جستجو

هام
ج ِ هامة، به معنی سر:
اَری خلل الرماد و میض جمر
و یوشک اَن یکون لها ضرام
فان لم یطفها عقلاء قوم
یکون وقودها جثث و هام .
(از نامه نصربن سیار حاکم خراسان به مروان حمار آخرین خلیفه اموی راجع به ابومسلم خراسانی ).
  • استخوان مرده . (مهذب الاسماء).
  • هامرپورگشتال
    یوزف فن . مستشرق و نویسنده و مصنف و دیپلمات معروف اتریشی که به سال 1774 به دنیا آمد. در سال 1799 به سفارت کبرای اتریش در استانبول برگزیده شد. و تا سال 1807 در این مقام باقی بود. در ضمن خدمات سیاسی در ترکیه ، به فراگرفتن زبانهای شرقی و جمعآوری آثار شرق پرداخت . در سال 1807 به اتریش بازگشت . وی اولین کسی است در آلمان که به تحقیقات و مطالعات اسلامی پرداخته و در طول مدت 50 سال کتب بسیاری تالیف کرد که در باز کردن و هموار ساختن راه تحقیق و مطالعه در معارف شرقی و اسلامی برای سایر محققان چون سر ویلیام جونز انگلیسی و سیلوستر دو ساسی فرانسوی و جز آنان اهمیت بسزائی داشته است . هامر آثار فراوانی از زبانهای فارسی ، ترکی و عربی را به آلمانی ترجمه کرد و نیز بعضی آثار عربی را از جمله اطواق الذهب زمخشری و قصیده تائیه ابن فارض و میقات الصلاة فی سبعة اوقات و غیره را چاپ و منتشر کرد. از سال 1809 تا 1818 م . با کمک عده ای از استادان ، مجله مخزن الکنوز المشرقیه را در وینه منتشر کرد. از سال 1827 تا 1835م . تاریخ مفصل عثمانی را در 18 مجلد به زبان آلمانی نوشت که بعداً به زبان فرانسه ترجمه شد. همچنین کتاب مهمی در تاریخ شعر فارسی تالیف کرد که به سال 1818م . در وینه به چاپ رسید و نیز کتب دیگری در اوضاع سیاسی حکومت ترکیه ، تاریخ ایلخانیان ، تاریخ اسماعیلیه ، تاریخ ادبیات عرب و غیره تالیف کرده است . سرانجام به سال 1856 م . در وینه وفات یافت . (از دایرة المعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی ) (از احوال و اشعار رودکی تالیف سعید نفیسی ) (از معجم المطبوعات ).
    هامرز
    به زبان پهلوی امر به برخاستن است ، یعنی برخیز. (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا): و معنی هامرز به زبان پهلوی و پارسی آن بود که برخیز. و هامرز را گفت نام تو چنین است که برخیز. (از تاریخ طبری بلعمی ، نسخه خطی مولف ص 225). معین چنین نوشته است : دو لغت در بیان اول از های هوزقابل توجه است : «هامرز» در برهان ، لغت پهلوی و به معنی برخیز ضبط شده و «هانی » نیز پهلوی و به معنی بنشین . جهانگیری نویسد: «هامرز»، این لغت پهلوی است و به معنی برخیز باشد از تاریخ طبری نقل نموده شد. و هانی ،این لغت پهلوی است و معنی آن بنشین بود از تاریخ طبری نقل نموده شد. این دو کلمه ماخوذ از «ترجمه بلعمی از تاریخ طبری » است . بلعمی در جنگ «ذوقار» به زمان انوشیروان آرد: «عجم را کتابی است بیرون از اخبار،و آن را «کتاب فال » گویند. هر چیزی که آن را در ایام عجم فال کرده اند، در آن کتاب یاد کرده است ، و اندراین معنی چنین گفته است که کسری «هامرز» را بدین جنگ فرستاد و به نام او فال کرد، و گفت : باید که ظفر ترا بود بر آن سپاه که با هانی گرد آمده است و «هانی »به زبان پهلوی و پارسی آن بود که «بنشین ». و ملوک عجم و اکاسره این گفتندی و معنی «هامرز» آن بود که «برخیز»، پس کسری بدین فال کرد و هامرز را گفت : نام توچنین است که برخیز، و معنی نام دشمن تو ایدون است که بنشین اکنون باید که برخیزی و ظفر ترا بود». و خوداین فال راست نیامد...». به نظر میرسد که «ها» در این دو کلمه پیشوند فعل باشد. (چنانکه در بعضی لهجه هاهنوز مستعمل است : در دیه های اراک (سلطان آباد) هاگیر= بگیر، هاده = بده ، ها گفت = بگفت . گیلکی هگیر = بگیر هده = بده ) و «نی » به جای «نیش » به معنی بنشین باشد، ولی مرز hzram یا zram در پهلوی به معنی مالیدن و معنای دیگری است که با برخاستن تناسبی ندارد. مولف فرهنگ نظام «هامرز» را مصحف «هابرز» (با باء موحده ) داند (برز به معنی بلند). و «نی » در «هانی » را به معنی پائین گرفته گوید: تفال پرویز از این باب بوده و معنی نام سردار خودش ، بلند بالا و معنی نام سردار عرب در پهلوی پائین و پست . (حاشیه برهان قاطع چ معین ).
    هامون
    دشت و صحرا و زمین هموار خالی از بلندی و پستی که به تازی قاع خوانند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان ). قیعه . (دهار). ساد. ساده . صحرای بی درخت .قاع صفصف . براز. عراء. (یادداشت مولف ):
    سپه بود بر کوه و هامون و راغ
    دل رومیان بد پر از دردو داغ .

    فردوسی .

    هامیلتن
    نام یکی از خاندانهای مشهور اسکاتلند است . مشاهیر بسیاری در میان این خاندان ظهور نمودند و یکی از اینان که در تاریخ 1717م . درگذشته اشعار و تالیفات فراوانی از خود به یادگار گذاشته است . (قاموس الاعلام ترکی ).
    هانور
    نام ایالت وسیعی است در آلمان که از طرف شمال به بحر شمال ، هولشتاین ، هامبورگ و مکلنبورگ و از جانب مشرق و جنوب شرقی به ساکسونی ، براندنبورگ و برونزویک و از جنوب غربی به لیپ ، ایالت هس ناسو و وستفالیا و از مغرب به هلند محدود میشود طول این ایالت از مشرق به مغرب 310هزار گز و عرض آن 290هزار گز میباشد. اراضی آن مسطح و در قسمت جنوب آن تپه هایی دیده میشود که بیش از 170 گز ارتفاع ندارند. در قسمت جنوب شرقی سلسله کوههای هارتس کشیده شده است . قسمت شرقی دشت هانور از جنگلهای صنوبر و کاج پوشیده شده . اراضی شمال شرقی آن بواسطه رود الب حاصلخیز است . چندین رود دیگر از جمله سو و امس اراضی آن را مشروب میکنند. بیشتر جاها و مخصوصاً قسمت غربی آن پست و مردابی و در آن تعداد بسیاری برکه و دریاچه های کم عمق وسیع به وجود آمده و در ته این دریاچه ها و برکه ها نوعی از خاک سیاه دیده میشود که از نباتات پوسیده به عمل آمده و از آنها به جای سوخت استفاده میشود. سایر اراضی ریگزار و در بعضی از نقاط با خاکهای دیگری که برای کشاورزی بسیار مناسب است مخلوط شده و قدرت کشت و زرع فراوانی به وجود آورده است . هوای این ایالت در نقاط مختلف ، گوناگون است ، از جمله نواحی کوهستانی هارز بسیار سرد، ولی در قسمتهای شمال غربی کاملاً معتدل و ملایم و در سواحل ، مرطوبی است . بااینکه مقداری از اراضی ، مردابی و برخی دیگر ریگزار و خارستان است ، معهذا اهالی فعال آن به اهمیت زراعت پی برده ، با بستن سدها و حفر خندقها برای آب ، محصولات فراوانی به عمل می آورند که عمده آن عبارت از انواع غلات ، کتان ، تنباکو، و چوب است . همچنین مراتع و چراگاهها و چمن زارهای وسیعی احداث کرده و در آنها حیوانات اهلی بسیار پرورش میدهند. در کوههای هارز، معادن سرب ، طلا، نقره ، مس ، منگنز و در جاهای دیگر معادن زغال سنگ و نفت بسیار وجود دارد. در سواحل آن ، کهربا و نوعی مروارید به دست می آید. اهالی به زبان آلمانی معمول در شمال که مشابهت به زبان هلندی دارد، تکلم میکنند. در قسمت های شمال غربی ، قوم فریزون و در طرف مشرق،یک قوم کوچک اسلاوی معروف به «واند» زندگی میکنند. مذهب نزدیک به 80 درصد اهالی ، کیش لوتر و بقیه پروتستانی و یهودی هستند. فرهنگ و معارف در این سرزمین ترقی و پیشرفت قابل ملاحظه کرده ، چنانکه در شهر گوتینگن ، دانشگاه بزرگ مجهز و در شهر هانور مرکز این ایالت کالج صنعتی و در شهرهای دیگر این ایالت مدارس عالی ، کتابخانه ، موزه ، رصدخانه ، باغ نباتات و بسیاری از موسسه های علمی موجود است . صنایع مربوط به آهن کاری و به عمل آوردن کتان و کنف پیشرفت شایانی کرده و بقیه صنایع به اندازه احتیاجات محلی است . بیشتر رودهایش قابل کشتی رانی است و خطوط آهن و جاده های کامل و به اندازه کفایت وجود دارد. تجارت بری و بحری آن در نهایت فعالیت و حرارت میباشد. بازارها و مکاریهای بسیار در این ایالت دایر گردیده که مرکز داد و ستد محصولات و ذخائر و حیوانات و غیره میباشند. هانور از زمانهای قدیم دارای استقلال بوده و به عنوانهای دوکی و مارگراوی اداره میشد. در سال 1814 م . به پادشاهی تبدیل گشت و در سال 1866 بر ضد دولت پروس ، از اتریش طرفداری کرد و در نتیجه غلبه پروس ، استقلال هانور از دست رفت و به پروس ملحق گردید. (از دایرة المعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی ).
    هام رو
    در معنی کلمه التذکیه ، زوزنی مینویسد: گلو بریدن و هام رو شدن ستور و تیز کردن - انتهی . در اقرب الموارد آمده است در ماده ذکی : «المذاکی و المذکیات ، الخیل التی تم سنها و کملت قوتها، الواحد مُذک و مذک ».کلمه هام رو در فرهنگها یافت نشد. در برهان دارد: «همرف اسبی را گویند که داخل پنج سال شده باشد و همه دندان هایش برآمده باشد و به جای فا، واو هم آمده ». وباز مینویسد: «همرفشده ، اسبی را گویند که داخل در پنج سال شده باشد و همه دندان هایش برآمده باشد و به جای فا، واو هم گفته اند که همرو شده باشد و به زبان عربی قارح خوانند». از این رو هام رو یا اصل این دو صورت و یا صورت دیگر یعنی سومی است . (یادداشت مولف ).
    هامون آباد
    ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نائین ، واقع در 25 هزارگزی جنوب باختر نائین که دارای 20 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    هامیلکار بارکا
    سردار و فرمانروای معروف کارتاژ که سالها با رومیان جنگید و بارها آنان را درهم شکست . پس از جنگ پونیک که اولین جنگ میان کارتاژ و روم بود و منجر به شکست کارتاژ و تصرف جزیره سیسیل و قسمتهای دیگری از خاک کارتاژ توسط رومیان گردید، هامیلکار معتقد بود که بین کارتاژ و رم جنگ دیگری حتمی الوقوع است ، لذا به تقویت قوای نظامی کارتاژ پرداخت و برای این کار لازم دید که اسپانیا را فتح کند. زیرا گذشته از اینکه نقره و مس و آهن از آنجا به دست می آمد، سربازان خوب و ورزیده نیز داشت . چند سالی بیش طول نکشید که هامیلکار، اسپانیا را تا رود ابر تسخیر کرد و آن را به صورت کارتاژ دیگری درآورد و فرمانروائی آنجا را شخصاً عهده دار گشت . وی در سال 229 ق . م . وفات یافت و دامادش هاسدروبال جای او را گرفت و پایتخت جدیدی به اسم کارتاژن تاسیس کرد. (ازتاریخ روم تالیف آلبر ماله ترجمه زیرک زاده ص 74).
    هانوله
    دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه شهرستان سنندج ، واقع در 32 هزارگزی جنوب باختری پاوه ، کنار رودخانه لیله . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 62 تن سکنه کردزبان میباشد. آب آن از چشمه و محصولش غلات ، لبنیات و توتون است . اهالی به زراعت و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو و صعب العبور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    هاوشت
    رجوع به هاوش شود. در پهلوی thsiwah به معنی مغ (روحانی زرتشتی )، موبد. شاگرد. روحانی جوان (زرتشتی ) که در مراسم دینی به قربانی کننده ، یاری کند. در اوستا athsivahآمده که در فرهنگهای فارسی جزو لغات زند و پازند ضبط شده و به معنی امت گرفته اند. (پورداود، خرده اوستا حاشیه صص 238 - 239)(از حاشیه برهان چ معین ص 2312).
    هام رو شدن
    تمام برآمدن دندانهای خیل و بغایت قوت رسیدن آن . (یادداشت مولف ): تذکیه ; هام رو شدن ستور. (زوزنی ). رجوع به همرفشده شود.
    هامون آباد مزیک
    ده مخروبه ای است از بخش حومه شهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    هامین
    وزنی برابر بیست وپنج استار. (فرهنگ نظام ). رجوع به استار شود. ابن سینا در قانون نقل نموده که هامین پنج استار است و بیست درهم و چهار اوبولو . (از فرهنگ نظام ). وزنی معادل بیست وپنج استار و چهار اوبولو. (یادداشت به خط مولف ).
    هانون
    نام یک خاندان معروف از اهالی کارتاژ است و چند تن از افراد این خاندان در جنگ با رومیان ابراز لیاقت و کاردانی درخشانی کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
    هامز
    عیاب . عیب کننده . الذی یعیب الناس من ورائهم و یغتابهم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة).
  • سخن چین . غماز. (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء). ج ، هُمّاز، هامزون .
  • هامون بر
    گذاره کننده هامون . هامون برنده . هامون سپر. دشت و بیابان پیما. هامون گذار:
    نیزه ای اندر بنان اخترکن و جیحون مضا
    باره ای در زیر ران هامون بر و گردون سپر.

    سنائی .

    هان
    امر به شتاب کردن ، یعنی بشتاب و جلد باش . (برهان ) (ناظم الاطباء).
  • (ق) براستی و در حقیقت . (ناظم الاطباء).
  • کلمه جواب به معنی آری . بلی .
  • کلمه تنبیه است ، یعنی در محل آگاهانیدن و تاکید در کاری و امری به کار برند خواه به طریق امر باشد و خواه به تصدیق وجد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ):
    هان و هینش کنم از حکمت زیرا خر
    بازگردد ز ره کژ به هان و هین .

    ناصرخسرو.

  • هان و هین کردن
    آگاه کردن . تنبیه کردن . آگاهانیدن:
    هان و هینش کنم از حکمت زیرا خر
    بازگردد ز ره کژ به هان و هین .

    ناصرخسرو.

    هاونان
    در زبان اوستایی «هاوَنَن » یکی از هشت مقام روحانی دین مزدیسنا است . هاونان بزرگترین پیشوای دارای درجه نخستین بوده که به تهیه کردن هوم گماشته میشده است . (یشتها ج 1 ص 469 و 624).