جستجو

هازه
کسی را گویند که از خیریت بر یکجای فروماند و واله شده باشد.
  • حقیر. (جهانگیری ). رجوع به هاژ و هاژو و هاژه شود.
  • هاسیت آباد
    از دهات فرح آباد، واقع در شمال ساری . (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 161).
    هاشم رود
    نام رودی است در مازندران که در ناحیه نور جاری است . (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 55).
    هارون الرشید
    ابن محمد المهدی بن ابی جعفر منصور. پنجمین خلیفه عباسی . وی به سال 148 ه' . ق. متولد شد ودر سال 170 ه' . ق. / 786 م . به جای هادی برادر بزرگش در بغداد به مسند خلافت نشست . مادرش خیزران دختر عطانامی از یمن بوده که در طبرستان به اسارت افتاده و از آنجا او را نزد مهدی خلیفه بردند. خیزران از مهدی دو پسر آورد که بزرگتر را هادی و دومی را هارون نامیدند. هارون مکنی به ابومحمد از 170 تا 193 ه' . ق. با قدرت تام خلافت کرد. هارون قبل از رسیدن به مقام خلافت مدتی با رومیان در خاک آناطولی دست و پنجه نرم کرده و با ابراز دلاوری و شجاعت بسیار بر آنها فائق آمده و تا اسکدار پیشرفت نموده بود. در زمان خلافت نیز سه بار با امپراتور روم جنگ کرد و پیروزیهای درخشانی به دست آورد و چند کشور را تا ارکلی ضبط و امپراطورروم را به جزیه دادن وادار نمود. علاوه بر اینها به پنج غزوه دیگر مبادرت کرد و ممالک اسلامی را توسعه بسیار داد. هارون با شارلان امپراتور فرانسه مناسبات دوستانه داشت و هدایا و تحف فراوان برای یکدیگر میفرستادند. خلیفه یک ساعت آبی برای امپراطور فرستاد که موجب حیرت و تعجب اروپائیان گردید. هارون مردی دیندار بود، سالی حج میگذاشت و سالی به جنگ میپرداخت ، یک حج با پای پیاده گذاشت . گاهی در روز صد رکعت نماز میگذارد. دوستدار سخن و شعر و حامی و پشتیبان شعرا و دانشمندان و ارباب علوم و صنایع بود. از این رو دربارش مرکز ادبا و علما و بزرگان فضل و دانش گردید و هارون نیز در بزرگداشت آنان مبالغه میکرد، چنانکه ابومعاویه ضریر از فضلا و علما بود، روزی با هارون الرشید طعام میخورد، چون از غذا بپرداخت ، شخصی بر دست ضریر آب ریخت . چون دست بشست ، هارون از وی پرسید: دانستی چه کسی بر دستت آب ریخت ؟ جواب داد: نه . هارون گفت : من .ضریر گفت : از برای دانش کردی نه برای من . شعرای بسیاری هارون را مدح کرده از صلات او بهره مند شده اند. فضلائی که در دستگاه وی راه داشتند بسیارند مشهورترین ایشان نواس و ابوالعتاهیه از شعراء نامی و اصمعی از گویندگان ، سیبویه و کسائی از بزرگان ادب که استاد مامون و کسائی استاد امین بود. هارون الرشید مردی غدار و حقناشناس و در هنگام خشم ، فوقالعاده بی رحم و سختگیر بود. با رفتار بیرحمانه و ناجوانمردانه اش درباره خاندان برامکه صفحه سیاهی در دفتر تاریخ به جای گذاشت و نام خود را برای همیشه لکه دار ساخت . خاندان برمکیان که از خانواده های اصیل و شریف ایرانی بودند خدمات بسیار گرانبهائی به خلافت اسلامی و علی الخصوص به شخص هارون کردند. یحیی بن خالدبن برمک پیش از خلافت هارون به فرمان مهدی خلیفه کاتب هارون بود. چون هادی برادر مهتر هارون خلیفه شد میخواست خلافت را پس از خود به پسرش جعفر برساند و حق هارون برادر خود را که می بایست جانشین وی شود پایمال کند. یحیی بن خالد به خلوت پیش هارون رفت و او را از اجابت خلع بازداشت . هنگامی که هارون به خلافت رسید یحیی بن خالدبن برمک را وزارت داد. افراد این خاندان همگی به جود و سخا و عدالت و جوانمردی و فضل و ادب معروف خاص و عام بوده و از بزرگواریها و فضائل و صفات حسنه آنان داستانها آورده اند. بر اثر لیاقت و کفایت و حسن تدبیر ایشان خلافت اسلامی به کمال قدرت و شوکت رسید. اغلب ملوک آن زمان باجگزار خلیفه بودند. شکوه و جلال دربار هارون عظمت دربار خسروپرویز ساسانی را به یاد می آورد، ولی با اینهمه خوی حقناشناسی وی کار خود را کرد و پس از مدتی نسبت به جعفر فرزند یحیی برمکی بدگمان شد و در سال 187 وی را کشت و سرش را در بغداد آویخت و جسد او را پاره پاره کرد و هر پاره را به یک طرف دجله آویخت و سپس فرمان قتل عام خاندان برمکی را صادر نمود و با آنان کرد آنچه را که کرد! رجوع به یحیی و جعفربن یحیی شود.
    از زمان خلافت هارون ، یحیی بن عبداللّه بن حسن پسر حسن بن علی بن ابیطالب در طبرستان خروج کرد، رشید، فضل پسر یحیی بن خالدبن برمک را به طبرستان فرستاد و گرگان و طبرستان را به وی سپرد. فضل با یحیی آنقدر به لطف و مدارا رفتار کرد که یحیی امان نامه به خط رشید خواست که بزرگان فقها و بنی هاشم آن را گواهی کنند. هارون امان نامه ای برای وی نوشت و بزرگان فقها و بنی هاشم را بر آن گواه گرفت و سپس آن را همراه با هدایا به نزد یحیی فرستاد. یحیی همراه با فضل به خدمت رشید رسید. خلیفه اول بار مقدمش را گرامی داشت و سپس وی را به زندان افکند و پیمان بشکست و او را بکشت . بعضی از حاسدین و بدخواهان موسی بن جعفر از وی نزد هارون سعایت نموده ، گفتند: موسی روزبه روز نیرومندتر میشود. مردم خمس اموال خود را نزد وی میبرند و او را امام میدانند و وی قصد خروج دارد. هارون ، موسی بن جعفر را بگرفت و پنهانی در حالی که صورتش را از ترس قیام و غوغای مردم پوشانیده بودند به بصره نزد سندی بن شاهک حاکم آنجافرستاد. موسی بن جعفر را از بصره به بغداد بردند. هارون ، یحیی خالد را مامور قتل موسی کرد. قضا را همان شب که یحیی به بغداد رسید موسی بن جعفر وفات یافت و بعضی گفته اند که او را زهر دادند. هارون در سال 192 پسر بزرگتر خود امین را در بغداد گذاشت و خود به قصدسرکوبی رافعبن نصربن سیار که عاصی شده و سمرقند را گرفته بود و نیز به عزم جنگ با خوارج مشرق ایران عازم آن صوب شد، لیکن در بین راه دچار بیماری گشت و چون به طوس رسید به سال 193 ه' . ق. وفات یافت و در شهرمشهد به خاک سپرده شد. هارون را دو پسر به نام امین و مامون بود. وی پسر بزرگتر خود را نامزد خلافت کرده بود، لیکن مامون که از مادری ایرانی بود بعد از مرگ پدر به دستیاری ایرانیان بر برادرش امین چیره گشت و به جای پدر به مسند خلافت نشست . (تجارب السلف هندوشاه نخجوانی ) (قاموس الاعلام ترکی ). برای اطلاع بیشتر رجوع شود به فهرست عیون الاخبار، تتمه صوان الحکمة ص 145و 207، سبک شناسی ج 1، جغرافی غرب ایران ص 67، 230 و 257، التفهیم ص 160، الحلل السندسیة ج 2 ص 160، مازندران و استرآباد ص 34، 39، 52، 130 و 137، نزهةالقلوب ج 3 صص 33-31 و 57، 151، 251 و 253، تاریخ بخارا ص 40،42، 43، 58 و 90، کلام شبلی ، فارسنامه ابن البلخی چ کیمبریج ص 170، تاریخ علم کلام تالیف شبلی نعمانی ص 28، 34، 32 و 37، تاریخ الخلفا صص 188-197، فیه مافیه ص 252، احوال و اشعار رودکی تالیف سعید نفیسی ص 131، 203، 323، 324 و 1150، حدائق السحر ص 98، خاندان نوبختی ص 12، 20، 37 و 44، الوزراء و الکتاب ص 67، 98، 109، 11، 125، 127، 129، 132، 134، 178، 185، 207، 227 و 242، تاریخ سیستان ص 143، 151، 152، 153، 154، 155، 158، 160، 162، 168، 169، 172 و 180، فهرست تاریخ بیهقی ، تاریخ گزیده ص 109، 130، 198، 206، 277، 297، 300، 302، 307، 308، 311، 316، 324، 358، 759، 765، 803، 833، 836 و 847.
    هاریزون
    بنیامین . بیست و سومین رئیس جمهور ایالت متحده امریکا، به سال 1833 م . در نرث بند متولد شد. پدربزرگ وی ویلیام هانری هاریزون (1773-1841 م .) نهمین رئیس جمهور امریکا بود.ایام کودکی را در مزرعه اجدادی خود گذراند و سپس وارد مدرسه روستائی شد و پس از آن به دانشکده کشاورزی نزدیک نرث بند وارد گشت . در سال 1852 م . از دانشگاه میامی فارغ التحصیل شد.از 21سالگی زندگی اداری و سیاسی خود را شروع کرد. در سال 1894 به ریاست جمهوری ایالت متحد امریکا برگزیده شد. وی حقوقدان و ناطق زبردستی بود. در سال 1901 زندگی را بدرود گفت . (از دائرة المعارف بریتانیکا).
    هازیدگی
    دانش . دانائی . رجوع به هازیدن شود.
    هاسیدگی
    هراسیدگی . ترسیدگی . بیم کردگی . رجوع به هاسیدن شود.
    هاشم زائی
    طایفه ای از طوایف ناحیه سرحدی بلوچستان مرکب از 45 خانوار که مطیعو اصلاً سیستانی هستند. زبان ایشان بلوچی و نسبت به مذاهب بی علاقه میباشند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 96).
    هارون سکز
    دهی از دهستان شیبکوه (زاهدان ) بخش مرکزی شهرستان فسا. واقع در 18 هزارگزی جنوب خاور فسا، جلگه ای ، معتدل و مالاریائی و دارای 198 تن سکنه شیعه و فارسی زبان است . از آب باران مشروب می شود. محصولاتش غلات و لبنیات است . اهالی به کشاورزی و گله داری و از صنایع دستی به قالی بافی اشتغال دارند. دارای راه فرعی است . ساکنین آن از ایل عرب و ییلاق و قشلاق میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
    هاریزون پاملا
    (1915 م .) موسیقیدان انگلیسی ، شاگرد ژاکوب . آثارش شامل سوئیت برای «تی موتی » (برای سازهای زهی ) و قطعه ای به یادگار اولین جشن تولد پسرش ، پوئم سمفونیک «اوکیشن آو د ویلد» و موسیقی مجلسی و چند آواز است .
    هازیدن
    دانستن:
    ای پسر جور مکن کارک ما دار بساز
    به از این کن نظر و حال من و خویش به هاز.

    قریعالدهر.

    هاسیدن
    هراسیدن . بیم کردن . ترسیدن . (از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ):
    من با تو به دل هیچ ندارم زبدیها
    چیزی نتوان گر تو همی هاسی می هاس .

    (از لغت فرس ص 201).

    هاشمسا
    نام محلی از توابع سبزوار. (یادداشت مولف ).
    هارون کلا
    از روستاهای آمل . (ترجمه مازندران و استرآباد تالیف رابینو ص 152). دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 59000 گزی خاور آمل و 1500 گزی شمال راه شوسه آمل به بابل . دشت ، معتدل ، مرطوب و مالاریایی و دارای 700 تن سکنه شیعه ترکی مازندرانی و فارسی زبان است . آب آن از رودخانه هراز و محصول آنجا برنج ، حبوبات و صیفی است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان برک ، گلیم و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. این آبادی از دو محل بالا و پایین تشکیل شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
    هاریس
    جان . نویسنده انگلیسی . در سال 1666 م . متولد شد. در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد. وی از نویسندگان برجسته اولین دائرةالمعارف انگلیسی و بهترین نویسنده لغات فنی و هنری و نیز از نخستین اعضاء انجمن شاهی بود و مدتی نیابت ریاست آن انجمن را داشت . هاریس در سال 1719 وفات یافته است . (از دایرةالمعارف بریتانیکا).
    هازیدنی
    درخور هازیدن . رجوع به هازیدن شود.
    هاسیدنی
    درخور هاسیدن .هراسیدنی . ترسیدنی . بیم کردنی . رجوع به هاسیدن شود.
    هاشم سغدی
    شاگرد ابوبکر وراق ترمذی (محمدبن عمر الحکیم الترمذی از مشایخ صوفیه ). اصلش از سغد سمرقند بود. وی سخنان استاد و پیر خود ابوبکر وراق را پیوسته به یاد داشت و از آن نقل میکرد. از جمله از قول ابوبکر گفته است که : سخن افزونی ، دل را سخت کند. تصفیه عبودیت اثبات مجوسیت است و انکار ربوبیت . عارف نبودآنکه علم معرفت گوید پیش ابناء دنیا. ربما اصلی رکعتین و انصرف منهما و انا بمنزلة من ینصرف من السرقة من الحیاء هاشم . تا روز وفات مرشد خود با وی بود و او را ترک نگفت . (نفحات الانس چ مهدی توحیدی پور ص 125)
    هارون کوفی
    ابواسحاق. تابعی است .
    هاریس لو
    (1917) مصنف آمریکایی . وی اپرائی به نام راپونزل از روی نوشته ویلیام موریس ، ماس و سه سوئیت برای ارکستر و آثاری برای دیگر آلات و ادوات ضربی ، باله و... دارد. از شاگردان کاول و شوئنبرگ است و نیز از منقدین موسیقی به شمار میرود.