جستجو

حیدر تونیانی
درویش حیدر تونیانی ، از شاعران قلندرپیشه است ، موسیقی را خوب میداند. این مطلع او راست :
چه روم کعبه که بینم در و دیوار آنجا
من و کویش که بود لذت دیدار آنجا.
رجوع به مجالس النفایس ص 167 شود.
حیدرلوی لطفعلی
دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه در هشت هزارگزی خاور شوسه ارومیه به سلماس . دارای 210 تن سکنه است . محصولاتش غلات ، چغندر، توتون ، حبوبات و کشمش . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
حیرت
سرگشته شدن . بر یک حال ماندن از تعجب . (غیاث ). حیرة. رجوع به این کلمه شود.
  • (اِمص ) سرگشتگی . تعجب . سرگردانی . حیرانی . بیخودی . والهی . آشفتگی . (ناظم الاطباء):
    از این قصیده که گفتم سخنوران جهان
    بحیرتند چو از منطق طیور غراب .

    خاقانی .

  • حیات
    عمر. زیست . زندگی . مقابل ِ ممات . زندگانی . (آنندراج ):
    کی باشدت نجات ز صفرای روزگار
    تا باشدت حیات ز خضرای آسمان .

    خاقانی .

    حیانو
    دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و دارای 156 تن سکنه است . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، پنبه و زیره . اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند.راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    حیدر حلی
    ابن داودحلی حسینی . شاعر اهل بیت پیغمبر در کشور عراق، دانشمندی سخنور بود. مولد و وفات وی در حله و مدفن او درنجف است . در کودکی پدر را از دست داد و در دامان عم خود مهدی بن داود پرورش یافت . دیوان شعر او بنام «الدر الیتیم » منتشر شده است و نیز کتابی دارد بنام العقد المفصل فی قبیلة المجد الموثل و این مشتمل است بر دو جزء و بچاپ رسیده است . مشهورترین اشعار او اشعار حولیات است که در مرثیه حضرت ابوعبداللّه حسین بن علی (ع ) سروده است . (الاعلام زرکلی ). رجوع به حلیةالبشر (نسخه خطی ) و مقدمه العقد المفصل و العراقیات شود.
    حیدرمجذوب
    میر علیشیر در مجالس النفایس او را نام برده است و نویسد این بیت را در وقت جنون گفته است :
    لب و دندان آن مه با چه ماند
    چو قندی بر برنج دانه دانه .
    رجوع به مجالس النفایس ص 28 شود.
    حیرتان
    تثنیه حیرة. حیرةو کوفه . (منتهی الارب ). تثنیه حیره و کوفه ، با تغلیب . زیرا پایتخت ملوک عرب بوده است . (اقرب الموارد).
    حیات داود
    نام موضعی است در ناحیه شمال خلیج فارس . رجوع به جغرافیای غرب ایران شود. نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش گناوه شهرستان بوشهر. حدود و مشخصات آن عبارتند از باختر به خلیج فارس ، از شمال باختری به دهستان لیراوی ، از شمال ارتفاعات بام بلند و کوه جل خری (ماهور و میلاتی ) و از خاور رودخانه شور که فصل مشترک این دهستان و شبانکاره و برازجان است . این دهستان شمال و شمال باختری و مرکز بخش را فراگرفته . هوای آن گرم و مرطوب و مالاریایی است . از باران و چاه مشروب میشود و زراعت آن بطور کلی دیمی است . محصولاتش غلات ، خرما و سبزیجات . اهالی به کشاورزی ، کسب ، دریانوردی ، عبابافی و تعمیر قایقهای بادی گذران میکنند. از 44 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و دارای 16200 تن سکنه میباشد. و آبادیهای مهم آن عبارتند از: گناوه که بندرگاه و مرکز بخش است ، مال قائد، بهمن یاری بالا و پائین ، چاه روستائی ، فخرآوری ، تاج ملکی ، کمالی و گاوسفید بزرگ. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
    حیاوی
    دهی است از دهستان چنانه بخش شوش شهرستان دزفول . ناحیه ای است ، واقع در دشت ، گرمسیری و مالاریایی . دارای 350 تن سکنه است . از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات دیمی . اهالی به کشاورزی گذران میکنند و راه در تابستان اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
    حیدرخوانی
    ابن محمد. معروف به صدر هروی ، از دانشمندان است . اوراست : شرح ایضاح . و به سال 820 ه' . ق. وفات یافت .
    حیرتی
    صادقی کتابدار در مجمع الخواص او را ذکر کرده است و گوید از اهل مرو بود و به فسق و فجور سخت مایل . ازوی پرسیده بودند که چرا اینقدر گناه میکنی ؟ جواب داده بود که برای گناهم جز دوستی امیرالمومنین (ع ) چیزی را شفیع قرار نخواهم داد. میخواهم ببینم روز قیامت مرا می بخشند یا نه ؟ قصیده سرای خوبی است . او راست :
    خدا مرا بوصال تو دلربا برساند
    هوای وصل تو دارد دلم خدا برساند.
    رجوع به مجمع الخواص و مجالس النفایس شود.
    حیاثوند
    دهی است از دهستان عثمانونر بخش مرکزی کرمانشاه . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 330 تن سکنه است . از رودخانه آهوران و چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات . اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند.راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    حی العالم
    نباتی است که همیشه سبز و خرم باشد و در فارسی همیشک جوان خوانند. (آنندراج ) (غیاث ).
    حیدردیده بان
    دهی است از دهستان فراتوره بخش دیواندره شهرستان سنندج . ناحیه ای است کوهستانی سردسیری . دارای 120 تن سکنه . محصولاتش غلات و لبنیات است . اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    حیدره
    دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل . دارای 100 تن سکنه است . محصولاتش غلات و میوه . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    حیرم
    گاو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یکی از حیرمة است . (منتهی الارب ).
    حیاد
    چیزی یا آنچه به یک کشیدن پستان فرودآید از شیر وقت دوشیدن : ما ترک حیاداً. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). صاغانی این کلمه را بضم حاءو قاموس بفتح حاء ضبط کرده اند. (از اقرب الموارد).
    حی الماء
    (اصطلاح کیمیا) جیوه . سیماب . زیبق. رجوع به سیماب شود.
    حیدر رازی
    گویند مردی بود که همیشه لاف شجاعت میزد و برای اثبات این دعوی طبلی برداشته از شهر بیرون میرفت که من بجنگ شیر میروم و اگر احیاناً شیری یا روباهی میدید طبل را از دوش خود برمیگرفت و آن طبل را با طبل شکم مینواخت چون او را از نواختن این دوطبل سوال میکردند جواب میداد که نواختن طبل برای آن است که شیر بترسد و نواختن طبل شکم را علت آن است که من نیز میترسم از این رو طبل حیدر رازی مثل شده :
    تیغ تو تیغ حیدر عربی
    کوس تو طبل حیدررازی .

    (آنندراج از شرح فراهانی ) (فرهنگ فارسی معین ).