عبود
ج ِ عبد. (اقرب الموارد). رجوع به عبد شود.
عبدی غوث
ابن صلاءةبن ربیعة، از بنی الحارث بن کعب از قحطان . شاعری جاهلی و یمانی است . وی صاحب قصیده ای است که مطلع آن این است :
الا لاتلومانی کفی اللوم مابیا.
وی به سال 40 ه' . ق. در جنگی اسیر شد و چون او را در کیفیت مردن مخیر کردند او خوردن شراب خالص را گزید. دو رگ خود را زد و بمرد.(از الاعلام زرکلی ).
عبرت پذیرفتن
کنایه از پند گرفتن و نصیحت گوش کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ). عبرت گرفتن:
گه از لوح ِ ناخوانده عبرت پذیر
گه از صُحْف ِ پیشینگان درس گیر.
نظامی .
عبطه
تازگی و تری . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عبلاء
صخرة عبلاء; سنگ سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ).سنگ و گفته اند سنگ سپید. ج ، عبال . (اقرب الموارد).
اکمة عبلاء; پشته درشت . شجرة عبلاء; سنگ سپید سطبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عبدی قیسی
نسبت است به بنی عبدالقیس بطنی از جدیله . (از صبح الاعشی ج 1 ص 337).
عبرت شش روزه
کنایه از آسمان و زمین و آنچه در مابین آسمان و زمین و روی زمین است از مخلوقات .
کنایه است از آنچه در میان آوریم و از ما بفعل آید. کنایه به آنچه از حوادث بفعل می آید. (برهان ).
عبعاب
مرد درازبالا.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المنجد). فراخ گلوی بزرگشکم تمام اندام نیکوسرشت . (منتهی الارب ).
عبلاءالبیاض
ابن فقیه گوید: دو موضع است از اعمال مدینه . (معجم البلدان ).
عبودیت
عبودیة. بندگی کردن . (غیاث اللغات ) (المنجد): و دلهای خواص و عوام بر طاعت و عبودیت بیارامید. (کلیله ص 377).
از ثری تا به ثریا به عبودیت او
همه در ذکر مناجات و قیام اند و قعود.
سعدی .
عبیبة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عبیبة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
عتائق
ج ِ عتیقه . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به عتیقه شود.
عتت
درشتی در سخن . (منتهی الارب ). غلظت در گفتار و جز آن . (اقرب الموارد).
عتعتة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عتعتة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
عبور
درگذشتن از نهر و وادی . (اقرب الموارد). گذشتن از نهر و جوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بر آب گذشتن . (تاج المصادر) (غیاث اللغات ) (المنجد).
شکافتن راه را.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المنجد). مطلق گذر کردن از راهی . (غیاث اللغات ).
عبیث
نوعی از ریحان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عتاب
خشم گرفتن .
خشم گرفتن همدیگر را. ناز کردن . خشمگینی پیدانمودن . یاد کردن خشم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملامت کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد):
با بخت در عتابم و با روزگارهم
وز یار در حجابم و از غمگسار هم .
خاقانی .
عتد
فرس عتد; اسب آماده رفتن .
اسب توانای تمام اندام . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عتف
برکندن موی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).