جستجو

اسم نویسی
1 ـ (حامص ) نوشتن نام داوطلب یا نام خود در دفتر یک سازمان یا مدرسه و جز آن ، نام نویسی ، ثبت نام . 2 ـ کار کسی که نام کسان را در دفتر ثبت می کند، مدت زمانی که نام نویسی جریان دارد.
اشکفت
غار. (جهانگیری ). غار و رخنه کوه و اصل در آن شکاف و شکافته بوده . (انجمن آرای ناصری ). مغاره و غار و رخنه کوه . (ناظم الاطباء). شکفت:
برون آمد ز دروازه شتابان
نهاده روی زی اشکفت دیوان .

(ویس و رامین ).

اضافه
1 ـ افزودن . 2 ـ در دستور زبان فارسی نسبت دادن کلمه ای است به کلمه دیگر برای تمام کردن معنی .
اطابه
1 ـ پاک کردن . 2 ـ خوشبوی کردن . 3 ـ حلال و پاکیزه کردن . 4 ـ خوشمزه کردن طعام .
اسفلین
1 ـ پایین ترین . 2 ـ هفتمین طبقه دوزخ که زیر همه طبقات است ، اسفل سافلین .
اشاعه
نک اشاعت .
اطاله
دراز کردن ، به درازا کشیدن .
اسکات
خاموش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خموش کردن . ساکت کردن . تسکیت . تسکین .
  • منقطع گشتن سخن . منقطع شدن سخن . یقال : اسکت ; اذا انقطع کلامه فلم یتکلم . (منتهی الارب ).
  • اسکواش
    نوعی ورزش دو یا چهار نفره با راکت و توپ مخصوص در سالنی کوچک که جای زدن توپ دیوارهای سالن است .
    اشانتیون
    نمونه ای معمولا کوچک و مجانی از کالا که برای تبلیغ عرضه می شود، نمونه (فره ).
    اشکله
    نک اشکلک .
    اطفاییه
    آتش ـ نشانی ، اداره ای که مأمور خاموش کردن آتش است .
    اسکوتر
    روروک ، چرخ پایی ، وسیله بازی بچه ها با دو چرخ کوچک و یک دسته بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه می کنند.
    اطلاعیه
    ورقه ای که برای آگاه کردن دیگران از امری توزیع کنند.
    اسکادران
    یگان تاکتیکی نیروی هوایی تقریباً معادل گردان .
    اشتباک
    به یکدیگر درآمدن چیزی . درآمیخته شدن و درهم شدن امور. (منتهی الارب ). بهم درشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ).
  • اتفاق. ائتلاف . پیوند: میان این هر دو پادشاه به اتحاد و اشتباک رسانیدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 292). حال هر دو دولت در اشتراک و اشتباک و اتحاد منتظم شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 403).
  • نیک تاریک شدن سیاهی شب .
  • نیک ظاهر شدن ستارگان . (منتهی الارب ).
  • انگشتان هر دو دست میان همدیگر درآوردن . (غیاث اللغات ).
  • بهم دررفتن شاخهای درخت و مثل آن .
  • اجتماع و انبوه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
  • اظهار لحیه کردن
    اظهار فضل کردن ، خودی نشان دادن .
    اسکولاستیک
    1 ـ مدرسه ـ ای ، متعلق به مدرسه های قرون وسطی . 2 ـ شعبه ای از فلسفه که در دوران قرون وسطی در مدرسه ها و دیرهای وابسته به کلیسا تدریس می شد.
    اعاذه
    = اعاذت : پناه دادن ، نگه داری کردن .
    اعاشه
    1 ـ زندگی کردن ، معیشت کردن . 2 ـ زنده داشتن ، زندگی بخشیدن . 3 ـ گذران .