جستجو

تیمورپاشا
احمدبن اسماعیل بن محمدبن اسماعیل بن علی . از اعیان مصر است که در سال 1288 ه' . ق.در قاهره متولد شد. وی در مدرسه کبیر به تحصیل علوم پرداخت و در علم لغت از شنقیطی و شیخ حسن طویل و مخلاتی بهره مند گشت . وی صاحب خزانه تیموریه است ... وی تعصب عظیمی در ترویج علوم و اعتلای زبان عرب داشت . او راست : تصحیح لسان العرب . فهرست کتاب الکواکب السیارة فی ترتیب الزیارة. رسالات و مقالات عدیده در تاریخ و ادب از آن جمله رساله ای از محاورات رشیدالدین وطواط و امام زمخشری ... (از معجم المطبوعات ج 1 ص 652).
تیمیم
قصدکرد. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). قصد کردن و اراده نمودن . یقال : یممته بالرمح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
  • کسی را تیمم دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تیمم دادن ، نماز و عبادت را. (منتهی الارب ). تیمم کردن برای نماز و عبادت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): یمم المریض للصلوة... الحدیث : سال رجل علیاً علیه الصلوةو السلام عن صاحب له به جدری و اصابته الجنابة کیف یصنع فقال یمموه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
  • تیوای
    تهور باشد و آن بی پروایی و بی تحاشی و بر کاری دویدن . (برهان ). تهور و بی پروایی . (انجمن آرا) (آنندراج ). بی پروایی و تهور و بی تحاشی گری در کاری . (ناظم الاطباء).
    تیمچه
    به لهجه مرکزی از «تیم » + «چه » (پسوندتصغیر) کاروانسرای کوچک . (حاشیه برهان چ معین ). مصغر تیم ; کاروانسرای کوچک . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). سرایی دارای چند دکان که تاجران در آن داد و ستد کنند. (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران این کلمه را بجای پاساژ پذیرفته است: و تیمچه های بازار و مدرسه فارجک و تیم کفشگران و... همه بسوخت . (تاریخ بخارا ص 113). رجوع به تیم واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
    تیمورتاش
    از طوایف ترک کشور ایران که در اطراف نردین ساکن می باشند. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 105 شود.
    تیمین
    بر دست راست رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
  • به یُمن شدن . (تاج المصادربیهقی ). به یُمن درآمدن .
  • به برکت دعا کردن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). یقال : یمن علیه . (ناظم الاطباء).
  • تازگی کردن
    1 ـ گشاده رویی کردن . 2 ـ گرم پرسیدن ، خوش آمد گفتن .
    تأمینات
    جِ تأمین . شعبه ای در اداره شهربانی در گذشته ، که امروزه به نام آگاهی معروف است .
    تاپ تاپ عباسی
    نوعی بازی است که کودکان می کنند.
    تأزش
    تاختن ، یورش .
    تأنیث
    1 ـ علامت مؤنث به کلمه عربی ملحق کردن . 2 ـ مؤنث خواندن . 3 ـ مادگی .
    تاشکل
    آژخ . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ).آزخ را گویند و آن دانه های سخت باشد که از اعضاء آدمی برمی آید و بعربی ثولول گویند. (برهان ) (آنندراج )(انجمن آرا). واژو. (زمخشری ). بالو. کوک . اَژخ . زخ . زگیل . پالو. سگیل . وارو. و رجوع به آزخ و زگیل شود.
    تأسیس
    1 ـ بنیاد نهادن . 2 ـ بنیانگذاری .
    تار و تنبک
    رجوع به تار و تمبک شود.
    تافشک
    دیوک باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء). جانوری است که آن را بفارسی دیوک گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). و آن را دیوچه و ریونجو و رنجو و لنبک نیز خوانند و بتازی ارضه نامند. (فرهنگ جهانگیری ). بعربی ارضه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). پشمینه و کاغذینه را خورد. (آنندراج ) (انجمن آرا). دیوک و ارضه . (ناظم الاطباء). کرمکی است که در جامه های پشمین یافت شود و آن را تباه سازد و آن را «ریونجو» و «دیوچه » و «دیوگ» و «لنبک » هم گویند و بعربی «اَرضَه » نامند. (از لسان العجم شعوری ج 1 ص 281). موریانه . خوره:
    حال خود آخر نیندیشی و باشی تا به کی
    در میان جامه سمّور همچون تافشک .

    ابوالمعالی (از لسان العجم شعوری ).

    تأهب
    آماده شدن ، تهیه دیدن .
    تار و مار شدن
    از هم پاشیده شدن .
    تاراجگر
    غارتگر، یغماگر.
    تئوریسین
    کسی که درباره مسائل اجتماعی یا سیاسی یا علمی نظریه های جدید ارائه دهد، نظریه پرداز (فره ).
    تاریخ میلادی
    تاریخی که زمان شروع آن تولد حضرت عیسی می باشد.