جستجو

نیوتور
بر وزن پیل زور، کبر. غرور. (انجمن آرا) (برهان قاطع). ظاهراً از ساخته های دساتیر است .
نیمه تنه
با نصف بدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-نیمه تنه بلند شدن ; نیم خیز کردن . نصف پیش تنه را از زمین بلند کردن .
نیمه سیر
نیم سیر. رجوع به نیم سیر شود.
نینوا
نینوی . نام دیگر کربلاست . رجوع به کربلا شود.
نیم وجبی
که به اندازه نیم وجب است .
  • کوتوله . خردجثه . کوتاه قد.
  • در تداول ، دشنام گونه ای است که اطفال را گویند. (یادداشت مولف ). به اطفال یا اشخاص کوتاه قامت گویند تحقیر را.
  • نیمه جان
    نیم مرده . که نیمی از جان او بشده است . (یادداشت مولف ). نیم جان . رجوع به نیم جان شود.
    -نیمه جان شدن ; نیم جان شدن . سخت مضطرب و نگران گشتن .
  • (اِ مرکب ) نیم جان . رمق. جانی خسته و فرسوده و به لب رسیده .
    _ نیمه جانی داشتن ; رمقی در تن داشتن: حُمِل َ من المعرکة جریحاً و به رمق; اورا از رزمگاه به در بردند خسته و هنوز نیمه جانی داشت . (یادداشت مولف ) .
  • نیمه شام
    نیمه شب . وسط شب . (ناظم الاطباء).
    نی نواز
    نی زن . زمار. که مزمار نوازد.
    نیوراد
    بر وزن دیوزاد، انتظام . حالتی مر نفس را که ترتیب و تقدیر امور کند. (از برهان ). ظاهراً از مجعولات دساتیر آذرکیوان است .
    نیمه حکیم
    نیمه طبیب : نیمه حکیم خطر جان و نیمه ملا خطر ایمان است . (یادداشت مولف ).
    نیمه شب
    وسط شب . نیمه شب:
    کسی کو ندارد بود خشک لب
    چنانچون توئی گرسنه نیمه شب .

    فردوسی .

    نینوفر
    لغتی است در نیلوفر. (منتهی الارب ). رجوع به نیلوفر شود.
    نیمه خام
    نیم خام . رجوع به نیم خام شود.
    نیمه شکم
    نیمه سیر. (یادداشت مولف ).
    نینوی
    ناحیه ای است در سواد کوفه که کربلا از آن ناحیت است . (معجم البلدان ). نینوا . شهری در آسیای قدیم پایتخت مملکت آشور واقع در کنار دجله . (از حاشیه برهان قاطع چ معین ). نینوا. رجوع به کربلا شود:
    قمری هزار نوحه کند بر سر چنار
    ون اهل شیعه بر سر اصحاب نینوی .

    منوچهری .

    نیوساد
    پاینده . بی زوال . (برهان قاطع) (انجمن آرا). ظاهراً از برساخته های فرقه آذرکیوان است .
    نیم ورقی
    قطعی از قطعهای کاغذ و کتاب .
    نیمه خشک
    دونم . (یادداشت مولف ). رجوع به نیم خشک شود.
    نیمه کار
    دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. در 18هزارگزی شرق حسن آباد سوگند و 2هزارگزی رودخانه قزل اوزن و در منطقه کوهستانی سردسیری واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه قزل اوزن و چشمه ، محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
    نیوسوز
    پهلوان افکن . گردافکن:
    بدان آبگون خنجر نیوسوز
    چو شیر ژیان از یلان رزم توز.

    فردوسی .