جستجو

تی مون
سباستین . تاریخ دان فرانسوی (1637-1698 م .) است . او در تدوین گوشه نشینان پرت رویال همکاری داشت . (از لاروس ).
تینه
آب دهن را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آب دهن و تف .
  • تار عنکبوت . (ناظم الاطباء).
  • تیهان
    گمراه گردیدن و رفتن به هر جای سرگردان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حیران شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تَیه . تِیه . (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود.
    تیمبرون
    تمبرون . سردار لاسدمونی در دوران اردشیر دوم . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1092، 1093، 1115 و 1116 شود.
    تی مودس
    پسر من تور است که چون سرداری جوان و شجاع و مورد اعتماد بود، داریوش سوم او را در جنگ با اسکندر به فرماندهی سربازان اجیر خارجی گماشت . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1294، 1300 و 1307 شود.
    تیمونیه
    مکانیسین فرانسوی (1793-1857 م .) است که ماشین خیاطی را در سال 1825 م . اختراع کرده است . (از لاروس ).
    تینی
    انجیری . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
  • رنگی از رنگهای بول که به رنگ آب انجیر ماند. (مفاتیح از یادداشت ایضاً).
  • نوع سوم از انواع جرب العین . صورت آن مانند دانه انجیر است و بدین جهت تینی نامندش . (از بحر الجواهر).
  • نوعی بواسیر: بواسیر تینی گرد بود و پهن همچون انجیر. (ذخیره خوارزمشاهی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تین شود.
  • تیهو
    پرنده ای است شبیه به کبک لیکن از کبک کوچکتر است و معرب آن تیهوج باشد با زیادتی جیم . (برهان ). مرغکی است خردتر از گنجشک (؟ ) که آن را سوسک و شاشک و شوشک و شیشو و تموشک نیز گویند به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامه منیری ). مرغی است معروف . (آنندراج )... طائری است مشابه به کبک ، لیکن کوچکتر از او و این طائر مخصوص ولایتی است و در هندوستان نباشد مگر آنکه از آنجا آرند، چنانکه ... از کابل آورده بود و مولف در دهلی آن را دیده و تیهوج معرب آن است ... مولف گوید: ظاهراً به هندی آن را لواء نامند. (غیاث اللغات ). نام پرنده ای شبیه به کبک و کوچکتر از آن که شیشو نیز گویند. (ناظم الاطباء). فرفور. (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طیهوج . (دهار). ضُرًّیس . طیهوج . مرغی است بزرگتراز سار و خردتر از کبوتر و گوشتی نهایت لطیف و خوش طعم دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پهلوی «تیهوک » ، معرب آن تیهوج و طیهوج ، در اورامانی «تهو» ... پرنده ای از نوع کبک که در اروپا و آسیا بسیار است و گوشت لذیذی دارد. (از حاشیه برهان چ معین ):
    بدوان از بر خویش و بپران از کف خویش
    بر آهوبچه یوز و بر تیهوبچه باز.

    منوچهری .

    تیمبره
    دشتی است در فریژی ، آنجایی که کورش کبیر درسال 548 ق.م . کرازوس را مغلوب ساخت . (از لاروس ). رجوع به تیم برارا و قاموس الاعلام ترکی ذیل تیمبریا شود.
    تیمور
    این لفظ ترکی است به معنی فولاد و چون در ترکی قاعده ای است که بعد از حرف مضموم «واو»، بعد مفتوح «الف »، و بعد مکسور «یا» مینویسند مگر آن «واو» و «الف »، و «یا» در خواندن نمی آید، در این لفظ نیز «یا» و «واو» بخواندن نمی آید، چرا که علامت کسره و ضمه است و اگر در نظم به سبیل اشباع خوانده شود جایز است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ماخوذاز ترکی ، آهن ... (ناظم الاطباء). تیمور ترکی مغولی ، تمر . دمر به معنی آهن . (فرهنگ فارسی معین ج 5).
    تیهور
    (از «ت ه' ر») زمین رست و هموار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زمین پست و هموار .
  • بیابان دشوار. (منتهی الارب ).
  • مابین اعلای وادی و اسفل آن .
  • مابین اعلای کوه و اسفل آن .
  • مرد متکبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
  • بزرگمنشی . یقال : به تیه تیهور;اذا کان تایهاً. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
  • موج مرتفع دریا.
  • ریگتوده که آب اطراف آن را کنده باشد. ج ، تیاهیر،تیاهِر . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). ریگتوده بلند و آنچه شکسته گردد ازریگتوده . (منتهی الارب ).
  • تیمپانی
    از سازهای ضربی است که در موسیقی جاز بکار می رود. این ساز دارای اصل و نسب شرقی است و ظاهراً در زمان جنگهای صلیبی به اروپا برده شده و در آغاز کار در دسته های موسیقی نظامی بکار میرفت ولی بتدریج در مجالس رقص و تشریفات وارد گردید. رجوع به مجله موسیقی شماره 29 دوره 3، بهمن ماه 1337 ه' . ش . صص 14-16 شود.
    تیمورآباد
    دهی از دهستان ده پیر است که در بخش حومه شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
    تیمه
    دولوکرس فیلسوف قرن ششم قبل از میلاد مسیح و ازپیروان فیثاغورث بود. نفوذ وی در گسترش اندیشه افلاطون تاثیر اساسی داشت . ضمناً یکی از گفتارهای افلاطون که نوعی از فلسفه طبیعت است و در آن تئوری عقاید افلاطون بیان میشود بهمین نام مشهور است . (از لاروس ).
    تی یره
    تیار. تیارا. کلاه خاص پادشاهان مادی و فارسی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
  • دیزی ، در لهجه مردم قزوین و جاهای دیگر، برای شباهت او به تیارا. قسمی دیگ سفالین شبیه به تیار، تاج سلاطین ایران که در بعض بلاد آن را دیزی گویند... و آن ظرفی سفالین است که در آن گوشت و آش و امثال آن پزند. تیریه . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
  • تیمجان
    دهی از دهستان خرمرود است که در شهرستان تویسرکان واقع است . و 327 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    تیموربالا
    دهی از دهستان نهارجانات است که در بخش حومه شهرستان بیرجند واقع است و 301 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    تیمیارت
    دهی از دهستان براآن است که در بخش حومه شهرستان اصفهان واقع است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
    تیواز
    دسارت باشد و آن اکتساب از راه ناپسندیده است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). سود و فایده نامشروع و ناحق. (ناظم الاطباء). در برهان گفته به معنی ... و درفرهنگها ندیده ام واللّه اعلم . (انجمن آرا) (آنندراج ).
    تیمچال
    دهی از دهستان حومه بخش آستانه است که در شهرستان لاهیجان واقع است و 113 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).