راز و نیاز
مرکب از راز بمعنی گفتگوی پنهانی و نیاز بمعنی خواهش و تمنا:
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من .
حافظ.
رادی
شیرغرنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
رازدارنده
سرنگاهدارنده . محرم اسرار. رازدار:
مرا نیک دل مهربان بنده دان
شکیبادل و رازدارنده دان .
فردوسی .
راز گشادن
راز گشودن . آشکار کردن سرّ. کنایه است از راز آشکارا کردن و فاش کردن واین مقابل راز پوشیدن و راز نگشادن است:
بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق
از می چه فایده که بزیر نهنبن است .
کسائی .
راز و نیاز کردن
سرّ و حاجت و خواهش خود را با محبوب درمیان نهادن . (از فرهنگ نظام ).
خواهشگری نمودن ; راز و نیاز کردن با خدا، دعا و مناجات کردن بدرگاه پروردگار.
رادیان
نام قومی است . (آنندراج ).
رازداری
عمل رازدار. که رازی با خود دارد. حفظ سرّ، نگهداری .
که خود رازی دارد. امانت داری . پنهانی . پوشیدگی . (ناظم الاطباء).
راز گشاینده
آشکارکننده راز:
رفت یکی پیش ملک صبحگاه
راز گشاینده تر از صبح و ماه .
نظامی .
رادیسل
در اصطلاح گیاه شناسی ریشه فرعی گیاه . به این توضیح که از ریشه اصلی پس از مدتی ریشه های دیگری بنام ریشه فرعی یا رادیسل خارج میگردد که خود آنها نیز بنوبه خود منشعب میشوند و ریشه های فرعی بوجود می آورند.
راذکان
دهی است به طوس که احمدبن حامد فقیه از آن ده است . (منتهی الارب ). ودر تداول امروز رادکان گویند. رجوع به رادکان شود.
راز داشتن
داشتن سرّ. دارا بودن راز:
هر دشمنی که کین تو بر سینه راز داشت
شد بر زبان خنجر تو رازش آشکار.
سوزنی .
راز گشودن
راز گشادن . آشکارا کردن سرّ. مقابل پنهان کردن و نهفتن سرّ:
بسیار همچو غنچه بخون جگر نشست
در باغ دهر هر که چو گل رازخود گشود.
بنائی .
رازه
سرّ. راز. (ناظم الاطباء).
پوشیده . پنهان . اسرار نهفته دل . (آنندراج ). رجوع به راز شود.
رادیکال
بمعانی :
ریشه ای ، اصلی ، اساسی . (فرهنگ نفیسی ).
در اصطلاح ریاضی عبارتست از ریشه عددی و علامت آن در ریاضی به این شکل ` n است . مثلا اگر بنویسیم a` منظور آن است که عددی بدست آوریم که اگر آن را n بار در خود ضرب کنیم عدد a بدست آید. (دایرة المعارف علمی انگلیس وانوستراند چ 2 ذیل کلمه رادیکال ). اعداد منفی دارای ریشه موهومی هستند. اگر عدد منطق مثبت A را برگزینیم و عدد منطق دیگری مثل a را نیز طوری پیدا کنیم که اگر آن را به توان (قوه ) m (m عدد صحیح و مثبت ) برسانیم مساوی A شود. a را ریشه m اُم عدد A نامیم و آنرا m
بوسیله A` = a نمایش میدهیم و از آنجا m
نتیجه میشود که A =ma یا A` = a و می گویند a بتوان m مساوی A یاریشه mام عدد A مساوی a می باشد. در موقعی که m مساوی 2 باشد از نوشتن آن در فرجه رادیکال صرف نظر کرده می نویسند A` = a. (جبر و آنالیز تالیف دکتر مجتهدی از انتشارات دانشگاه تهران چ 1 ص 64).
و در کشورهای عرب زبان بصورت ذیل باشد:
Vن
راذم
شتر ماده که شیر راند و کذا شاة راذم ; آن که شیرش روان باشد از کثرت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناقة راذم ; ماده شتری که شیرش را دفع کند. (از اقرب الموارد).
رازدان
داننده راز. آگاه بر سخن پوشیده . محرم راز. (آنندراج ):
شاه جوان را چو تویی رازدان
رخ بگشا چون دل شاه جهان .
نظامی .
راز گفتن
سخن با کسی پوشیده گفتن . سرّی بکسی سپردن:
نگوید باخرد با بی خرد راز
بگنجشکان نشاید طعمه باز.
ناصرخسرو.
رازی
منسوب است به ری برخلاف قیاس . (منتهی الارب ). منسوب به قوم راز که ساکن ری بوده اند. (شعوری ج 2 ص 16). منسوب به ری بزیادت زای معجمه ، و ری نام شهری است از عراق عجم . (آنندراج ). رازی منسوب و متعلق بری . (از ناظم الاطباء). منسوب است به ری که یکی از شهرهای بزرگ دیلم است بین قومس و جبال و الحاق زاء در نسبت از جهت تخفیف است چه تلفظ صورت منسوب کلمه مختوم به یا، در زبان مشکل و سنگین است . (سمعانی ):
همه رازیان از بنه خود که اند
دو رویند و از مردمی بر چه اند.
فردوسی .