عبدل آباد بادیز
دهی است از دهستان سبلوئیه بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 35هزارگزی جنوب باختری زرند و 11هزارگزی خاور راه مالرو زرند به رفسنجان . کوهستانی و سردسیر است ، 290 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تامین میشود. محصولاتش غلات و حبوبات است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
عبران
مرد بااشک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اندوهگین . (اقرب الموارد).
عبرونه
(بعبری معبر) یکی از محلات و منازل بنی اسرائیل است که در جوار عیقول جابر بود و موضعش معلوم نیست . (قاموس کتاب مقدس ).
عبقان
یقال رجل عبقان ; مرد بدخوی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عبم
بلندبالا تن دار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به عبام شود.
عبدل آباد بهزادی
دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 18هزارگزی راه فرعی بم به ریگان . واقع در جلگه و گرمسیر است و مالاریایی 1131 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تامین میشود. محصولاتش غلات ، مرکبات ، خرما است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
عبرانی
لغت جهودان . زبان یهود.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ):
سخن کز روی دین گویی چه عبرانی چه سریانی
مکان کز بهر حق جوئی چه جابلقا چه جابلسا.
سنائی .
عبره
محصولات که از کشتی نشینان و چادرنشینان گیرند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
محصولات راهداری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).مجازاً بمعنی خراج آمده . (غیاث اللغات ):
مخور عبره هند بی یاد من
که هندوتر از تست پولاد من .
نظامی .
عبن
سطبر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
پرگوشت از کرکس و شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء).
عبدل بیگی
دهی است از دهستان رومشگان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 19هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت دامنه ای و گرمسیر است ، 180 تن سکنه دارد آب آن از چاه مشروب میشود محصولاتش غلات ، لبنیات و پشم است . اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند، از صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است .راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفه امرائی بوده و چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
عبرانیان
این کلمه از عابر مشتق است که بمعنی گذر کردن از نهر یا مکانی دیگر میباشد، و یا اینکه از عابر مشتق است که جد ابراهیم خلیل بود. چون ابراهیم از گذرگاه فرات گذشته به اراضی فلسطین درآمد کنعانیان وی رابه عبرانی ملقب نمودند، و از پس این لقب در خانواده او باقی ماند. در نزد مصریان و فلسطینیان نیز بدین لقب معروف گشتند. اما اصل و منشاء این قوم آنکه اولاً یزدان پاک ابرام را که در آور کلدانیان سکونت داشت اختیار فرمود او را برحسب مسمای اسمش پدر طوایف بسیار و مخصوصاً پدر قوم برگزیده خود قرار داد و دیانت آنها اصل و اصول دیانت عبادت خدائی است که متصف بصفت توحید است . (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به یهود شود.
عبری
کنار باساق که بر لب جوی روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کنار باساق که بر لب جوی روید و بزرگ شود. (اقرب الموارد). سدر کنار جوی . (مهذب الاسماء).
نزد بعضی کنار بی ساق است . (منتهی الارب ).
عبقر
دهی است که هر چیز خوب و نیکو را از مردم و جامه و جز آن به وی نسبت کنند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عبناة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی عبناة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
عبدلی
نسبت است به عبداللّه که بطنی از خولان است . (اللباب ج 2 ص 112).
عبرانیون
رجوع به عبرانیان و الجماهر ص 140 شود.
عبس
گیاهی است ، به فارسی شاپاپک یا سیسنبر و به مصر یرنوف نامند. (منتهی الارب ). رستنی است . فارسی آن سابانک است یا سیسنبر است و در مصر به یرنوف معروف است .(اقرب الموارد). در تحفه ذیل نوف آرد: به فارسی شابانک و معرب از او شاباسنج است . رجوع به شابانج شود.
عبنبل
بزرگ.
سخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عبدلیه
دهی است از دهستان جراحی بخش شادکان شهرستان خرمشهر. واقع در 70هزارگزی شمال خاوری شادکان و 50هزارگزی باختر راه تابستانی خلف آباد به بهبهان در دشت واقع است . هوای آن گرمسیر است ، 150 تن سکنه دارد آب آن از چاه تامین میشود شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنان از طایفه رفیع هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
عبس آباد
دهی است از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه . واقع در 65هزارگزی شمال باختری رشخوار و 20هزارگزی جنوب شوسه راه عمومی تربت حیدریه به سلامی جلگه ای و گرمسیر است . 995 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تامین میشود. و محصولات آن غلات ، بادام ، ابریشم و بنشن و پنبه است اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی آنها کرباس بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).