جستجو

اسکیت
رجوع باسکیث شود.
اشترلک
اشترمرغ . (موید الفضلاء).
اعباء
ج عَب ؛ سنگین ها، بارها.
اسکدار
1 ـ قاصد، پیک ، نامه بر. 2 ـ کیسه ای که قاصدها نامه ها را در آن می گذاشتند. 3 ـ منزلی که در آن نامه بر یا پیک ، اسب خود را عوض می کرد.
اسکیتینگ
نوعی ورزش برای تقویت پاها و حفظ تعادل که به وسیله کفش های مخصوصی که در زیر هر یک چهار ـ چرخ کوچک تعبیه شده یا وسیله ای به نام تخته اسکیت ، بر روی زمین سخت و هموار یا یخی انجام می شود.
اسکربوت
= اسکوربوت : مرضی که بر اثر فقدان ویتامین ث در بدن پیدا شود. و علایم آن شل شدن لثه ها و ریختن دندان ها و خونریزی زیاد بر اثر جراحت مختصر است ؛ اسقربوط ، فسادالدم .
اسکیزه
آلیز کردن و جفته انداختن ستور. (جهانگیری ). برجستن و لگد انداختن . برجستن ستور را گویند. (انجمن آرا). برجستن و آلیز انداختن ستور. (برهان ). شلنگ و برجستن و دولتی (؟ ) اسب و خر. (غیاث ). جست و خیز ستور. (رشیدی ) (سروری ). جفته . جفتک . اسکیز. (برهان ). سکیز.(انجمن آرا). سکیزه . (انجمن آرا) (رشیدی ):
چونکه مستغنی شد او طاغی شود
خر چو بار انداخت اسکیزه زند.

مولوی .

اعتکاف
انتظار چیزی کشیدن . (ناظم الاطباء). انتظار چیزی کردن . (منتهی الارب ).
  • خود را بازداشتن و گوشه نشین شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).گوشه نشین شدن در مسجد و بازایستادن از چیزی . (آنندراج ). بازایستادن از چیزی . (کنز از غیاث اللغات ). گوشه نشینی در مسجد. (از منتخب از غیاث اللغات ).
  • پیوستگی کردن بر چیزی . (زمخشری ). اقامت و ملازمت جایی . حبس و وقف خود در مکانی . بازداشتن خویش در مسجد و امثال آن . لزوم در مسجد. قعود از مکاسب . (یادداشت مولف ).
  • در مسجد مقیم شدن برای عبادت و بازداشتن خود را از خروج بغیر ضرورت از مسجد. (یادداشت بخط مولف ). جرجانی آرد: در لغت اقامت داشتن و احتباس و در شرع با نیت در حال روزه داری در مسجد جامع مقیم شدن است . (از تعریفات جرجانی ). این کلمه مصدر باب افتعال از عکف بمعنی پیوستگی بر چیزی داشتن و حبس کردن و در لغت ، درنگ کردن و ادامه دادن است و در شرع ، توقف کردن مرد در مسجد جامع و توقف کردن زن با نیت باشد و مراد از آن اقامت کردن در مسجد بقصد عبادت است و بدین جهت آنرا چنین تعریف کرده اند: اعتکاف درنگ کردن در مسجد (جامع) بقصد عبادت باشد و مقصوداز مسجد جامع مسجدی است که در آن نماز جماعت ولو یک بار در روز اقامه شود. و نقل است از ابوحنیفه که اعتکاف جز در مسجدی که پنج بار اقامه جماعت در آن شودجایز نیست و قول صحیح آن است که در مسجدی که اذان واقامه در آن باشد اعتکاف صحیح است . بهر حال اعتکاف بر اثر نذر واجب میشود و در دهه آخر ماه رمضان سنت و در سایر ایام مستحب موکد دانند و روزه داشتن شرط است در اعتکاف واجب و در مستحب شرط نیست و برخی روزه شرط اعتکاف نیز مستحب دانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). محقق در کتاب شرایع آرد: اعتکاف درنگ کردن طولانی است برای عبادت و جز از شخص مسلمان مکلف درست نیست و آنرا شش شرط باشد: 1 - نیت با قصد قربت . 2 - روزه داشتن ، بنابراین در ایامی که روزه داشتن در آنها جایز نیست نمی توان اعتکاف کرد. 3 - در کمتر از سه روزاعتکاف کردن صحیح نیست . 4 - جز در مسجد جامع نباید انجام گیرد و برخی گویند جز در چهار مسجد که عبارتنداز: مکه و مسجد پیغمبر و مسجد جامع کوفه و مسجد بصره ، جایز نیست . و زن و مرد در این حکم یکسانند. 5 - اذن ولی در جایی که ولایتی باشد. در مثل زن ، از شوهر باید اذن بگیرد. 6 - ادامه دادن درنگ در مسجد را (در مدت اعتکاف ) و بجز در مواردی که مباح است خارج نشدن .(از شرایعالاسلام ). و در اصطلاح تصوف عبارت است از: فارغ ساختن قلب از اشتغالات دنیاوی و تسلیم کردن نفس بمولی و برخی گویند: اعتکاف و عکوف ; اقامت گزیدن است وبدین معنی است که از درگاه مولی دور نشوم تا آن که مرا بیامرزد. (از تعریفات جرجانی ). مداومت بر نماز وتوقف همیشگی (کذا) در مسجد و عزلت و گوشه نشینی و اشتغال بعبادت و پرستش خدا. (ناظم الاطباء):
    زین دامگه اعتکاف بگشای
    بر عجز خود اعتراف بنمای .

    نظامی .

  • اسکره
    کاسه سفالین ، کاسه گلین . مسکره و سکوره نیز گویند.
    اسکیزوفرنی
    هر یک از انواع اختلال های شدید روانی که با بریدن از واقعیت ، هذیان ، توهم ، خلق نامتناسب و رفتار آشفته همراه است .
    اعجوبه
    شگفت آور. ج . اعاجیب .
    اسکرین
    صفحه سفید و بزرگی برای نمایش فیلم ، پرده سینما (فره ).
    اسکیزیدن
    سکیزیدن . آلیزیدن . جفته انداختن .
    اعزه
    ج عزیز؛ ارجمندان ، گرانمایگان ، بزرگواران .
    اسکیمو
    نام اقوام و طوایفی است که در شبه جزیره ای واقع در انتهای شمالی آمریکا و موسوم به گروئنلاند و نیز در جزائر اطراف قطب شمالی و شبه جزیره آلاسکا در قطعه لابرادور و نواحی بین خلیج هودسن و تنگه برینگ و دیگر نقاط همجوار با این مواضع مسکن دارند. و هر یک از این اقوام و طوایف مختلفه را اسمی مخصوص است و کلمه اسکیمو در بین خود آنها معروف نیست بلکه همسایگان یعنی بومیان اهالی اصلیه آمریکای شمالی کلیةً آنان را «اسکیمو» یعنی «گوشت ِ خام خواران » نامیده اند. طوایف مزبور هر یک با زبانی خاص تکلم می کنند و در بین این السنه مختلفه مشابهت و مناسبت تام هست . و از حیث سیما و اخلاق و اطوار تفاوتی دربین آنها مشاهده نمی شود. و بالاپونها، سامویدها یا کوت ها و اقوام یوکاگیر و چوکجی که در سواحل واقع در اطراف قطب شمال یعنی کنارهای روسیه و سیبری می باشند، مشابهت دارند، و کلمه اسکیمو را گاهی از روی تعمیم به همه آنان اطلاق می کنند. از حیث شکل و سیما، قد آنان کوتاه ، رنگ اسمر، چشمان و مویها سیاه ، ریش تنک ، استخوان گونه ها برآمده ، بینی بسیار کوچک و پهن ، حدقه چشم گود و پیشانی تنگ می باشد، جامه و تن آنان بسیارشوخگن ، نیم تنه و شلوارمانندی از پوست سگ آبی دارند و از همین پوست چکمه می دوزند. مساکن آنان دائماً از برف و یخ مستور می باشد. گاهی مسکنی در اندرون خاک بنا می کنند و گاهی هم نوعی از کلبه های برفی بوجود می آورند و اندرون آنها را با پوست سگ آبی مفروش می سازند و در ظرفی معمول از سنگ روغن ماهی ریخته و فتیله بزرگ از خزه ها و گیاههای دریایی در آن گذاشته می سوزانند و به این وسیله هم کلبه ها روشن و هم خودشان گرم می شوند و ضمناً کار پخت و پز آماده میشود و عمده مایه زندگی آنان ماهی است . در میان یخها روزها را به انتظار صید به سر می برند و ماهیهای بسیار بزرگ شکار کرده به حد و مقدار وافر می خورند و بقیه را روی فتیله چراغ خشکانیده برای زمستان سخت و شبهای طولانی قطبی که چندین ماه ادامه دارد ذخیره می کنند و از پوست و استخوان های ماهی وال نوعی زورق تنگ و دراز موسوم به «کَیاک » که بسیار سبک است می سازند و هنگام تصادف با یخ آنها را به دوش گرفته به آن طرف یخ می رسانند و یک نوع زورق بزرگ مسمی به «اومیاک » نیز دارند که سی - چهل تن در وی می گنجد و در موقع لزوم جهت حمل و نقل سانکه یعنی ارابه کوچک خود (مخصوصاً جنوب نشینان ) از مرال که نوعی از اوعال است استفاده می کنند و اکثر آنان این بار را به گردن سگها می گذارند. در صید ماهی و شکار بسیار ماهرند و طاقت چند روز گرسنگی نیز دارند ودر بند تهیه و ذخیره برای آتیه نیستند و اخلاقاً مردمانی حلیم و سلیمند و هیچ نوع حکومت و رئیس و مرئوسی در میان آنان نیست ، و با این وصف جنگ و جدالی در میان آنها دیده نمی شود و کاری با کار دیگران هم ندارند. دین و آیین آنان عبارت است از اعتقاد به جن ّ و سحرو رئیس روحانی را «کقو» نامند. وی مدعی اخبار از غیب به الهام می باشد و اورادی برای بطلان سحر و خنثی کردن اعمال جن ّ میخواند و می دمد. گرچه دائره انتشار این قوم بسیار وسیع است با این حال در نتیجه سرما و کمیابی آذوقه عده آنان از سی هزار تن تجاوز نمی کند.
    اعطیه
    جِ عطاء؛ بخشش ها، عطاها.
    اسکلرانشیم
    بافت گیاهی دارای یاخته هایی با جداره ضخیم و چوبی شده فاقد محتویات زنده یا مقدار کم آن .
    اسلایب
    ج اسلوب ؛ اسلوب ها، روش ها، راه ها.
    اعلامیه حقوق بشر
    اعلامیه ای است شامل یک مقدمه و 30 ماده که در آن به حقوق افراد انسانی بدون توجه به نژاد، رنگ ، جنس و... اشاره شده است . اساس این اعلامیه همان «اعلامیه حقوق بشر» در مقدمه قانون اساسی 1791 فرانسه می باشد. در سال 1948، مجمع عمومی سازمان ملل اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب و اعلام نمود، و از کلیه کشورهای عضو دعوت کرد که متن اعلامیه را منتشر کرده موجبات پخش و انتشار و تفسیر آن را مخصوصاً در مدارس و موسسات تربیتی و فرهنگی فراهم سازند. ماده اول آن می گوید که : «تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند و همه دارای عقل و وجدان می باشند. و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند».
    اسکله
    (از ایتالیائی اسکالا) بندر. لنگرگاه . مرفاء. اسقاله . سقاله . اصقالة. (دزی ج 1 ص 23 و 663). بارانداز. رجوع به اسقاله شود.