جستجو

فال گرفتن
فال زدن:
کسی در عشق فال بد نگیرد
وگر گیرد برای خود نگیرد.

نظامی .

فافالس
جزر بری است . (فهرست مخزن الادویه ).
فاقر
نام روزی از روزهای عرب است . (از معجم البلدان ).
فال
در عربی فَال با همزه . شگون . ضد طیره ، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند. (منتهی الارب ). اغور. آغال . شگون . (ناظم الاطباء):
من این نامه فرخ گرفتم به فال
همی رنج بردم به بسیار سال .

فردوسی .

فال زن
فالگیر. فالکباز. فالبین . طالعبین:
به پیش زن فال زن برگذشت
به مهتر نگه کرد و اندرگذشت .

فردوسی .

فافان
جایی است بر ساحل دجله زیر میافارقین . وادی الرزم در این مکان است . (معجم البلدان ).
فاقران
ظاهراً ناحیتی بوده است درنزدیکی قزوین . (تاریخ گزیده چ کمبریج ص 832 و 833).
فالاد
بیهوده گفتن . (یادداشت بخط مولف ، از حاشیه فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ).
فالس
پوست درختی است در طور سینا، ثمر آن مانند بلوط. (فهرست مخزن الادویه ).
فالگوش
عملی که زنان در شب چهارشنبه سوری کنند، و آن ایستادن بر سر چهارراه ها و تفال و تطیر به گفتار عابرین باشد. (یادداشت بخط مولف ). به آواز مردم گوش گذاشته از سخن آنها فال گرفتن . (آنندراج ). رجوع به فال و فال کلند شود.
فافایس
فاخته است . (فهرست مخزن الادویه ).
فاقرلو
دهی از دهستان سربند بخش سربند شهرستان اراک که در 27 هزارگزی راه عمومی واقع است . جایی کوهستانی ، سردسیر و دارای 199 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و چشمه تامین میشود و محصول عمده اش غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
فالافس سقلینوس
صنف کبیر زوفراست منسوب به اسقلینوس حکیم جهت آنکه او اول کسی است که معرفت بدان بهم رسانیده . (از فهرست مخزن الادویه ).
فال سبحه
استخاره مشهور که از سبحه گیرند. (آنندراج ):
اختر دلیل و صدق سبیل و قضا وکیل
در بند فال سبحه صددانه ام هنوز.

نظیری .

فافردوس
اسم یونانی بردی است . (تحفه حکیم مومن ). پاپیروس . رجوع به فافیر و پاپیروس شود.
فالاقنش
ایدوسارون . ایدوصارون . رجوع به ایدوسارون شود.
فال سنگک
طرق; فال سنگک زدن کاهن . (از منتهی الارب ). گروهی از کاهنان از روی سنگریزه ها و حبوب و دانه ها چون گندم و هسته غیبگویی می کنند. (از مقدمه ابن خلدون ترجمه محمدِ پروین گنابادی ج 1 ص 198). و آنان را اهل طَرْق خوانند، چه طَرْق بمعنی فال گرفتن کاهن به سنگریزه و آمیختن پنبه به پشم است . و در فارسی فال نخود معروف است . (حاشیه ماخذ فوق). رجوع به طَرْق و فال نخود شود.
فالگویی
کار فالگو. فالگیری . طالعبینی . فال بینی . رجوع به فال و فال بینی شود.
فافش
اسم یونانی بطیخ است . (تحفه حکیم مومن ).
فاقشیر
سرطان است . (فهرست مخزن الادویه ).