جستجو

حافظ عجم
یکی از شعرای عثمانی که در زمان سلطان سلیم خان ثانی میزیست . وی با برادرش قوقله عجم از ایران آمده و مدّتی در مرزیفون اقامت گزید و سمت مدرّسی مدرسه علی پاشای قسطنطنیه را داشت ، و به اکثر علوم و فنون واقف بود، و تالیفات و اشعار و حتی عنوان کتابهای وی طرز غریبی دارد. از اشعار اوست :
خوشا که میکده کنجنده بر یتاغم اوله
اَلِم اَیاغم اوله کاسه دن فراغم اوله .

(قاموس الاعلام ترکی ).

حافرالبغل
رجوع به اواقنثوس شود.
حافظالموتی
حافظالاجساد. قطران . (تحفه حکیم مومن ).
  • شقردیون . موسیر. رجوع به حافظالاجساد شود.
  • حافظ حاجی بیک
    قزوینی و مقبول عامه است . خواننده خوبی است و موزون هم هست ، این مطلع از اوست :
    ما با تو خورده ایم می و بی تو کی خوریم
    خون جگر خوریم اگر بی تو می خوریم .

    (ترجمه مجمعالخواص ص 295).

    حافظ سعید
    غلام مامون . رجوع به حبیب السیر ج 2 جزء 3 ص 95 شود.
    حافظ عجمی
    رجوع به محمدبن احمد عجمی شود.
    حافرالحمار
    سم خر است ، چون از سم راست وی نگینی سازند و مصروع با خود نگاه دارد صرع از وی زایل شود. دیسقوریدوس گوید سمهای خر چون بسوزانند و بیاشامند چهل روز متواتر هر روز به وزن فلخنارن (و در نسخه ای : ملختادن . و در نسخه ای : فلحثازن ) مصروع را نافع بود و چون با زیت بیامیزند و بر خنازیر طلا کنند نافع بود و بر شقاقی که از سرما بود ضماد کنند زایل کند. (اختیارات بدیعی ).
    حافظالنحل
    حافظالاطفال . (اختیارات بدیعی ). فرفیون . (اختیارات بدیعی ) (فهرست مخزن الادویة).
    حافظ حلوائی
    بروزگار دولت خاقان کبیر شاهرخ سلطان حافظ یکی از شعرای متعین بود و سخن او شهرتی داشت و این غزل او راست :
    ای بدو چشم تو نظربازیم
    از نظر خویش نه اندازیم
    ای ز قدت جمله سرافرازیم
    وقت بشد باز که بنوازیم
    مرد رقیب تو چو دیدم ترا
    کشته شد آن کافر و من غازیم
    چند چو چنگم بدهی گوشمال
    وقت شد ای شاه که بنوازیم
    «دید چو سرگشتگی من بعشق
    خاست فلک نیز به انبازیم »
    حافظ حلوائیم و از کمال
    معتقد حافظ شیرازیم .

    (تذکرةالشعراء دولتشاه صص 463-464).

    حافظ سلطان
    رجوع به حافظ اوبهی شود.
    حافظ عراقی
    ابوالفضل عبدالرحیم بن حسین بن عبدالرحمن ، معروف به حافظ عراقی . محدث کبیر کردنژاد. مولد او بسال 725 ه' . ق./ 1325 م . در رازنان از اعمال شهر اربل است و با پدر در کودکی به مصر شدو سفری به مکه و مدینه و قدس و دمشق و بعلبک و حماةکرد، سپس به غزّه و نابلس و مصر بازگشت ، و در قاهره بسال 806 ه' . ق./1404 م . بدرود زندگانی گفت . او راست : «المغنی عن حمل الاسفار فی الاسفار» و «نکت منهاج البیضاوی » در اصول و «ذیل علی المیزان » و «الفیه » در غریب حدیث (خطی ) و «نظم سیرت نبوی » و «تخریج احادیث الاحیاء» در چهار جزء و «تقریب الاسانید» و «ذیل علی ذیل العبر ذهبی » و «المعجم » در شرح احوال عده ای از رجال قرن هشتم هجری و «التقیید و الایضاح » در اصطلاحات حدیث (خطی ) . و «شرح تقریب » (خطی ) . و بسیاری دیگر از کتب . رجوع به الضوءاللامع فی القرن التاسع و ذیل طبقات الحفاظ و لحظالالحاظ و الاعلام زرکلی ج 2 ص 516 شود. و نیز اوراست ذیل بر «عبرالاعصار و خبرالامصار» تالیف حسینی (متوفی بسال 767). (کشف الظنون در عنوان «عبر...»).
    حافرالمهر
    سورنجان . (اختیارات بدیعی ) (تحفه حکیم مومن ). خانقالکلب . لعبت بربریة. اصابع هرمس . رجوع به سورنجان شود.
    حافظالنفط
    تبن است چه مانع صعود اوست . (تحفه حکیم مومن ). حابس النفط. (تذکره ضریر انطاکی ج 1 ص 116).
    حافظ حمیدی
    محمدبن فتوح بن عبداللّه الازدی المیورقی الحمیدی ، مکنی به ابوعبداللّه . مورخ و محدث اندلس . مولد وی بسال 418 ه' . ق./ 1027 م . او سفری به مصر و مکه و دمشق کرد و به بغداد سکنی گزید و بسال 488 ه' . ق. بدانجا وفات یافت . او راست : «جذوةالمقتبس فی اخبار علماء اندلس » و «تاریخ اسلام » و «الذهب المسبوک فی وعظ الملوک » و «تسهیل السبیل الی علم الترسیل » و «الجمع بین الصحیحین » در حدیث (خطی ). (الاعلام زرکلی ج 3 ص 963).
    حافظ سلفی
    رجوع به احمدبن محمدبن احمد سلفی شود.
    حافظ علائی
    ابوسعید. او راست : وشی المعلم . رجوع به کشف الظنون چ 1 ج 2 ص 635 شود.
    حافر حمارالوحش
    سم خرگور است ، چون بسوزانند و بیاشامند صرع را نافعبود و چون با زیت بیامیزند و بر خنازیر طلا کنند تحلیل کند و داءالثعلب را نافع بود. (اختیارات بدیعی ).
    حافظ امیر
    برادر امیرعلی و معاصر سلیمان خان (741-745 ه' . ق.) از ایلخانان ایران بود. رجوع به امیر حافظ شود.
    حافظ خرگوشی
    ابوسعید، عبدالملک بن محمد نیشابوری خرگوشی . رجوع به عبدالملک ... شود.
    حافظ سیروزی
    یکی از شعرای دوره سلطان مرادخان ثالث . در ابتدا وی در زمره علما بود و بعدها براه قلندری و دوره گردی در تکایا و جوامع افتاد و عمری بدین حال بسر آورد. (قاموس الاعلام ترکی ).