جستجو

صاعد بریدی
رجوع به صاعدبن محمدبن صاعد بریدی شود.
صادقخان شقاقی
وی از کسانی است که بر آقامحمدخان یاغی شد و در قزوین از فتحعلی شاه شکست خورد.
صارم الدین
امیر محمد. وی بسال 742 ه' . ق. حاکم جربادقان (گلپایگان ) بوده است . رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 172 شود.
صاری صالتق
یکی از خلفای حاجی بکتاش ولی ، قدّس سره است . مدفن وی معلوم نیست ، با این وصف درویشان ساده لوح طریقت بکتاشی به مزار آی اسپریدون که در جزیره کُرفه است و مزار سنت نائوم در مناستری واقع در کنار دریاچه اوخری به نظر مزار صاری صالتقبابا می نگرند و به زیارت آنجا میروند. گویند این مرد در آغاز چوپان بود، روزی گوسفندان خود را میچرانید و بر حسب اتفاق به چلّه خانه ولی نزدیک شد و کرامات وی را مشاهده کرده و دست از پیشه خود کشید و به زمره خواص مریدان او درآمد. (قاموس الاعلام ترکی ).
صاعد تغلبی
رجوع به صاعدبن احمدبن عبدالرحمان شود.
صادقخان فراهی
وی یکی از بزرگان قزلباش است که از طرف میر سیدمحمد ملقب به شاه سلیمان مامور جنگ با تیمورخان افغان گردید. رجوع به مجمل التواریخ زندیه ص 48 شود.
صادم
نعت فاعلی از صَدْم .
صارم الدین مظفری
رجوع به صاروجا شود.
صاری صو
نهری است که از جانب یمین به گرگان رود پیوندد. (سفرنامه مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 91).
صاعد توما
رجوع به صاعدبن یحیی بن هبةاللّه شود.
صادقدل
بی ریا. بی دغل . از روی راستی و درستی:
گر از کعبه در دیر صادقدل آئی
به از دیر حاجت روائی نیابی .

خاقانی .

صادنی
دهی از دهستان باغک بخش اهرم شهرستان بوشهر، 12000گزی جنوب باختری اهرم ، 7000گزی راه فرعی بوشهر به اهرم . جلگه ، گرمسیر و مالاریائی ، سکنه 50 تن . آب آن از چاه ، محصول آنجا غلات ، خرما. شغل اهالی زراعت . راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
صارم کرد
وی از مردم کردستان است که بر شاه اسماعیل صفوی طغیان کرد. خوندمیر گوید: در پاییز سال 912 ه' . ق. شاه را خبر دادند که صارم با جمعی از دزدان به راهزنی وتاراج دست زده اند. شاه اسماعیل بسوی او روی آورد و صارم مقاومت نتوانست و بگریخت و لشکریان و اموال وی را که بجا مانده بود ببردند و بسیاری از کردان را بکشتند. تابستان سال دیگر که شاه در سورلوغ بسر میبرد خبر یافت که صارم دیگر بار با جمعی از کردان به افروختن آتش فتنه دست زده اند. به فرمان شاه بیرام بیک قرامانی و جناب خلیفةالخلفائی (؟ ) با جمعی به دفع او مامور شدند و صارم به کردستان گریخت و به کوهی پناه برد. لشکریان دست به جنگ زدند و پس از جنگی سخت صارم بگریخت و پسر و برادر و بعضی از سران سپاه وی اسیر گشتند و بسیار کس از اتباع او به قتل رسیدند. سپس اسرا را نزد شاه آوردند و به دستور وی به سخت ترین عقوبات بکشتند. (حبیب السیر جزء چهارم از ج 3 ص 347، 364).
صاری عبداللّه افندی
یکی از شاهزادگان مغرب است که در زمان سلطان احمدخان اوّل به استانبول هجرت کرد، و سیّدمحمد دامادمحمدپاشا برادر صدراعظم خلیل پاشا، او را به فرزندی پذیرفت و در حمایت خلیل پاشا تربیت یافت . هنگام صدارت دوّم همین پاشا که به سمت سرداری به ایران میرفت صاری عبداللّه با شغل منشی گری ملتزم رکاب او بود و چون محمدافندی رئیس الکتّاب در سال 1037 ه' . ق. درگذشت وی به درجه رئیس الکتابی نایل گشت ، ولی در همان سال خلیل پاشا از صدارت و او از ریاست کتابت معزول شد و با هدائی محمودافندی از منسوبین خود طرح مراودت افکند و به مطالعه و تالیف پرداخت . در سال 1047 ه' . ق. به ریاست رکاب همایون نایل گشت و در سفر بغداد در معیّت سلطان مرادخان رابع بود و در همانجا دوباره رئیس الکتاب گشت و تا سنه 1065 به بعض مناصب دیگر منصوب گردید و سپس از خدمت دولت کناره جست و به علم و عبادت پرداخت . وی بسال 1071 ه' . ق. درگذشت و در خارج طوب قپوبر جاده مالتپه مدفون است . وی دفتر اوّل مثنوی مولانا را ترجمه کرده و بدین جهت به شارح مثنوی مشهور میباشد. از تالیفات اوست : 1 - نصیحةالملوک متضمن مناقب اولیاء 2 - ثمرات الفواد 3 - دره 4 - جوهره 5 - مسلک عشاق. تخلص وی عیدی است و اشعاری دارد. (قاموس الاعلام ترکی ). برون در تاریخ ادبیات وفات او را بسال 1079 گفته و کتابی از او بنام دستورالانشاء ثبت کرده وگوید چند مکتوب از آن را شارل شفر ضمن کتاب منتخبات آثار فارسی طبع کرده است . (تاریخ ادبیات ج 4 ص 6).
صاعد خبوشانی
صاحب لباب الالباب گوید: صدر اجل زین الدین صاعد خبوشانی (ره ) صدری باذل بادل ، سحاب بنان ، شهاب بیان که در خراسان لقب حاتم الزمانی بر قامت او چست آمده بود و کلیدار سلطان سکندر بوده و در آن سال که ممالک ماوراءالنهر مضبوط شد و رایات دولت شهریار بر آن دیار خافق گشت او رنجور شد و از بخارا اجازت مراجعت یافت و به خبوشان آمد هم در آن موضع به جوار رحمت آفریدگار انتقال کرد. و او را ابیات لطیف است ، آنچه از افواه روات استماع افتادست ثبت افتاد.
رباعی :
دنیا که چنین گرم در او شد خواجه
آخر ز چه رو غره بدو شد خواجه
باری بنگر بنای عمرت دو نفس
گر برناید یکی فروشد خواجه .
و نیز:
آنی که رخم ز تو برنگ آبی است
در چشم من و تو صنعت قلابی است
چندانکه در این آب در آن بی آبی است
چندانکه در آن خواب در این بی خوابی است .
و نیز:
آنها که مقیم آستان تو زیند
کی مرده شوند چون به جان تو زیند
از آب حیات خوش چنان نتوان زیست
کز آتش عشق دوستان تو زیند.
ونیز:
این عشق که اشک سرخ و رخ زرد کند
گرمم بگرفت تا دمم سرد کند
زین بیش ز درد خود حکایت نکنم
ترسم که ز درد من دلت درد کند.

(لباب الالباب ج 1 صص 144 - 145).

صادق سمرقندی
وی از مردم سمرقند و از احفاد شمس الائمه حلوانی و از شاگردان احمد جندی و از مشاهیر علما وفضلاست . پس از عزیمت به حجاز و ادای فریضه حج به هندوستان رفت و به خواهش سپهسالار بیرام خان در لاهور اقامت جست و به تدریس مشغول شد و بار دیگر به حج رفت و به هند بازگشت و به تعلیم و تربیت خان اعظم میرزا عزیز کوله مامور شد، سپس به کابل سفر کرد و معلم میرزا حکیم گردید و اقتدار و نفوذ بسیار یافت ، در پایان به سمرقند بازگشت و در آنجا درگذشت . (قاموس الاعلام ).
صادوق
پسر اخیطوب ازخانواده الیعازر و یکی از دو کاهن بزرگ که در ایام داود بودند که در دوم سموئیل 8:17 و اول تواریخ ایام 24:3 و 6 و 31 اخیمالک ابن ابی یاثار، و در اول تواریخ ایام 18:16، ابی مالک خوانده شده است . وی در حبرون به داود ملحق گردیده (اول تواریخ ایام 12: 28) و یکی از امنای وی شد، و بواسطه درخواست از پادشاه اذن یافت که در اورشلیم در مدت یاغی گری آبشالوم بماند ودر آنجا سلیمان را به سلطنت مسح کرد (اول پادشاهان 1:39) و سلیمان نیز بواسطه دیانت و پاک دامنی صادوق،وی را کاهن اعظم قرار داد. (اول پادشاهان 2:27 و 35). به ابی یاثار رجوع شود. (قاموس کتاب مقدس ص 550).
صاروان
لوف صغیر است . (فهرست مخزن الادویة) (تحفه حکیم مومن ، نسخه خطی کتابخانه مولف ). رجوع به صارة شود.
صاری گز
صاری گوزل و یا صاری گورز. وی یکی از علما و دانشمندان عصر سلطان بایزیدخان ثانی و سلیم خان اول و لقب او نورالدین است . و قاضی عسکر آناطولی بود. در 919 ه' . ق. معزول شد و در سال 927 درگذشته . وی به سمت واعظ و ناصح بنزد شاهزاده سلطان سلیم فرستاده شد. مردی زردفام و کوتاه اندام بود و از این رو به «صاری گورز» مشهور شد. محله ای از شهر استانبول بنام وی به محله صاری گوزل موسوم است که محرف «صاری گورز» میباشد. (قاموس الاعلام ترکی ). صاحب کشف الظنون وفات او را بسال 934 گفته و گوید او را حاشیه ای است بر شرح شمس الدین بن محمود اصفهانی بر طوالع. (کشف الظنون ج 2 ص 102).
صاعد رازی
رجوع به صاعدبن احمد رازی شود.