جستجو

نیمه بها
نیم بها. نصف قیمت . ثمن بخس .
-نیمه بها فروختن ; به نصف قیمت واقعی فروختن: بروجه گزاف به نیمه بها بفروخت . (کلیله و دمنه ).
نیمه روزی
روزی کم . (یادداشت مولف ).
  • (ص نسبی ) عمله نیمه روزی ;کارگر نصف روزه . عمله ای که یک نیمه از روز کار کند.
  • نیمی
    نصف . نصفی . نیمه ای . رجوع به نیم و نیمه شود:
    همی نیمی از روز لشکر گذشت
    کشیدند صف بر دو فرسنگ دشت .

    فردوسی .

    نیوان نار
    دهی است از دهستان جلگه شهرستان گلپایگان . در 7هزارگزی جنوب گلپایگان و 5هزارگزی شرق راه گلپایگان و خونسار در جلگه گرمسیری واقع است و 861 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات و چاه ، محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
    نیوشیده
    شنیده . (ناظم الاطباء). گوش کرده . (فرهنگ فارسی معین ). مسموع . مقبول . رجوع به نیوشیدن شود:
    ملک در دل آن راز پوشیده داشت
    که قول حکیمان نیوشیده داشت .

    سعدی .

    نیمه پخته
    نیم پخت . نیم پخته . رجوع به نیم پخته شود.
    نیمه روشن
    آنجا که نه تاریک باشد و نه کاملاً روشن . (فرهنگ فارسی معین ). سایه روشن . تاریک روشن .
    نیناد
    صبر. مقاومت نفس با هوا. (آنندراج ). ظاهراً برساخته فرقه آذرکیوان است . (از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
    نیوشین
    مسموع شده . (ناظم الاطباء).
    نیمه پر
    نصفه . (ناظم الاطباء). نیم پر. رجوع به نیم پر شود.
    نیمه ره
    نیمه راه . وسط راه . بین راه:
    همرهان را به نیمه ره بگذاشت
    راه دریای بی رهی برداشت .

    نظامی .

    نیوب
    جمع ناب است . رجوع به ناب شود.
    نیوفتادن
    مقابل اوفتادن . رجوع به اوفتادن شود.
    نیمه پنجه
    سی . چه عدد لفظ «پنجه » شصت است . نصف آن سی باشد، مراد از آن لفظ لام است . (آنندراج ).
    نیمه زبان
    آنکه بعض حروف را به جای بعض دیگر آرد چون لام به جای راء و دال به جای گاف و تاء به جای کاف . (یادداشت مولف ).
    نیوباریدن
    مقابل اوباریدن . رجوع به اوباریدن شود.
    نیوق
    جمع نیق است . رجوع به نیق شود.
    نیمه تبسم
    تبسم و لبخندی به غایت ظریف ، بی آنکه لبها از هم گشوده شود و بانگی برآید: من او را با خنده ای فراخ ندیدم الا نیمه تبسم . (تاریخ بیهقی ص 51).
    نیمه زدن
    خشت نیمه به قالب کردن برای تهیه نیمه آجر.
    نی نردبام
    دهی است از دهستان یک مهه بخش مسجدسلیمان ، کنار جاده مسجدسلیمان به هفتگل ، در منطقه کوهستانی گرمسیری واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تلخ ، محصولش غلات و شغل اهالی کارگری شرکت نفت و زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).