جستجو

آچارکشی
وارسی شل یا سفت بودن پیچ و مهره ها و سفت کردن پیچ های شُل به ویژه در خودروها.
آب طراز
= آب تراز: طراز بنایان که در درون خود آب دارد، تراز آبی .
آتش یافتن
1 ـ گرم شدن . 2 ـ به شوق آمدن ، شور و حال یافتن .
آخرالدواء
آخرین دارو، آخرین علاج .
آب طرب
شراب انگوری ، آب عشرت .
آب لمبو
= آب لنبو: 1 ـ میوه ای که در اثر فشردن آبش را از دانه جدا کرده باشند، مانند انار. 2 ـ هرچیز له شده .
آتش بس
دستور خودداری از تیراندازی .
آب فسرده
1 ـ یخ ، برف . 2 ـ شیشه . 3 ـ بلور. 4 ـ خنجر.
آباء سبعه
هفت پدران ، کنایه از: هفت سیاره .
آتشبار
1 ـ ریزنده آتش (شخص یا شی ء). 2 ـ چخماق . 3 ـ تفنگ ، توپ . 4 ـ یک واحد از توپخانه شامل چهار گروهان .
آخورخشک
کم روزی ، بی بضاعت .
آباجی
خواهر، آبجی .
آتشخوار
1 ـ خورنده آتش . 2 ـ شترمرغ . 3 ـ کنایه از: آدم .
آخورسنگین
1 ـ آخوری که در آن کاه و علف نباشد. 2 ـ سنگاب ، آبشخور ساخته شده از سنگ برای چهارپایان اهلی .
آبکشین
دست برنجن ، دستبند.
آتشفشان
1 ـ آن چه آتش فشاند. 2 ـ کوهی که از دهانه آن مواد سیال سوزان و خاکستر و آتش بیرون آید.
آخوندبازی
توسل به حیله های شرعی .
آبخیز
1 ـ زمین پر آب . 2 ـ مد؛ مق جزر. 3 ـ موج . 4 ـ طوفان .
آتشکده
پرستشگاه مغان و جای آتش افروختن . بیت النار. بیت النیران . آتشگاه:
ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش
آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی .

رودکی .

آب گرم کن
دستگاه گرم کننده آب که با نفت و گاز و برق یا گرمای خورشید کار می کند.