کار به جان آمدن
کارد باستخوان رسیدن . کار بجان رسیدن:
عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد
بیا بیا که زتو کار من به جان آمد.
(از تاریخ سلاجقه کرمان ).
کارتکیو
سنسکریت کرتیکیه در اساطیر دینی هند فرزند مهادیو است . رجوع به تحقیق ماللهند ص 27 شود.
کارجیح
دهی از دهستان درب قاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در 6هزارگزی خاور نیشابور. جلگه ، معتدل . سکنه آن 248 تن . قنات دارد. محصول آنجا غلات ، تریاک . شغل اهالی زراعت . کار، داد و ستد در شهر. راه اتومبیل رو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کار به جان رسیدن
قریب بهلاک رسیدن . (غیاث ) (آنندراج ). کار بجان آمدن .
کار به جان و کارد به استخوان رسیدن ; به جان آمدن . بی حوصله شدن . مشرف به موت شدن . ناتوان و بیچاره شدن در کار.
کارتل
شرکت بزرگی که ازچند شرکت کوچکتر برای تثبیت بهای کالائی تشکیل شود.
کارخانه سالار
دهی از دهستان چالان چولان شهرستان بروجرد، واقع در 20هزارگزی جنوب باختری بروجرد و 5هزارگزی باختر شوسه بروجرد. جلگه . هوای آن معتدل و سکنه آن 163 تن باشد. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات است و شغل اهالی زراعت میباشد، راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کار به خدا افتادن
از تدبیر و چاره گذشتن کار. (آنندراج ):
حقشناسان ز پی مطلب آسان نروند
کار دشوار چو افتد بخدا می افتد.
محسن تاثیر (از آنندراج ).
کار تمام ساختن
کار تمام کردن . رجوع بهمین لغت شود.
-کار کسی یا جانوری را تمام ساختن ; او را کشتن .
کارخانه فلک
کنایه از دنیا و عالم است .
آسمان . (برهان )(آنندراج ). و رجوع به مجموعه مترادفات ص 165 شود.
کار به راحت رسیدن
کنایه از سرانجام یافتن . (آنندراج ):
چو کار زراچه به راحت رسید
به راحت رسد کار خزرانیان .
نظامی (از آنندراج و گنجینه گنجوی چ ارمغان ص 51).
کارپوکرات
فیلسوف پیرو افلاطون که بعداًطرفدار جدی حکمت «گنوستیک » گردید. وی در قرن دوم میلادی در اسکندریه میزیست .
کار تمام کردن
فیصله دادن امر. به انجام رساندن کار.
-
کار کسی را تمام کردن ; او را گرفتار ساختن:
از یک نگه که مایه صدساله عاشقی است
کارم تمام کرده و من غافلم هنوز.
شانی تکلو (از آنندراج ).
کار به راه بردن
کار بساز کردن . (آنندراج ). رجوع به کار بساز کردن شود:
تا نداری از گره سررشته خود را نگاه
کار خود را کی توانی برد چون سوزن براه .
(از آنندراج ).
کارتن
عنکبوت را گویند. (برهان ) (انجمن آرا). مولف برهان گوید: اگر پای عنکبوت بر کسی بندند که شبها تب میکرده باشد تب ازو مفارقت کند، اگر جایگاه عنکبوت را با علک رومی بخور کنند تمام بگریزندو الا بمیرند:
جولهی را در خراسان بُد وطن
دام زرقش کار او چون کارتن .
سراج الدین راجی .