ته نشین و دردی شونده . (غیاث اللغات ). هر چیزی که در ته مایعی نشیند. (ناظم الاطباء). درد. دردی . چیز فرورونده در آب .(از اقرب الموارد). چیزی فرونشیننده و ته نشین شونده در آب بسبب آنکه وزنش از وزن آب زیادت است .
مرد عاقل و بردبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد حلیم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جبل راسب ; کوه ثابت و استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجل راسب ; مرد ثابت . (از اقرب الموارد). (اِخ ) بنوراسب ; قبیله ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). نام زمینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به بنوراسب شود.