جستجو

ذیوفیلس
ابن ابی اصیبعة در عیون الانباء ج 1 ص 22 و 23 در ترجمه برمانیدس گوید: و لما ظهر برمانیدس قال ان التجربة و حدها کانت او مع القیاس ، خطر. فاسقطها و انتحل القیاس وحده و لما توفی خلف من التلامیذ ثلاثة نفر و هم ثاسلس و اقرن و ذیوفیلس فوقع بینهم المنازعات و الخلف و انفصلوا ثلاث فرقفادعی اقرن التجربة و حدها و ادعی ذیوفیلس القیاس وحده و ادعی ثاسلس الحیل . و باز ابن ابی اصیبعة در عیون الانباء ج 1 ص 36 در فترت میان بقراط و جالینوس گوید: و کان فی ذلک الزمان ایضاً و ما قبله جماعة من عظماء الفلاسفة و اکابرهم علی ما ذکره اسحاقبن حنین مثل فوثاغورس و ذیوفیلس و ثاون و انیاذقلس و اقلیدس و ساوری و طیماناوس و انکسیمانس و ذیمقراطیس و ثالیس وظاهراً این مرد غیر ذیوفیلس طبیب است و از حکماست .
ذیع
ذیوع . ذیعان : ذیع خبر; پراکنده شدن آن . ذیوع آن . فاش شدن آن . آشکار شدن خبر. (زوزنی ). بگستردن خبر.
  • آشکار کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
  • ذیل العذراء
    جای غفر باشد، در سنبله .
    ذیول
    ج ِ ذیل .
    ذیعان
    آشکاری . ذَیع. ذیوع : ذیعان خبر; ذیع و ذیوع آن ،پراکنده و فاش شدن آن . فاش و منتشر و گسترده گشتن خبر.
  • آشکارا کردن . (تاج المصادربیهقی ).
  • ذیم
    عیب . (مهذب الاسماء) آهو. ذان . ذاب . ذین . ذام .
    ذیولیبا
    نام دیگر رود نی ژر است . رجوع به نی ژر شود.
    ذی عزت
    ارجمند. عزیز.
    ذی مروة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذی مروة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ذیون
    جبار و دشخدای سوراقوسیا. تلمیذ افلاطون . وی پس از راندن برادرزاده خویش ذیونوسیوس جوان از سورا قوسیا بجای وی زمام حکومت آنجا بدست گرفت (از 357 - 354 ق.م .) و او را بعلت استبداد و خودسری وی بکشتند. مولد او به سال 409 و وفات در 354 ق.م . بود. قفطی در تاریخ الحکماء چند جای ذکر او آورده است از جمله در ترجمه افلاطون گوید: افلاطون وی را فرمان داد تا سه کتاب فیثاغورس را که نزد فیلولاوس بود به یکصد دینار برای وی بخرید.و باز در ترجمه افلاطون آرد که دیونوسیوس جبار سوراقوسیا را خویشاوندی بود بنام ذیون و او در صقلیه بمجالس افلاطون حاضر آمده و کلام وی شنوده و فریفتار او شده بود، و آنگاه که ذیونوسیوس افلاطون را به بولیدس تسلیم کرد تا وی را به اقاذ امونیا برده بقتل رساند واو افلاطون را نکشت و بمردی قورینائی به سی من سیم بفروخت . ذیون این حدیث بشنید و بر وی سخت گران آمد لکن امکان گفتن با ذیونوسیوس جبار نبود، به نهانی سی من سیم نزد مرد قورنائی برد و تمنی کرد تا وی را بدو فروشد و مرد از فروش افلاطون اباکرد و گفت او حکیم و آزاده ای است و من او را نه برای استعباد یا فروختن خریدم بلکه برای خلاص دادن از بندگی او این کردم و بزودی او بسلامت بموطن خویش باز گردد و ذیون چون این بشنید مال آورده برگرفت و به اقاذامونیا شد و بدانجا بساتینی بدان مال بخرید و به افلاطون هدیه کرد و معاش افلاطون مادام الحیوة از غله آن بساتین بود. و هم در جای دیگر گوید آنگاه که میان ذیون و خویشاوند او ذیونوس نزاع بود به اندرز افلاطون آن خلاف از میان خاست .
    ذی عفت
    صاحب عفاف .
    ذیمری
    مرد زیرک تیزخاطر شگفت آور. (منتهی الارب ).
    ذیونوسس
    و من المشهور من امره [ امر اسقلیبیوس ] انه رفع الی الملائکة فی عمود من نار کمایقال فی ذیونوسس و ایرقلس . (عیون الانباء ج 1 ص 18 س 20).
    ذی علاقة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ذی علاقة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ذی مسطن
    (اِخ ) مشهورترین خطیب اطینه .مولد وی به سال 384 و وفات 332 ق.م . بود. وی مدت پانزده سال تمام وقت خویش را صرف مخالفت فیلیپوس مقدونی پدر اسکندر گجستک که استعباد وطن او می خواست کرد و خطب جاودانی فیلپوسی والون سی ها را انشاد کرد و پس ازمرگ فیلپوس و در جنگ خِرُنِه با دلیری تمام شرکت جست و از جدال مردانه خویش دست باز نداشت آنگاه که کتزیفن بمردم اطینه پیشنهاد کرد تا تاجی از زر ساخته وبذیمسطن تقدیم کنند اشین کتزیفن را مخالف قوانین ملک و مجرم اعلان کرد و در این وقت ذیمسطن با خطابه دفاعیه معروف خود بنام تاج کتزیفن را تبرئه کرد پس ازمرگ اسکندر او فصاحت بیان خویش را وقف پیشرفت اتحادیونانیان کرد لیکن چون هیچیک از مساعی او در برابر استبداد آنتی پاتر به نتیجه مطلوب نرسید خود را بزهر بکشت . گوئی که این سلطان بلاغت را طبیعت برای این مقصود نیافریده بود چه برای رسیدن بمقام خطیبی او را تحمل ریاضات شاقه می بایست کردن چنانکه برای قوی کردن آواز خویش و انبساط صدر و اصلاح حرکات و سکنات خود در حین خطابه ، در اول مجاهداتی سخت و صعب متحمل گردیدو از جمله آنکه دهان را بریگهای خرد می انباشت و در
    آن حال بتمرین خطابه میپرداخت و گاه این عمل را در مقابل امواج خروشان دریا انجام می داد تا بتواند به آواز خویش برضوضاء و غوغاء عامه غالب و فائق آید و گاه خود را بر نوک تیز شمشیری میافکند تاپاره ای حرکات نامنظم تن خویش را اصلاح کند. حساد و دشمنان وی بطنز میگفتند خطابه های ذیمسطن عفونت روغن چراغ دارد و او از روی کمال حق در پاسخ آنان می گفت : لیکن روغن چراغ من بر اموری میتابد که شعاع چراغ شما را در آنها تاثیری نیست . ذیمسطن در دفاع از استقلال وطن خویش مجاهدتی صعب و سخت کرد و بزرگترین خطیب اعصار قدیمه اوست و سبک وی قدوه و امامی است قوت بیان وسادگی و جزالت را.
    ذیونوسیوس
    اول . دشخدا و طاغیه سرقوسه . (سوراقوسا) (از 405 تا 367 ق.م .) وی سائسی ماهر و ادب دوست بود و قرطاجنیان را او از صقلیه براند. لیکن سوظنی به افراط داشت . چنانکه همیشه بزیر جامه زرهی پوشیدی و هیچگاه پیراستن موی سر و روی بحلاق نگذاشتی و خطابه های خویش از بالای برجی براندی و دو شب متوالی درمشکوئی نخفتی . و زندانی بزیر زمین کرده بود و در آنجا چیزی چون گوش تعبیه کرده که بوسیله آن گفتار زندانیان میشنید و بر اسرار آنان واقف می گردید. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 20 و 21 و 22 و 23 و 24 شود.
    ذیعوعت
    آشکار کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
    ذیمقراطیس
    رجوع به ذومقراطیس شود.
    ذیف
    خرامیدن و زود رفتن شتر. (زوزنی ). لیکن در جای دیگر در کتب دسترس ما یافته نشد.
    ذیملاطفت
    صاحب احسان و رفق.مهربان . و در عناوین نویسند: خدمت ذیملاطفت فلان ...