جستجو

ثعر
صمغمانندی که از بیخ درخت طلح برآید و آن زهر کشنده است .
ثعوب
تلخه . (منتهی الارب ). مِرّة. (تاج العروس ).
ثروت افندی
یکی از شعرای متاخر عثمانی است و مولد او استانبول است . او در اندرون همایون تربیت شده و در 1280 به مرعش وفات کرده است و دیوان کوچکی دارد. (قاموس الاعلام ).
ثش
بیرون کردن باد از مشک : ثش ّ سقاه .
ثعاریر
ج ِ ثُعرور. نباتی است مانند هلیون .
  • کفتگی بینی .
  • ثعران
    دو آزخ غلاف نره ستور.
  • دو آزخ پستان گوسپند.
  • ثعول
    ج ِ ثَعْل و ثُعل و ثَعَل .
    ثروت مند
    دارا. توانگر. مالدار.
    ثعررة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثعررة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثعیجر
    تصغیر مثعنجر. (دریا و جای ژرف آن ).
    ثرودة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثرودة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثعرور
    مرد کوتاه .
  • سرطرثوت و بر آن .
  • بر گیاه ذونون .
  • بیخ پیاز دشتی .
  • خیار کوچک .
  • دستنبویه .
  • ثولول . زگیل .
  • چیزی مانند سر پستان که بر غلاف ایر اسب می باشد. ج ، ثعاریر.
  • ثعیط
    خاک خرد.
  • ریگ تنک که بادش از جائی به جائی برد.
  • ثرور
    ج ِ ثَرّة.
    ثعالبات
    ث_ُعیلبات . از کوههای بلاد بنوجعفربن کلاب است و آن چندین ناحیه و قطعه است . و نیز رجوع به ثعیلبات شود.
    ثعروران
    دو آزخ غلاف نره ستور، مانند دو سر پستان . چیزی که بر دو طرف غلاف شرم اسب می باشد.
  • دو ازخ پستان گوسپند. تکمه های پستان گوسپند.
  • ثعیلب
    لقب فخرالدین ابوشجاع محمدبن علی بغدادی است . او بیست سال بموصل بود و سپس بدمشق شد و صلاح الدین ایوبی و دیگر روساء به او اکرام کردند و صلاح الدین برای او ماهی سی دینار اجری فرمود او مردی متدین و صاحب نسک و ورع و کثیرالصیام بود و در جامع دمشق ماهها معتکف میشد و مقصوره کلاسه را برای او ساختند و او را تصانیف بسیار است از آنجمله زیج مشهور اوست که نیکو و صحیح است دیگر المنبر فی الفرائض و کتاب فی غریب الحدیث ، عشر مجلدات و کتاب فی الخلاف مجدول بر وضع تقویم الصحة. و وی دائم الاشتغال بود و صاحب اشعار بسیار است آنگاه که از زیارت خانه باز می گشت چون بحله رسید چوب محمل بر سر او فرود آمدو بمرد و جسد وی به بغداد برده بجنب خاک پدر و مادروی بخاک سپردند و غیبت او از بغداد چهل سال کشیده بود . رجوع به ابن الدهان فخرالدین ابوشجاع ... شود .
    ثعیلبات
    بصیغه تصغیر و جمع. محلی در شعر. (مراصد الاطلاع ). آنرا ثعالبات نیز گویند.
    ثغری
    منسوب است به ثغر که مرز است یعنی آنجاها که نزدیک به کفّار می باشد. (سمعانی ).
    ثفن
    دفع کردن و راندن .
  • زدن کسی را با دست .
  • پس روی کسی کردن . آمدن کسی را از پس .
  • زدن ناقه کسی را به ثفنات .