چهاو
به هندی طرفه را نامند. (یادداشت مولف ).
چهارگاه
یکی از دستگاههای موسیقی ایرانی است . دستگاهی است بسیار قدیم و اصیل . این دستگاه جنبه پهلوانی و حماسی دارد و حرکت و پیشرفت را میرساند. مقدمه آن متین و موقر است و مویه و منصوری آن خون انگیز و مخالف آن شکایت آمیزست . مبارک باد، آواز محلی شاد و پرجنبش که در سراسر ایران در جشن های عروسی با هلهله و شادی می خوانند، در این دستگاه ساخته شده است و فواصل پی در پی و درجات آن از مایه «دو» بدین ترتیب است : ب . ب . + ط. ج' . ط. ب . ب . + ط. ج' . گوشه های دیگر این دستگاه عبارتند از: بدر، زابل ، بسته نگار، مویه ، حصار، پس حصار، معربد، مخالف ، مغلوب ، دوبیتی ، کرشمه ، حزین ، خزان ، حدی ، ارجوزه ، منصوری ، ساربانک ، پرپرستوک ، شهرآشوب ،حاشیه ، لزگی .
کنایه از کالبد عنصری باشد که از چهار عنصر ترکیب یافته است . (از آنندراج ).
چهارم
عدد ترتیبی ، که در مرتبه چهار قرار گیرد: اِرباع ; چهارم به آب آمدن اشتر. (از تاج المصادر بیهقی ). رابِع. رابِعَه . (منتهی الارب ):
چهارم علی بود جفت بتول
که او را بخوبی ستاید رسول .
فردوسی .
چهارموجه شدن
(...دریا) برانگیخته شدن . به تلاطم افتادن . طوفانی شدن .
چهارنعل تاختن
راندن اسب به شتاب تمام . در تگ افکندن . چون باد صرصر راندن مرکب . بس تند دوانیدن . چهارگامه راندن .
تند و تیز رفتن . با شتاب تمام رفتن .
چهاوکاپهل
به هندی کزمازج را گویند. (یادداشت مولف ). رجوع به گزمازگ و طرفاء شود.
چهارگزین
چهاریار. چهارکس که گزیده و منتخب بودند از دیگرمردم صدر اسلام و آن چهار خلفای راشدین باشند; یعنی ابوبکر و عمر و عثمان و علی (ع ). (از ناظم الاطباء).
چهارمادر
کنایه از چهارعنصر است . چهارآخشیج .
(اِخ ) چهار ستاره نعش از بنات النعش باشد. رجوع به چارمادر شود.
چهارموران
از قرای کوهکیلویه فارس است . (مرآت البلدان ج 4 ص 298). ده کوچکی است از دهستان تنگگزی بخش اردل شهرستان شهرکرد. در 60هزارگزی شمال اردل واقع است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
چهارنعل رفتن
به شتاب رفتن اسب . تند و تیز رفتن . به تگ خاستن . سخت دویدن . چهارگامه رفتن . رجوع به چارنعل رفتن شود.
چه تر
طایفه ای از طوایف قشقائی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82). یکی از طوایف ایل قشقائی ایران و مرکب از 60 خانوار است که در مرودشت مسکن دارند. (یادداشت مولف ).
چهارمادران
امهات اربعه . عناصر چهارگانه . آب و باد و خاک و آتش . چهارآخشیجان:
خصم تو چهارمادران را
فرزند یگانه ای است خنثی .
؟
چهارمه
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. در 72هزارگزی شمال باختری مشهد و 8 هزارگزی خاوری شوسه عمومی مشهد به قوچان واقع است . جلگه و معتدل و 343 تن سکنه دارد. شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
چهارنفس
چهار نفس اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه است . رجوع به چارنفس شود.
چهار گلخن
کنایه از چهارحد جهان باشد. (برهان ) (آنندراج ).
کنایه از چهارعنصر است . (برهان ) (از آنندراج ).
چهارمادر سفلی
کنایه از چهارعنصر است . چهارآخشیج: هفت پدر علوی را در دوازده منزل حرکت و سیر داد، چهارمادر سفلی را در صمیم عالم علوی مقر و مفر پدید کرد. (ظهیری سندبادنامه ص 2).
چهارمهران
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. در 27هزارگزی شمال الیگودرز کنار راه مالرو دارباغ به گل گرد واقع است . 103 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی و صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
چهارنظم
کنایه از چهارعنصر است . (برهان ) (آنندراج ). چهارآخشیجان .
طبایع اربعه . (شرفنامه منیری ).
چه جاه
دهی از دهات کتول از دهات استرآباد رستاق. (سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ترجمه انگلیسی ص 171). رجوع به چه جا شود.
چهارگنبد
از بلوکات ناحیه سیرجان و پاریز درایالت کرمان و مرکز آن تکیه است . (یادداشت مولف ).