  • صارور
    صاروراء. صارورة. مردی که حج نکرده .
  • آنکه گرد زن نگردیده . (منتهی الارب ).
  • صاسون
    نام قضایی است در سنجاق موش از ولایت بتلیس و قسمت جنوبی آن استان را تشکیل میدهد و محدود است از شمال به قضای موش ، ازمشرق و جنوب به سنجاق بتلیس و از مغرب به سنجاق کنج . مرکز آن قصبه کوچک خطواست که روزی شهری بزرگ بوده و 60000 تن جمعیت داشته . فاصله آن تا مرکز لوا 24 ساعت و تا مرکز ولایت 15 ساعت است . اراضی این منطقه کوهستانی و سنگلاخ است . در قسمت غربی آن کوه صاسون به ارتفاع 2600 گز و در جهت جنوب غربی کوه اوتاغ با ارتفاع 1430 گز دیده میشود. بیشتر کوههای آن سنگلاخ و صعب الوصول است و مناظری عجیب دارد. فقط یک نهر در طرف مشرق قضا جاری است و این قطعه را شکافته داخل نهر مراد میگردد. تنها رودخانه مهم آن همین یک رود است و آبهای دیگر رودخانه های کوچک و جویها و جویبارها هستند. خاک آن چندان حاصلخیز نیست و محصول مورد نیاز اهالی را کفایت نمیکند، اما انواع میوه جات و سبزیجات درآنجا بعمل می آید و مراتع فراوان و حیوانات اهلی بسیار دارد. عمده معیشت ساکنان آنجا از محصولات حیوانی است . حیوانات وحشی در این منطقه نیز فراوان است و درکوههای آن خرس ، گورخر و حیوانات دیگر دیده میشود. در بعض کوههای آن جنگل ها وجود دارد که اهالی از هیزم و الوار و تخته آن استفاده میکنند و در برخی نقاط اشیاء عتیقه دیده میشود. هوای این منطقه در نقاط پست معتدل و در جاهای مرتفع سرد است و جمعاً مشتمل بر 119 قریه است و تعداد سکنه آن به 20101 تن بالغ میگردد که 10370 تن از آنان مسلمان و 8389 تن ارمنی و 372نفر قبطی و 970 تن یزیدی هستند و قسم اعظم مسلمانان آنجا کرد و از عشایر مختلفند. (قاموس الاعلام ترکی ).
    صادقالعهد
    درست عهد. راست پیمان .
    صادق محمد
    ابن علی ساقزی . او راست : صرةالفتاوی که بسال 1059 ه' . ق. از تالیف آن فراغت یافته است . (کشف الظنون ).
    صارخون
    ج ِ صارخ . رجوع به صارخ شود.
    صاروراء
    صارور. صارورة. مردی که حج نکرده .
  • آنکه گرد زن نگردیده است . (منتهی الارب ).
  • صاصل
    گیاهی است . (منتهی الارب ) .
    صادقالقول
    راست گو.راست پیمان . آنکه چون وعده دهد وفا کند. صادقالعهد.