جستجو

حواله کرد
پول یا چیزی که پرداخت آن به دیگری واگذار می شود.
حظیه
زن گرامی دلارام .
حلایل
ج حلیله ؛ زنان شوی دار.
حوزه
1 ـ ناحیه . 2 ـ جانب ، طرف . 3 ـ میان مملکت . ؛ ~علمیه مرکز تحصیل علوم دینی .
حفره
1 ـ گودال ، سوراخ . 2 ـ قبر. ج . حفر.
حلبه
1 ـ مسابقه اسب دوانی . 2 ـ اسبان مسابقه .
حوصله
1 ـ چینه دان مرغ . 2 ـ صبر و تحمل .
حق آب و گل
صاحب امتیاز بودن به دلیل سکونت دیرینه در جایی .
حلق گشادن
گفتگو کردن .
حوض خانه
زیرزمین خانه که در آن حوض باشد.