جستجو

کاربست
مخفف کار بستن . اِعمال .
کارآزمای
تجربه کننده . مجرب . تجربه کار. ممارس . کارآزمود. کارآزموده:
چو گیو و چو رهام کارآزمای
چو گرگین و خرّاد فرخنده رای .

فردوسی .

کارانی
دهی از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 15هزارگزی شمال باختری دشتیاری . کنار راه مالرو و قصر قند به دشتیاری . جلگه . گرمسیر مالاریائی . سکنه 250 تن . آب از باران و چاه . محصول آنجا حبوبات ، ذرت ، لبنیات . شغل اهالی زراعت ،گله داری . راه آنجا مالرو است . ساکنین از طایفه سردار زائی هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کاربافک
عنکبوت .
کار بستن
اِعمال . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). استعمال . (زوزنی ). ایجاف . (ترجمان القرآن ). بعمل آوردن . (آنندراج ). بجای آوردن . اجرا کردن . عمل کردن فرمانی را:
توانی بر او کار بستن فریب
که نادان همه راست بیند وریب .

ابوشکور.

کاربشول
کارساز. آنکه کاری انجام دهد.
کارپاچیو
(ویتور) نقاش ونیزی ، متولد در ونیز در حدود 1450 و متوفی در حدود 1525. وی افسانه «اورسول » مقدس را نقاشی کرده است .
کارته ره
کمون مانش ، ناحیه کوتانس . سکنه 513 تن . ایستگاه آب گرم معدنی است .
کار چون زر کردن
متعدی کار چون زر شدن . (آنندراج ). رونق و نظام دادن . پخته و بسامان کردن کار:
ز ما هر یکی را توانگر کنی
به زر کار ما هر دو چون زر کنی .

نظامی (از آنندراج ).

کاربشولی
عمل کاربشول . کارسازی .
کارپانتاری
(خلیج ...) خلیجی در ساحل شمالی استرالیا.
کارته لیه
پیر. مجسمه ساز فرانسوی متولد در پاریس ، وی هنرمندی قوی دست و رئالیست بود. (1757 - 1831 م .).
کار چون نگار شدن
کنایه از رونق و نظام یافتن کار. کار چون زر شدن . (آنندراج ):
هر کس که بفرمان تو رام است و مسخر
ازدولت اقبال تو کارش چو نگار است .

معزی (از آنندراج ).

کاربن
کاربون . کربن . عنصرالالماس . جسم بسیطی که متبلور و بی شکل بصورت الماس وزغال سنگ در طبیعت یافت میشود.
  • زغال .
  • کارپانتراس
    حاکم نشین ناحیه وکلوز در ساحل «اوزن » که منشعب از «رن » است و در ساحل کانال «کارپانتراس » واقع است . سکنه 14222 تن . راه آهن دارد و در24هزارگزی شمال شرقی «اوینیون » واقع است . محصول آن روغن ، عسل ، و صنعت آن : کارخانه های ریسندگی ابریشم ، وموطن «فرانسوار اسپای » است . خود این ناحیه تقسیم به 8 کانتن و 58 کمون میشود و جمعیت آن 57467 تن است .
    کارتازس
    برادر پادشاه سکاها در زمان اسکندر مقدونی . (ایران باستان ج 2 ص 1707).
    کارتیل
    شهری از گرجستان . و ولات گرجستانات متعلّقه به ایران ، گرجستان ، کارتیل و کاخت و تفلیس است . (تذکرة الملوک چ 2 ص 5): ارکلی خان والی گرجستان ، کاخت و کارتیل مقدمش را گرامی و او را به تفلیس برده منزلی مرغوب به جهت او مهیا و جمعی را به خدمت و پرستاریش مامور ساخت . (مجمل التواریخ گلستانه ص 348). رقم اشفاقآمیز بارکلی خان والی کاخت و کارتیل در طلب آزادخان به جانب گرجستان روانه ساخت . (ایضاً مجمل التواریخ ص 349). و رجوع به لغت کاخت شود.
    کارچه کلا
    موضعی است در لیتکوه از آمل مازندران . (مازندران و استرآباد، تالیف رابینو ص 113 بخش انگلیسی ).
    کارپذیرنده
    قبول کننده کار و شغل .
  • متولی . (دهار).
  • کارتیه
    ژاک . ملاح فرانسوی متولد در «سنت مالو» به سال 1534. وی از طرف فرانسوای اول برای اکتشاف بشمال اقیانوس اطلس فرستاده شد و ارض جدید و کانادا را که سواحل آن به سال 1497 توسط «کابو» کشف شده بود، یافت . و از این ممالک دیدن کرد و بنام پادشاه فرانسه حق مالکیت آن را به دست آورد (1491 - 1557).