جستجو

ثطف
آسایش در طعام و شراب و خواب .
  • ارزانی . گشایش . فراخی خِصب . سِعة. رخاء.
  • ثرو
    بسیار شدن .
  • بسیار گردانیدن . بسیار عدد گردانیدن چیزی را.
  • زیاده کردن مال و غیر آن .
  • به بسیاری غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
  • ثریان
    التقاء ثَریان و ثَروَان ; نم به نم رسیدن ، یعنی بحدی باران آمدن که بزمین فرو شود تا با نم و تری زیر زمین تلاقی کند و نیز التقاء ثَرَیان و التقاء ثروان . فزودن شرف اب بر شرف ام ّ.
    ثطوطت
    ثطط. کوسه گردیدن .
  • گران شکم شدن .
  • ثعج
    گروه مسافران .
    ثعلول
    خشمناک .
  • گوسفندی که شیر آن از سه چهار جای دوشیدن توانند بجهت زیادتی پستان . و صغانی گوید: دندان زائد پس دندانها یا کج و راست برآمدگی دندان .
  • ثرواء
    ثَروی . زن پرمال .
    ثرید
    معرب ترید. (بحر الجواهر). تریت . تلیت . (عامیانه ).ابورزین . اشکنه . نان شکسته در کاسه . یخنی . اُثردان .مثرود. ثریده . ثُردَه . و آن غالباً از گوشت باشد.
  • نوعی از طعام که پاره های نان را در شوربای گوشت تر کنند. (از بحر الجواهر و لطائف ) (غیاث اللغة): رسول گفت چون بمدینه آمدم عمر را دیدم که در مسجد نشسته بود و طعام همی داد و عمر هر روز شتری بکشتی بآب و نمک بپختی و درویشان و غریبان رابدادی و کاسه های ثرید بر خوان نهادی و آن طعام بدادی پس بخانه شدی و طعام خوردی . (ترجمه طبری بلعمی ).
    چو بنهاد آن تل سوسن به پیش من چنان بودم
    که پیش گرسنه بنهی ثرید چرب بهنانه .

    حکاک .

  • ثطة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثطة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثعجرة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثعجرة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثعله و افرا
    نام کتابی است از سهل بن هارون فارسی رامنوی . (ابن الندیم ).
    ثروان
    مرد بسیارمال .
    ثع
    قی کردن .
    ثعد
    رُطب یا غوره خرمای نرم شده و آب گرفته .
  • بَقل ثعد; تره تازه و تر.
  • ثری ثعد; خاک نرم .
  • ماله ثعد و لامعد; نیست او را اندک و بسیار.
  • ثعم
    نزع .(تاج المصادر بیهقی ).
  • کشیدن چیزی را.
  • ثروب
    ج ِ ثَرب .
    ثریر
    بصیغه تصغیر، جائی است نزدیک انصاب الحرم که متصل به مستوفر است و گویند ناحیه ای است از نواحی حجاز که آنجامال و ثروتی از ابن زبیر بوده است . (مراصد الاطلاع ).
    ثعابیب
    گویند، فوه یجری ثعابیب ; یعنی از دهن او لعاب صافی مانند رشته های دراز بر می آید.
    ثروت
    ثراء. دارائی . توانگری . کثرت مال . مال . مکنت . نعمت . دولت . هستی . ذروت:
    با کرم او الف که هیچ ندارد
    در سرش اکنون هوای ثروت شین است .

    انوری .

    ثعابین
    ج ِ ثعبان بمعنی اژدرها.
  • رئیس الثعابین . ماری خرافی که از تخم خروس زاید و مار پرزهر و نیز مرغی موهوم که دم وی مانند مار بود و نوعی حیوان نیش غولی چون غولی که نظر و نفس وی کشنده است .