جستجو

حافظ مزنی
ابوعبدالرحمن شیخ جمال الدین . از تلامیذ نووی . فقیه عالم به مذهب ، متبحر در اصول ، مشهور در ادب و عالم حدیث و حافظ اسانید است و چون نووی درگذشت دو تصنیف پاکنویس ناشده بجای ماند، یکی از آن دو تهذیب الاسماء و اللغات است و دیگر طبقات الفقهاء که ملخصی از طبقات ابن الصلاح است و حافظ مزنی آن دو را تخریج و پاکنویس کرد و به بهترین وجه مرتب گردانید و فتاوای مشهوره نووی را بر آن تعلیق کرد. وفات حافظ بسال 687 ه' . ق. است . (طبقات الشافعیه ابی بکربن هدایةاللّه الحسینی المصنف صص 87-88).
حافظی زین الدین
صدر امام عالم امیر زین الدین سلیمان بن مویدبن علی بن خطیب عقرباء.وی طب را نزد مهذب الدین عبدالرحیم بن علی بکمال آموخت و طبیب حافظ ایوبی ملک ارسلان شاه نورالدین بن ابی بکر صاحب قلعه جعبر بود و بدو تقرب داشت . حافظی در ادب و هنر و خوشنویسی و شعر نیز دست داشت ، و به فنون سپاهیگری آشنا و در نزد پسران ملک حافظ ایوبی مکانتی بسزا داشت و چون ملک حافظ ایوبی درگذشت پس از مکاتبات بسیار که حافظی در آن دست داشت قلعه جعبر بدست الملک الناصر یوسف بن محمدبن غازی صاحب حلب افتاد، و حافظی بحلب نزد الملک الناصر تقرب یافت و دختر رئیس حلب را بزنی کرد و اموال بسیار اندوخت ، و چون الملک الناصر دمشق را فتح کرد با او بدانجا شد و به مقامهای بلندتر ارتقا یافت ، و ابن ابی اصیبعة درباره او گفته :
و مازال زین الدین فی کل منصب
له فی سماء المجد اعلی المراتب
امیر حوی فی العلم کل فضیلة
وفاق الوری فی رایه و التجارب
اذا کان فی طب فصدر مجالس
و ان کان فی حرب فقلب الکتائب
ففی السلم کم احیا ولیاً بطبه
و فی الحرب کم افنی العدا بالقواضب .
و چون رسولان مغول و تتر بدمشق نزد الملک الناصر آمدند وی حافظی را بعنوان رسول پیش هولاکو و سران دیگر مغول فرستاد. مغولان حافظی را در این سفر به مال و جاه تطمیع کردند، و او ایشان را در فتح بلاد اسلام رهنمائی و مساعدت و تشویق کرد، و چون بنزد الملک الناصر بدمشق بازگشت مغولان را در نزد پادشاه بزرگ جلوه میداد و لشکر ناصر را تحقیر میکرد و او را از خطر مقاومت میترسانید تا آنکه تتر به حلب رسیدند و پس از یک ماه محاصره آنرا فتح وقتل عام کردند و زنان و کودکان بسیار به اسارت بردند، الناصر یوسف از دمشق بطرف مصر فرار کرد لیکن حافظی در دمشق باقی ماند و دمشق به صلح بدست مغول افتاد و حافظی و یاران او به احترام میزیستند تا آنجا که به لقب ملک زین الدین شهرت یافت . ناصر که از مغولان شکست یافته بود به مصر حمله برد ولیکن مغلوب پادشاه آنجا الملک المظفر سیف الدین شد و لشکریانش متفرق شدند وسیف الدین به شام حمله کرد و در وادی کنعان مغولها را شکست داد و به دمشق وارد شد. حافظی از ترس مسلمانان از دمشق به همراهی مغولان بگریخت و پس از مرگ سیف الدین ، الملک الظاهر بیبرس بجای او پادشاه مصر و سوریه گردید. (عیون الانباء ج 2 ص 189 و 190). لقب حافظی از زمانی که طبیب ملک حافظ ایوبی بوده بدو داده شده است .
خوندمیر گوید: چون هولاکو از فتح حلب فراغت یافت قلعه حازم را محاصره کرده و مردم آنجا پیغام دادند که اگر فخرالدین ساقی بیاید و سوگند خورد که مغول با مردم قلعه کاری ندارند تسلیم خواهیم گشت و پس از بستن قرارداد و فتح قلعه تمام مردم را از دم شمشیر گذرانیدند، هولاکو ساقی را حاکم حلب کرد و پس از اندکی مردم حلب از او شکایت کرده و هولاکو ساقی رابقتل رسانید و زین الدین حافظ را به حکومت حلب منصوب کرد. (حبیب السیر ج 3 جزء 1 ص 34).
حاقر
نعت فاعلی از حقارت . تحقیرکننده .
حاکم شهید
محمدبن محمدبن احمد حنفی . وی یکی از مولفین علم شروط است . (کشف الظنون ج 2 ص 59). او راست : الغرر (کشف الظنون ج 2 ص 154) و مختصر اصول الزیادات ،در اختصار کتاب زیادةالزیادات تالیف محمدبن حسن شیبانی . (کشف الظنون ج 2 ص 11). نواده او صاحب المحیط برهان الدین عمربن مازن حنفی است . (کشف الظنون ج 2 ص 59).
حافظ مزی
یوسف بن عبدالرحمان بن یوسف القضاعی الکلبی ، ابی الحجاج دمشقی مزّی . محدثی دردیار شام . مولد وی بسال 654 ه' . ق./ 1256 م . در ظاهر حلب ، و او در مزة از نواحی دمشق نشات یافت و به شهر دمشق بسال 742 ه' . ق./1341 م . درگذشت . وی در لغت و حدیث و رجال ماهر است ، و تالیفاتی چند دارد، ازجمله «تهذیب الکمال فی اسماءالرجال » و «الاطراف » (در حدیث ، خطی ) و «المنتقی من الاحادیث » (خطی ) . کتانی گوید: حافظ ابوسعید علائی کتابی در شرح احوال مزی نوشته و نام آنرا «سلوان التعزی بالحافظ ابی الحجاج المزی » نهاده است . (الاعلام زرکلی ج 3 ص 1180 و 1181). و رجوع به فهرس الفهارس 1:107 و القلائد الجوهریة (خطی ) شود.
حافظ یاری
مردی بغایت خوش طبع و خوش صحبت و شیرین کلام بوده و بیشتر اوقات تلاوت قرآن میکرد و علم قرائت را خوب میدانست و ازجمله مصاحبان میر علی شیر نوائی بود و همیشه همای همت بر نصیحت و پند مردم میگماشت . این مطلع در انصاف از اوست :
گرم بر سر هزار آید بلا شایسته آنم
که هستم بدترین خلق و خود را نیک میدانم .
و در مدرسه اخلاصیه جامه نهاد و مزارش بسر کوچه صفا اتفاق افتاده . (ترجمه مجالس النفائس ص 39 و 212).
حاقف
کج . کژ. و فی الحدیث: فاذا ظبی حاقف ; ای رابض فی حقف من الرمل او یکون منطویاً کالحقف و قد انحنی و انثنی فی نومه . (منتهی الارب ). آهوئی که در اثر جراحت و جز آن در خواب کژ و دوتا گردد، و یا به زانو درآمده در ریگتوده و یا درهم پیچیده شده ، مانند ریگتوده منحنی .
حاکم صلح
فقیه .
  • داوربخش . امین صلح . رجوع به محکمه صلح و آئین دادرسی تالیف متین دفتری سال 1327 ه' . ش . ص 31 شود.
  • حافظ مستغفری
    جعفر. رجوع به مستغفری شود.
    حافظین
    تثنیه حافظ. دو فرشته راست و چپ مردم . قعیدان .
    حاقل
    نعت فاعلی از حَقل . زارع . کشاورز.
    حاکم عباسی
    رجوع به حاکم بامر اللّه ابوالعباس احمدبن ابی علی شود.
    حال
    کیفیت . چگونگی . وضع. هیات . گونه .شکل . جهت . بث ّ. دُبّة. دُب ّ. حالت . طبق. هِبّة. اهجورة. اهجیراء. اِهجیری . هجیر. هجّیرة. هجّیری . طِب ْء. شان . بال . داب . قِندِد. قِندید. اهلوب . طبع. فتن . بلولة. (منتهی الارب ). بُلُلة. خلد. (منتهی الارب ) (دهار). عوف . (منتهی الارب ). امر. حُطّة. سِرب . کل . کُلل . دین . مُهَیدیة. قصّة. مَرِن . مَزَن . ج ، احوال .
    ابوریحان بیرونی در بعض عناوین التفهیم آرد: حالهاء بروج یک بادیگر. حالهاء ستارگان . حالهاء بروج . حالهاء ستارگان از آفتاب . حالهاء آسمان و زمین . حال اقالیم . حال بروج از جهت افق. حال خانه ای که از دو برج مرکب باشد. حال ستارگان بهر دو خانه آنها. حال ستارگان در سعادت و نحوست:
    بوستان بانا حال و خبر بستان چیست
    وَاندر این بستان چندین طرب مستان چیست
    گل سر پستان بنمود در آن پستان چیست
    این نواها بگل از بلبل پردستان چیست
    در سروستان باز است به سروستان چیست ؟

    منوچهری .

    حافظ مشفق
    اسماعیل افندی . یکی از متاخرین شعرای عثمانیه . مولد او سنه 1221 ه' . ق. در قسطنطنیه . او در هشت سالگی حافظه قوی نشان میداد. و به سمت منشی دیوان همایون و مشاغل دیگر تعیین شد و در فن انشاء بسیار ماهر گردید و مدتی سردبیر جریده حوادث بود، سپس داخل طریقت خلوتیه شد و در خانه خویش خلوت گزید و بعض اشعار و منشآتش در مجموعه ای موسوم به مشفقنامه طبع و نشر شده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
    حافظیه
    دهی جزء بخش حومه شهرستان محلات در21000 گزی جنوب باختر محلات متصل به جاده محلات به خمین . سکنه 15 نفر. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 66).
    حاقلانی
    ابراهیم . دانشمند مارونی ، از مارونیان سوریه در مائه هفدهم م . مولد وی قریه حاقل سوریه و وفات در رُم بسال 1664 م . او در مدرسه مارونیان رم به کسب علم پرداخت و پس از اشتغال به تعلیم عربی و سریانی در رم ، لوئی سیزدهم او را به پاریس خواند، تا در ترجمه توراة به زبانهای مختلف همکاری کند (1640). سپس وی به رم بازگشت و استاد عربی و سریانی در کلژ رویال گردید (1646). پس از مراجعت به رم در 1652 در تدوین کتاب مقدس بزبان عربی که توسطجمعیت تبلیغاتی در 1671 تهیه شد شرکت کرد. وی با گابریل سیونیتا ی ایتالیائی ،و والرین فلاوینْی استاد عبری در پاریس مشاجرات سخت داشت . آثار متعدد به لاتین از او باقی است که عمده آنها کتب ذیل است : مجمع نیقیه (نیسه ) طبق آثار شرقی (1645)، فهرست ادبیات کلدانی (1653). صاحب معجم المطبوعات گوید: وی عده بسیاری از کتب عربی و فارسی رابه لاتینی ترجمه کرد، ازجمله آنها جام گیتی نماست که به مختصر مقاصد حکمة فلاسفة العرب موسوم کرد و شرح احوال او را یوسف الدبس مطران در تاریخ سوریه آورده و نیز در جامع الحجج الراهنة آمده است . و اصل جام گیتی نما تالیف قاضی میبدی حسین بن معین الدین است . (از معجم المطبوعات ص 738). مولف ذریعه از اکتفاءالقنوع نقل میکند که مختصر مقاصد حکمة فلاسفة العرب ترجمه جام گیتی نما تالیف خواجه نصیر طوسی است که ابراهیم حاقلانی آنرا بعربی ترجمه کرده و در پاریس بسال 1641 و در آلمان بسال 1642 چاپ شده است . (ذریعه ج 5 ص 25). حاقلانی نخستین کس است که تاریخ فلسفه شرق را به زبان لاتینی نگاشت و به سن شصت وچهارسالگی پس از تالیف شصت کتاب درباره تاریخ و فلسفه و زبانهای سامی درگذشت . ونیز او اولین کس است که تاریخچه مارونیان را به لاتینی نوشت . رجوع به مجله الهلال سال 29 ج 4 ص 360 شود.
    حاکم عرف
    حاکمی که از طرف دولت به ترافع و فصل خصومات و حکم پردازد. مقابل حاکم شرع .
    حالا
    اکنون . کنون . اینک . نَک . نون . الاًّن . امروز. ایدر. ایمه . همیدون . ایدون . فی الحال . این زمان . در همین وقت . در همین حال . در همین زمان:
    دروغی که حالا دلت خوش کند
    به از راستی کت مشوش کند.

    سعدی .

    حافظ مظفر
    قمی . یکی از مطربان و نغمه سرایان عهد شاه عباس . (ترجمه تاریخ ادبیات ایران ج 4 ص 88).
    حافق
    کناره شهر. (مهذب الاسماء).