جستجو

فانوس دریایی
چراغی که در بندرگاهها بالای برجی برپا کنند و شبها برای هدایت کشتی ها آن را بیفروزند. رجوع به فار شود.
فالنامه
کتابی است که در آن آداب فال گرفتن و دعاها و دستورهای مربوط به آن مندرج باشد.
فالیوالقیوس
اصابعالصفر. (فهرست مخزن الادویه ).
فامین
دهی است به بخارا. (منتهی الارب ). از قرای بخاراست . (معجم البلدان ). شهری است به ماوراءالنهر از ناحیت سروشنه بر راه خجند وفرغانه و اندر وی حصاری است محکم . جایی با کشت و برز بسیار است . (حدود العالم ). از قرار معلوم روزی شهربوده و سپس ویران شده و از آن دهی باقی مانده است .
فانوس کش
برنده و حامل فانوس . (یادداشت بخط مولف ). در قدیم اشخاص معروف و روحانیان هنگام شب که به محافل و میهمانی ها میرفتند یکی را برای بردن فانوس با خود میبردند.
فالنجقین
لغت یونانی و بمعنی دواءالرتیلا است . از یک بیخ نبات او دو سه شاخ میروید و در بعضی مکان متفرق و در بعضی مجتمع میباشد. برگش باریک و گلش سفید شبیه به سوسن و از آن کوچکتر و تخمش سیاه و شبیه به نصف عدس و از آن باریکتر و بیخش کوچک و باریک وزرد است و بعد از خشکی سفید میشود. در سیُم گرم و خشک ، برگ و گل و تخم او جهت گزیدگی رتیلا و عقرب و رفعمعض سریعالاثر است . (تحفه حکیم مومن ). مولف برهان آن را فالِنْجقَین ضبط کرده است و نویسد: پیوسته درتلهای خاک روید. برگ و گل و تخم آن را بکوبند و بیاشامند، گزیدگی عقرب و رتیلا را سودمند است . (برهان ).
فالیوس
به یونانی ، ملبوس . (فهرست مخزن الادویه ).
فامینی
منسوب به فامین که از قرای بخاراست . (سمعانی ).
فانوس گردان
فانوس خیال . (برهان ). رجوع به فانوس خیال شود.
فاوانیا
عودالصلیب . بوزیدان . عودالکهینا. کهیانیا. نارمشک . رمان مصری . عودالریح . (یادداشت بخط مولف ). درخت عودالصلیب باشد. بجهت دفعنقرس و صرع و کابوس نگه دارند و دخان کنند. و آن رافاونیا به حذف الف نیز گفته اند، و عودالریح همان است . (برهان ). دو نوع است : نر و ماده . آنچه نر است بیخی است سپید به سطبری انگشت و در طعم آن قبضی است . آنچه ماده است بیخ او را و فرع او را شاخه های بسیار است . (ذخیره خوارزمشاهی ). بیخ گیاهی است کمتر از ذرعی و بیخش یک عدد و بقدر شبری و چون بشکند خط صلیبی نخ مودار گردد، لاجرم عود صلیبش خوانند. (از منتهی الارب ). بیخ نباتی است کمتر از ذرعی و پرشعبه . قسم نر او شبیه به نبات زردک ... و قسم ماده او بیخش هفت و هشت عدد شبیه به بلوط و جوف او خط صلیبی و نباتش مثل کرفس بری و گلش بنفش مایل به سیاهی و غلاف ثمرش شبیه به غلاف بادام و دانه های او مثل دانه انار بسیار سرخ ووسط دانه ها سیاه و مایل به بنفشی و قابض . از مطلق فاوانیا مراد قسم نر است و قوتش تا هفت سال باقی ، و در آخر دوم گرم و خشک است و تصریح نموده اند که چون آفتاب در میزان بوده او را بغیر آلت آهنی قطع کنند بالخاصیه او موثر است والاّ منحصر است در افعالی مزاجی ، و آنچه با خطوط صلیبی باشد در خواص بهتر از زمرد دانسته اند، و او محلل ریاح غلیظه و مُدِرّ شروع حیض وملطف و مجفف و با قوت قابضه و مقوی جگر و گرده و جهت صرع بغایت نافع. حتی تعلیق آن و مطبوخ او در شراب حابس اسهال و شرب او با شراب مسکن درد معده و بخور او جهت اکثر امراض دماغی مفید و ضماد او جهت صرع و ضربه و سقطه و رفع آثار بشره و نقرس نافع. و مضر معده و مصلحش کثیر او. شربتش یک مثقال و بدلش در صرع زمرداست و در سایر امراض زرآوند مدحرج و حابس حیض و نزف الدم و جهت فالج و رعشه و صرع و جنون و وسواس . و تا پانزده عدد او با شراب قابص جهت نزف الدم رحم و درد وسوزش معده و سنگ مثانه اطفال و با ماءالعسل جهت کابوس و صرع و بخور ثمر او جهت صرع و جنون و تعلیق او جهت رفع فزع اطفال و سعوط روغن ثمر او جهت صرع مفید و داشتن صلیب او با خود که در پارچه زرد بسته باشندو به شروط مذکوره بریده باشند جهت عسر ولادت و رفع سحر و هیبت در نظرها مجرب دانسته اند. گویند در خانه یی که آن باشد، جن و جانوران گزنده داخل نمیشوند و چون قمر نظر تثلیث به زهره داشته باشد در زیر سر دو خصم گذارند موجب الفت دائمی ایشان شود. (از تحفه حکیم مومن ). بوزیدان . تیره فاوانیا که دارای برگهای بسیار ضخیم و پرچمهای بسیار است نوع مهم آن فاوانیا یا عودالصلیب است که دانه و ریشه آن را پزشکان در امراض کبد به کار می برده اند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 228).
فالنجیطس
فالنجقین . (تحفه حکیم مومن ). رجوع به فالنجقین شود.
فالیة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی فالیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
فامیة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی فامیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
فانوس نارنج
فانوسی باشد که نارنج را خالی کرده و نقش ها در آن کنند و چراغ در آن افروزند، و این چنین فانوس در هندوستان از گِل و از کدوی تلخ و هندوانه نیز سازند. (آنندراج ).
فاورد
دهی است از رستاق خوی . (ترجمه تاریخ قم ص 118).در بعض نسخ جاورد ضبط شده است . رجوع به جاورد شود.
فال نخود
فالی است که پیرزنان با دانه های نخود گیرند،و ترتیب آن چنین است که دستمالی در پیش خود گسترند و چندین دانه نخود بر آن گذارند، هر کس که فال خواهدپولی بدیشان دهد و ایشان دانه های نخود بر روی دستمال افشانند و از طرز قرار گرفتن نخودها درباره شخص پیشگویی هایی کنند. این تعبیرها پایه و اساسی ندارد و اگر دقت شود هر یک از فالگیران به نوعی تعبیر کنند.
فام
قرض . دین . (برهان ). وام:
به فعل نیک و به گفتار خوب ، پشت عدو
چو عاقلان جهان زیر فام باید کرد.

ناصرخسرو.

فان
نابودشونده . (از اقرب الموارد). در فارسی بصورت فانی با یاء اصلی بکار رود. رجوع به فانی شود.
  • پیر سالخورده . (از اقرب الموارد). رجوع به فانی شود.
  • فانه
    چوبکی باشد که درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند، و در ولایت آذربایجان سکنه گویند. (صحاح الفرس ). چوبی که میان شکاف چوب گذارند. (آنندراج ).
  • چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ):
    تو را خانه دین است و دانش در آن
    در این خانه شو سخت کن در به فانه .

    ناصرخسرو.

  • فاوست
    یوهان . نام جادوگر و حقه باز معروف قرن شانزدهم م . است که در ادبیات و افسانه های اروپا شهرت دارد. درباره واقعیت وجود چنین شخصی سخن بسیار است . نام او نخستین بار در نامه ای آمده است که به تاریخ بیستم اوت 1507 م . بوسیله راهب کل ، اسپن هایم بنام بندیکتین تریثمیوس به یک ریاضی دان یا ستاره شناس نوشته شده است . تریثمیوس او را بعنوان جادوگری که با یک اسم بالابلند قیافه فیلسوفانه ای دارد، یادمیکند. دومین نوشته یی که در آن نام فاوست ذکر شده نامه ای از ک . موت به هَینریش اوربان و مورخ سوم اکتبر 1513 م . است و موت نیز فاوست را بعنوان یک زبان باز با احتیاط و احترام یاد میکند. یک روحانی پروتستان ضمن اینکه نبوغ و جادوگری را بعنوان دو موهبت فوقطبیعی قیاس و ارزیابی میکند از فاوست نام میبرد. یادداشتهای این مرد پروتستان که یوهان گاست نام داشته به سال 1543 م . انتشار یافته است . این مرد عجیب در تمام افسانه هایی که در قرون وسطی به وجود آمده اثر داشته است و کتابهای متعددی بنام فاوست انتشار یافته است . (از فرهنگ فارسی معین ).