جستجو

ادب ساز
ادب سازنده ، تربیت کننده .
ارخلق
نک ارخالق .
ارگانوم
نک ارغنون .
از سر رای رفتن
بی تدبیری کردن ، تفکر را رها کردن .
ارد دادن
دستور دادن ، امر کردن .
ارگانیسم
اندام ، مجموع اجزاء تشکیل دهنده موجود زنده .
از سر نهادن
از یاد بردن ، از سر بیرون کردن .
ادرکنی
مرا دریاب .و آن دعائی باشد و استغاثة: یا صاحب الزمان ادرکنی .
از سکه افتادن
ارزش و اعتبار را از دست دادن .
ادکلن
مایع خوشبو کننده ای مرکب از آب ، الکل و عطرهای مختلف مأخوذ از شهر کلن آلمان که مرکز ساخت آب های معطر است .
ارباب رجوع
مراجعه کنندگان ، متقاضیان ، رجوع کنندگان .
اردک ماهی
جزو ماهیان استخوانی دریازی است . پوست بدنش پوشیده از فلس است و حلال گوشت می باشد.
از کار افتادن
1 ـ خراب شدن . 2 ـ کارآیی را از دست دادن ، فلج شدن .
ارباب رعیتی
نظام اجتماعی و اقتصادی که در آن ارباب مالک وسایل تولید است و با بهره کشی از رعیت به محصول اضافی دست می یابد.
اردنگی
لگدی که با نوک پا بر کفل کسی بزنند، تیپا، ضربه با پا.
ارواحنافداه
روان های ما فدای او باد، جان های ما فدای او باد.
از کار شدن
نک از کار افتادن .
از لحاظ
از نظر، از روی .
استامبولی
ظرفی فلزی که برای بردن گل و گچ در بنایی به کار برند.
استراتوسفر
طبقه ای از جو (اتمسفر) که بالای 10 تا 12 کیلومتر قرار دارد و حرارت در آن جا همواره ثابت است .