جستجو

آب زیر کاه
1 ـ آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند. 2 ـ آدم زرنگ و موذی . 3 ـ مکار، حیله گر.
آب برداشتن
فرق داشتن هدف باطنی با اعمال ظاهری .
آب ژاول
محلول هیپوکلریت سدیم در آب که برای رنگ بری و گندزدایی به کار می رود.
آب سردکن
دستگاهی معمولاً برقی برای خنک کردن آب آشامیدنی . مق آب گرم کن .
آب پاشان
نک آبریزگان .
آترمه
نک آدرم .
آجر نسوز
نوعی از آجر که از اکسید منیزیوم و برخی از سیلیکات های دیرگداز ساخته می شود و در مقابل حرارت مقاومت دارند.
آب سکندر
آب زندگی .
آب تنی
شنا، غوطه خوردن در آب .
آبسه
ورم عفونی در لثه یا هر نقطه ای از بدن ، دمل .
آتروپین
شبه قلیایی است سمی که از مهرگیاه گرفته می شود و در پزشکی و کحالی استعمال می گردد.
آب شدن
1 ـ گداختن ، ذوب شدن . 2 ـ شرمنده شدن . 3 ـ ناپدید شدن . 4 ـ لاغر و نحیف شدن .5 ـ خجالت کشیدن . ؛از خجالت ~الف ـ بسیار شرمگین شدن . ب ـ رفتن آبرو.
آب حوضی
کسی که آب حوض ها را کشیده و آن ها را تمیز می کرد.
آبشش
دستگاه تنفسی جانوران آبزی .
آتریاد
یک دسته سرباز.
آچار فرانسه
1 ـ آچار یک دسته با یک فک ثابت و یک فکِ متحرک . 2 ـ مجازاً به شخصی گویند که در کارهای مختلف (معمولاً فنی ) وارد است .
آب شنگرفی
کنایه از: شراب سرخ ، اشک خونین .
آب رنگ
1 ـ رنگ های فشرده یا خمیری شکل که در نقاشی مورد استفاده قرار می گیرد. 2 ـ تابلویی که با آب رنگ نقاشی شده باشد. 3 ـ کنایه از: خنجر تیز، شمشیر تیز.
آبغوره
آبی که از غوره انگور گیرند. ؛ ~گرفتن کنایه از: گریه کردن .
آتش بازی
1 ـ بازی با آتش . 2 ـ افروختن آلات و ادواتی که با باروت به صورت گوناگون ساخته می شود.