جستجو

زیط
زیاط. (ناظم الاطباء). فریاد کردن و خروش نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به زیاط شود.
زیقان
دهی از دهستان گله دار است که در بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع است و 192 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به زیغان شود.
زیلو
(اِ) پلاس و گلیم را گویند و آن را شطرنجی نیز خوانند. (برهان ). پلاس و گلیم و قالی را گویند و زیلوچه ، کوچک قالی و پلاس را گویند، مانند صندوق و صندوقچه . (انجمن آرا) (آنندراج ). گلیم را گویند. (جهانگیری ). قالی و شطرنجی و زیلوچه یعنی قالیچه که عوام زولیچه گویند. (فرهنگ رشیدی ). پلاس و گلیم و گلیم پنبه ای و بهترین زیلوها را در یزد می بافند. (ناظم الاطباء). نخ . (صحاح الفرس ). کلمه ای است اعم از قالی و غیر آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): و پیغمبر را (ص ) یک قطیفه بود که آن را زیر افکندی و بر آن خفتی و قطیفه زیلو به عرب اندر بافته سطبر همچون محفوری ... (ترجمه طبری بلعمی ). و شهریست بزرگ، خزر خوانند و آنجا بازرگانیها کنند و از همه آن بزرگتر است و آن را باب الابواب خوانند و این زیلوهای محفوری بدان شهر بافند و آنرا دربند خزران خوانند. (ترجمه طبری بلعمی ). و از جهرم زیلو و مصلی نماز نیکو خیزد. (حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و از سیستان جامه های فرش افتد بر کردار طبری و زیلوها بر کردار جهرمی . (حدود العالم ، ایضاً). و از این شهرک ها [ ارجیح ، اخلاط، خوی ، نخجوان ، بدلیس ] زیلوهای قالی و غیره وشلواربند و چوب بسیار خیزد. (حدود العالم ، ایضاً).
یکی زیلو صبا بر دشت گسترد
ز لاله تار و از گل پود زیلو.

قطران .

زیناب
دهی از دهستان میل است که در بخش شبستر شهرستان تبریز واقع است و380 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
زیعر
(از «زع ر») مرد کم مال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زیقی
ابوالحسن علی بن ابی علی الزیقی . منسوب است به محله زیق نیشابور. وی از احمدبن حفص و محمدبن یزید استماع کرد و ابومحمد شیبانی از او حدیث کرد و به سال 317 ه' . ق. درگذشت . (از معجم البلدان ). رجوع به انساب سمعانی و زیق شود.
زیلوئی
تیره ای از نوئی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
زیزار
دهی از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر است و207 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
زیغ
از حق بچسبیدن . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 50) (از زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). میل کردن ازحق بسوی دیگر. (غیاث ). شک و میل کردن از حق. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة... (قرآن 3/7). و انتدب امیرالمومنین للقیام بما وکله اللّه الیه و وجب علیه ... و یجبر الوهن و الخلل و یتلافی ما حدث من الزیغ و الزلل ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301).
  • میل کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
  • کند شدن چشم . (تاج المصادر بیهقی ). کند شدن بینائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
  • میل کردن آفتاب بسوی پستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درگشتن آفتاب . (تاج المصادر بیهقی ).
  • (اِمص )...در عربی بمعنی شک و ریب . (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). شک . (جهانگیری ) (ناظم الاطباء).
  • میل از حق به باطل . (برهان ) (جهانگیری ). میل از حق. (ناظم الاطباء). انحراف از راه راست . (فرهنگ فارسی معین ): حواشی ممالک از سوابق خلل و طوارق زیغ و خلل پاک کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 365).
  • زیلوچه
    (از: زیلو + چه ، پسوند تصغیر). (حاشیه برهان چ معین ). پلاس و گلیم کوچک را گویند همچو بوق و بوقچه و صندوق و صندوقچه و امثال آن . (برهان ). مصغر زیلو. گلیم و پلاس کوچک . (ناظم الاطباء):
    تا گشت خاک مقدم زیلوچه بوریا
    ای بس که در طریق نمد گوشمال یافت .

    نظام قاری .

    زیناس
    مردی بود که او را ناموس می گفتند زیرا که کارش درس گفتن شریعت بود. (از قاموس کتاب مقدس ).
    زیغال
    قدح بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 326) (اوبهی ). قدح و پیاله بزرگ را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء):
    شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
    به پیش لاله به کف بر نهاده به زیغال .

    رودکی .

    زیکا
    به لغت زندو پازند، باد را گویند و به عربی ریح خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هزوارش زیگا ، پهلوی وات ، باد. (حاشیه برهان چ معین ). رجوع به زیقا شود.
    زیلولة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی زیلولة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    زینال آغاج
    دهی از دهستان خسروشاه است که در بخش اسکوی شهرستان تبریز واقع است و280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    زیزفون
    (از «زف ن ») شتر ماده شتاب رو.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
    زیغان
    (از «زی غ ») میل کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زَیغ. (ناظم الاطباء).
  • کند شدن بینائی .
  • میل کردن آفتاب به سوی پستی .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به زیغ شود.
  • زیکاسه
    زیکاشه . خارپشت . (ناظم الاطباء). خارپشت را گویند، به شین معجمه (زیکاشه )هم آمده . (آنندراج ). رجوع به ریکاسه و ریکاشه شود.
    زیله
    شهرولایت توقاد که در قسمت مرکزی ترکیه آسیایی و بر کنار رود یشیل ایرماق واقع است و 15167 تن سکنه دارد. در جنگی که در سال 47 ق . م . بین فارناکس دوم (شاه پونتوس ) با یولیوس (ژولیوس ) قیصر روی داد فارناکس مغلوب شد و قیصر پیام معروف خود «آمدم ، دیدم ، پیروز شدم »را به سنای روم فرستاد. (از دایرة المعارف فارسی ).
    زیناللو
    دهی از دهستان روضه چای است که در بخش حومه شهرستان ارومیه واقع است و250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).