جستجو

هاطلة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی هاطلة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
هالک
ابن عمروبن اسدبن خزیمه . مردی بود آهنگر و گویند اول کسی که کار آهن کرد او بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
هامات
ج ِ هامة. رجوع به هامة شود.
هاشمیان
رجوع به بنی هاشم شود.
هاع
جبان . ترسو. ترسنده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بددل . (دهار) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (صحاح اللغة).
  • آزمند. بسیار حریص . (آنندراج ) (دهار).
  • سست . ضعیف . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
  • جزع کننده . جزوع . (نشوء اللغة العربیه ) (ناظم الاطباء): رجل هاع لاع ; مرد ترسو و جبان وآزمند و بددل و سست و ضعیف و جزع کننده و جزوع . (ازاقرب الموارد) (نشوء اللغة العربیه ) (ناظم الاطباء).
  • هاکین
    هاکن . نام چند تن از سلاطین نروژ است و معروفترین آنها عبارتند از:
    هاکین اول 936 م .

    958 م .

    هالک شدن
    فوت شدن و مردن . (ناظم الاطباء).
    هاماستریس
    نام یونانی شهری که در مشرق آسیای صغیر واقع بوده . ظاهراً این کلمه آمستریس بوده است . رجوع به ایران باستان تالیف حسن پیرنیا ج 2 ص 908 شود.
    هاشمی دهلوی
    میر محمدهاشم شاه و مشهور به شاه جهانگیر و مکنی به ابوعبداللّه . از شعرای ایرانی هند در نیمه اول قرن دوازدهم هجری است . در سال 1073 ه' . ق. در دهلی متولد شد. نسبش از طرفی به شاه نعمت اللّه کرمانی و از طرف دیگر به شاه قاسم الانوار میرسد.اجدادش از ایران به هند مهاجرت کرده و در دهلی اقامت کرده اند و به ترویج شریعت اسلام پرداخته اند. در غزل و مثنوی دست داشت و مثنویی به نام مظهرالاًّثار به تقلید مخزن الاسرار نظامی سرود. صاحب تذکره آتشکده نام این مثنوی را مظهر الاسرار ذکر کرده است . در سال 1150ه' . ق. وفات یافت . دیوانی از او باقی است که در کشف الظنون ذیل «دیوان هاشمی » از آن یاد شده . از اوست :
    به خود ره نیست یک دم این دل محو تماشا را
    تماشای جمالت برده است از دست ما، ما را.
    کجاست آنکه مرا ساغری به دست دهد
    نه درد داند و نه صاف هرچه هست دهد
    چو هاشمی من و خون جگر که ساقی دهر
    می مراد به دون همتان پست دهد.
    از مثنوی مظهرالاًّثار اوست :
    ای کرمت همنفس بیکسان
    جز تو کسی نیست کس بیکسان
    بیکسم و همنفس من توئی
    رو به که آرم که کس من توئی
    ای ز جمال تو جهان غرق نور
    نور بطون تو حجاب ظهور
    کون و مکان مظهر نور تواَند
    جمله جهان محض ظهور تواَند.

    (مجمعالفصحاء ج 2 ص 56).

    هاعان بن شطان
    شریفی است از بنی خثیمه . (منتهی الارب ).
    هاماکر
    مستشرق معروف هلندی ، به سال 1789م : در آمستردام به دنیا آمد و در 1834 م . وفات یافت . وی به زبانهای عربی ، عبرانی ، سریانی ، فارسی ، سانسکریت ، و سایر زبانهای شرقی آشنا و مدتی در شهر لیده معلم السنه شرقی بود و در این مدت فهرستی از کتب شرقی کتابخانه شهرمذکور تهیه کرد و انتشار داد. (قاموس الاعلام ترکی ).
    هاشم یزیدی
    از روات قرائت کسائی (ابوالحسن علی بن حمزه ) بود. (الفهرست ابن الندیم ص 47).
    هاع و لاع
    بددل . ترسنده . ضعیف . سست .
    هالکی
    آهنگر و صیقل گر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). منسوب بسوی هالک بن عمروبن اسدبن خزیمه بدان جهت که نخستین کسی که کار آهن کرد آن هالک بود. (منتهی الارب ). نسبة الی هالک اسم رجل اول من عمل الحدیدة. و هو من بنی اسد و لذلک یقال لهم القیون . (معجم متن اللغة).
    هاماکسیت
    نام شهری بوده است در آسیای صغیر مجاور دریا که در زمان پادشاهی اشکانیان جزو مستملکات ایران بوده است . برای اطلاع بیشتر رجوع به ایران باستان تالیف حسن پیرنیا ج 2 ص 1100 شود.
    هاشمیون
    ج ِ هاشمی . اولاد و احفاد هاشم بن عبدمناف . رجوع به بنی هاشم شود.
    هاگدار
    از ساخته های فرهنگستان ایران معادل کلمه «eَluropS» فرانسوی . گیاهی که دارای آلت تناسلی گیاهی باشد. (فرهنگ غفاری ).
  • باکتری که در مواقع لزوم میتواند تشکیل هاگ بدهد.
  • هامال
    همال . قرین . نظیر. شبه و مانند. همتا. مساوی . برابر و همراه . (لغت فرس اسدی ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). مرکب از هام (=هم ) و آل . پسوند آل در کلمات دیگر هم ، مانند: چنگال (چنگ آل ) و کوپال (کوپ آل ) و دنبال (دنب آل ) آمده و دور نیست ادات نسبت باشد. (یادداشت مولف ):
    این آتش و این باد و سیماب و ز پس خاک
    هر چار موافق نه به یک جا و نه هامال .

    خسروی .

    هاغیة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی هاغیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    هاگفشانی
    از ساخته های فرهنگستان ایران معادل کلمه «noitaluropS» فرانسوی و به معنی پراکنده کردن هاگ. (فرهنگ غفاری ).