جستجو

ذایقه
حسی که به وسیله آن طعم و مزه اغذیه و مواد دیگر درک می شود.
ذباله دان
جایی که در آن آشغال ریزند.
ذبحه
ورمی باشد به هر دو جانب حلقوم ، درد گلو.
ذبذبه
1 ـ جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد. 2 ـ جنبانیدن ، حرکت دادن . 3 ـ جنبش .
ذخیره
1 ـ پس انداز، اندوخته . ج . ذخایر. 2 ـ آن که می تواند در صورت غیبت یا کناره گیری عضوی از یک گروه جانشین او شود. 3 ـ آن که به خاطر به وجود آمدن نیاز جنگی به خدمت در ارتش فراخوانده شود. 4 ـ معلومات ، افکار. 5 ـ (کن ) پول ، مال ، طلا.
ذخیره سازی
عمل ذخیره کردن .
ذروه
1 ـ نوک کوه ، قله . 2 ـ تارک سر. 3 ـ بالای هر چیز.
ذریره
1 ـ داروی خشک ، ذرور. 2 ـ نوعی بوی خوش ، عطر. 3 ـ گل شیپوری ایتالیایی .
ذریعه
وسیله ، واسطه ، دست آویز. ج . ذرایع .
ذریه
نسل فرزندان . ج . ذراری و ذریات .
ذق ذق کردن
سوزش کردن جراحت .
ذق زدن
گریه کردن و بهانه گرفتن .
ذی حساب
1 ـ صاحب حساب . 2 ـ نماینده وزارت دارایی در یک مؤسسه دولتی .
ذی ربط
دارای رابطه با موضوع مورد نظر.
ذی روح
دارای روح ، جاندار.
ذی شعور
دارنده شعور، صاحب ادراک .
ذی عقل
خردمند، دارنده عقل ، بخرد؛ ج . ذوی العقول .
ذی علاقه (عَ قَ یا قِ)
3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> Jasjoo updating...
جس جو در حال به روز رسانی می باشد

متاسفانه در حال حاضر این بخش قابل دسترسی نیست.

ذکیه
مؤنث ذکی .