جستجو

جامع دامغان
مولف مرآت البلدان آرد: دو مسجد بسیار قدیمی در دامغان هست که هریک را میتوان جامع گفت . یکی که قدیمتر و معروف به ناری خانه است بگفته اهالی به امر امیرالمومنین (ع ) ساخته شده و چند ستون از آن باقی است ، مسجد دیگر که گویند در زمان خلافت مامون ساخته شده ولی دلیل بر صحت آن تاریخ نداریم و فعلاً آباد است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 102).
جامع شماخی
مسجدی است در شماخی . گویند. از بناهای ابومسلم مروزی است . تاریخ ندارد ولی معلوم است که بسیار کهنه و قدیمی است . تمام بنا از سقف و پایه از سنگ تراش و بسیار محکم است که زلزله های پی در پی شماخی خللی در ارکان آن پدید نیاورده است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 106).
جامع کردستان
مسجدی است در سنندج که بنام مسجد دارالحسان معروف است و امان اللّه خان بزرگ در سال 1228 ه' .ق . آن را بنا کرده است . این جامع مسجدی است عالی که شبستان آن 22 ستون دارد و دو ایوان دارد، یکی رو به مشرق و یک رو به قبله . بانی ، مدرسه ای در جنب این مسجد ساخته است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 117). دومسجد دیگر نیز در کردستان وجود دارد که در شمار جوامع است : یکی مسجد دارالامان که امان اللّه خان کوچک بسال 1268 ه' .ق . آن را بنا کرده و دیگری مسجد امامزاده عمربن علی بن الحسین است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 117).
جامع ورامین
مولف مرآت البلدان آرد: آثار مختصری از بنای مسجد باقی است و فاصله آن تا به نارین قلعه شهر ورامین در حدود هزار و پانصد قدم است . بالای در مسجد لوح بزرگی بطول دو ذرع و نیم و عرض یک ذرع و چارک از کاشی آبی رنگ دیده میشود که تاریخ بنای مسجد در زمان سلطان ابوسعیدخان مغول سال 722 ه' .ق . و اسم بانی محمدبن محمدبن منصور القوهدی در آن ثبت شده است . طرف غربی بکلی منهدم و محتمل است که در این سمت اصلاً عمارتی نبوده یا مدرسه رضویه که مورخان آن را یاد کرده اند و فعلاً از آن اثری نیست در اینجا قرار داشته است این مسجد در زمان شاهرخ بن امیرتیمور بدست یوسفخان مرمت شده و اسم این دو تن در لوح های موجود ثبت شده است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 122).
جامعه ملل
موسسه ای بود که پس از جنگ جهانی اول از اجتماع دول بمنظور تامین صلح جهانی تاسیس شد. مولف حقوق بین الملل عمومی آرد: جامعه ملل موسسه ای بود از اجتماع عده غیر محدودی از دول و موسساتی که اهلیت و شخصیت حقوقی بین الملل را دارا هستند برای تشیید مبانی تعاون بین ملل متمدنه و برقراری بنیان عدالت در عالم و تضمین صلح جهان و آسایش ملل که با یکدیگر مشارکت و معاضدت مینمودند. این موسسه بموجب عهدنامه ورسای (28 ژوئن 1919م .) بوجود آمده و قسمت اول عهدنامه مزبور تا فصل 26 مربوط به این سازمان است و این قسمت را اساسنامه یا میثاق جامعه ملل نامیده اند. برای اطلاع بر این قسمت از عهدنامه رجوع به کتاب دیپلماسی عمومی دکتر حسن ستوده ج 2 ص 351 ببعد شود. جامعه ملل جزء موسسات بین المللی محسوب و دارای شخصیت و اهلیت حقوق بین المللی بوده و موسسه ای شوروی و اجرائی و بودجه مخصوص و حق اتخاذ تصمیم داشت و برای محترم داشتن تصمیمات خود میتوانست قوای لازم را در اختیار داشته باشد.
تشکیلات جامعه ملل . جامعه ملل دارای دو نوع عضو بود:
1- اعضاء موسس . 2- اعضائی که بعداً به عضویت پذیرفته میشدند. اعضاء موسس عبارت بود از 29 دولت امضاء کننده عهدنامه ورسای و سیزده دولتی که نام آنها در ضمیمه اساسنامه ذکر گردیده بود. و برای اینکه دول اخیره جزء اعضاء موسس محسوب شوند بایستی در ظرف دو ماه اول اجرای اساسنامه قبولی مقررات آن را به سایر اعضاء جامعه اطلاع دهند. کلیه دول و دومینونها (مستعمرات مستقله انگلیسی ) و مستعمراتی که در اداره خود استقلال داشتند با دو شرط ذیل میتوانستند عضویت جامعه ملل را دارا گردند: اولا - عضویت آنها را دو ثلث اعضاء جامعه تصویب کرده باشند. ثانیاً -تضمینات حقیقی بدهند که با صمیمیت تعهدات بین المللی خود را انجام خواهند داد و مقررات جامعه ملل را درموضوع تجهیزات بری و بحری محترم و واجب الرعایه خواهند دانست . دولی که بعداً به عضویت جامعه ملل پذیرفته شدند عبارت بودند از: اتریش ، آلمان ، ایرلند، بلغارستان ، ترکیه ، حبشه ، سن دومنگ، مجارستان و مصر. اعضاءجامعه ملل میتوانستند از عضویت آن موسسه استعفا دهند مشروط بر اینکه دو سال قبل سایر اعضاء را از اراده خود مستحضر نموده و در تاریخ خروج کلیه تعهدات بین المللی خود و تعهدات راجعه به اساسنامه را انجام داده باشند بعلاوه اعضائی که اصلاحات وارده به اساسنامه را نپذیرند مستعفی محسوب میشوند. اعضاء جامعه میتوانستند عضوی را که یکی از تعهدات ناشیه از اساسنامه را نقض کرده باشد از عضویت اخراج نمایند و این اخراج بایستی در شورای جامعه باتفاق تصویب شود.
موسسات جامعه ملل ، جامعه ملل وظائف محوله را بوسیله مجمع عمومی و شوری و دارالانشاء انجام میداد. مجمع عمومی و شورای سیاسی و دارالانشاء موسسه اداری آن بود و یک موسسه قضائی بنام دادگاه دائمی بین المللی نیز داشت که فعلا هم دائر است .
مجمع عمومی . مجمع عمومی مرکب از نمایندگان کلیه اعضا جامعه بود. هریک از دول عضو جامعه دارای یک رای بوده و بیش از سه نماینده نمیتوانست داشته باشد. همه ساله در اولین دوشنبه سپتامبر منعقد میشد و نیز بطور فوقالعاده موقعی که شوری یا خودمجمع تصمیم میگرفت تشکیل میشد.
شوری . شورای جامعه مرکب از چهارده عضو بود که پنج تن از آنها که نماینده دول بزرگ بودند عضو دائمی و 9 تن دیگر را مجمع عمومی برای مدت محدودی انتخاب میکرد و همه ساله سه عضو آن تغییر می یافت . برای افزایش تعداد اعضاء دائمی تصویب اکثریت مجمع عمومی لازم بود. ازدولی که عضویت شوری نداشتند اگر در مسئله مطروحه ذینفع بودند دعوت میشد که نماینده ای بفرستند. هریک ازدول عضو بترتیب حروف تهجی یک سال ریاست شوری را بعهده میگرفت و هر دولت یک رای و یک نماینده داشت و درهر سه ماه یکبار تشکیل میشد و بطور فوقالعاده نیز منعقد میگردید. تصمیمات مجمع و شوری اصولا باید به اتفاق آراء اتخاذ شود مگر در پاره ای موارد غیر اساسی که اکثریت کافی بود.
دارالانشاء. در مرکز جامعه موسسه دارالانشاء تاسیس یافته که یک رئیس و دو نائب رئیس داشت . رئیس را شوری به رای اکثریت انتخاب کرده و خود رئیس اعضاء را انتخاب مینمود.
وظائف موسسات جامعه ملل ، دارالانشاء بمنزله قوه مجریه مجمع عمومی و شوری بوده و کارهای اداری جامعه ملل را انجام داده و واسطه بین دول و جامعه ملل بوده و تمام مسائلی که باید در مجمع عمومی یا شوری مطرح شود جمعآوری مینمود. دارالانشاء به ده اداره منقسم میشد که هر یک قسمتی از وظائف دارالانشاء را انجام میداد: 1- اداره کمیسیونهای اداری «سار» و «دانتزیک » و اقلیت ها. 2- اداره اقتصادی و مالی . 3- اداره قضائی . 4- اداره سیاسی . 5- اداره خلع سلاح . 6- اداره قیمومیت . 7- اداره بهداری . 8- اداره حمل و نقل . 9- اداره اطلاعات . 10- اداره امور اجتماعی . وظائف دارالانشاء روشن و صریح معلوم شده ولی وظائف مجمع عمومی و شوری مبهم بود و در اولین جلسه مجمع که در نوامبر 1920 م . در ژنو منعقد گردید این موضوع روشن گردید به این طریق که مجمع عمومی قدرت عالی غیر دائمی و شوری پارلمان دائمی و دارالانشاء قوه اجرائی دائمی جامعه ملل معرفی شدند و هیچ یک حق دخالت در کارهای دیگری را نداشت . مقر جامعه ملل شهر ژنو مقرر گردید ولی شوری لدی الاقتضاء میتوانست آن را تغییر دهد.
وظائف جامعه ملل . در موضوع وظیفه کلی و اساسی جامعه ملل هنگام انعقاد عهدنامه ورسای دو نظر اظهار میشد: مطابق نظریه اول جامعه یک اتحادیه دائمی است که اعضاءآن حق حکمرانی خود را کاملاً محفوظ داشته و فقط در مواردی که دولتی برخلاف قوانین بین المللی اقدامی بعمل آورد با معاضدت یکدیگر از دولت متجاوز جلوگیری و ممانعت میکنند و طبق نظریه دوم جامعه ملل حکومتی است فوق حکومتهای اعضاء جامعه و دارای قوه مقننه و قوه اجرائیه ای است که متکی بر یک ارتش بین المللی میباشدو حق حکمرانی واقعی داشته و میتواند قوانین بین المللی وضع کرده و مقررات متخذه درباره دول را اجرا کند. نتیجه نظر دوم ازبین رفتن حق حکمرانی دول عضو بوده . ولی عهدنامه ورسای ترتیب متوسطی اتخاذ نمود که هم حق حکمرانی دول عضو محفوظ بود و هم موسسه دارای شخصیت حقوقی و قدرتی بود که میتوانست وظائفی را که بموجب عهدنامه به آن محول شده بود انجام دهد. ولی در حقیقت قوه اجرائی برای انجام تصمیمات خود نداشت . (از حقوق بین المللی عمومی تالیف صدیق حضرت ).
جامع دزفول
مسجدی است در دزفول که تاریخ بنا وبانی آن معلوم نیست و بگفته امام جمعه که میگوید از سیصد سال قبل امامت این مسجد با اجداد اینجانب است باید بیش از سیصد سال پیش ساخته شده باشد، لیکن اعتمادی بر این گفته نیست . (از مرآت البلدان ج 4 ص 103).
جامع شوشتر
مسجدی است در شوشتر. مولف مرآت البلدان آرد:از بناهای خلفای عباسی است که ابتدا المعتز باللّه سیزدهمین خلیفه عباسی در سال 254 ه' .ق . امر به بنای این مسجد نمود ولی تمام نشد، سپس القادر باللّه والمقتدی باللّه خواستند تمام کنند دست نداد تا اینکه المسترشد بیست و نهمین خلیفه عباسی باتمام آن پرداخت . اسامی خلفا در کتیبه ها به خط کوفی و نسخ ثبت است این مسجد در جنوب شهر و شبستان آن در جنوب مسجد واقع شده است . بعدها حاجی فتح الدین خیاط با کمک اهالی سقف آن را مرمت کرد. تاریخ تعمیر در شعر زیر آمده :
طالب تاریخ این بنا خواست
از صاحب سرّ و محرم راز
برخاست یکی از این میانه
گفتا مسجد شده خداساز.
تاریخ مذکور در کتیبه بالای منبر چوبی نوشته شده و طرف راست منبر کتیبه ای است مورخ بتاریخ 445 ه' .ق . مناره مسجد با اصل مسجد ساخته نشده ، بلکه بانی آن شیخ حسن چوپانی است که اسم او بر سنگی در زیر گلدسته نوشته شده است ، قبله این مسجد بعد از کوفه در اعتدال بر جمیع مساجد ترجیح داشته و در کمال اعتدال است . بنای مسجد باندازه ای سخت و محکم است که پس از گذشت حدود هشتصد و پنجاه سال بر آن هنوز خللی در آن روی نداده است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 108).
جامع کرمان
مسجدی است در کرمان طبق کتیبه ای که بر سر در شرقی این مسجد وجود دارد، بانی مسجد محمدبن مظفر منصور است که بسال 750 ه' .ق . آن را بنا کرده است این مسجد یک بار در عهد شاه عباس ثانی بدست شاهرخ نامی تعمیر شده و یک بار دیگر طبق خطوطی که در گلدسته و مناره دیده میشود در سال 1170 ه' .ق . بدست محمدتقی خان نامی مرمت شده است . محراب بسیار زیبائی دارد که با سنگهای مرمری که با خط بسیار خوبی آیات قرآنی در آنها نوشته شده کتیبه کرده اند. وحجاری و کاشی کاریهای معرق چینی مانندی در مسجد بکار رفته است . مسجد در سابق بیرون شهر بوده و فعلاً وسط شهر قرار دارد. مسجد دیگری که بسیار قدیمی و بنام مسجد ملک معروف است جزء جوامع این شهر محسوب می شود. طول این مسجد 110 ذرع ، عرض آن 74 ذرع و بزرگترین مسجد در کرمان است . در اثر مرمتهای متعدد تاریخ بنا و بانی آن معلوم نیست و بگفته یکی از امام جمعه ها قاوردبن جبرائیل بن میکائیل بانی مسجد بوده و حدود 828 سال قبل بنا شده است . (از مرآت البلدان ج 4 صص 117 - 118).
جامع و مانع
در اصطلاح منطق، صفت حدی است که شامل تمام افراد خود بوده و بر غیر افراد خود صادق نباشد. آن تعریفی که همه افراد معرف را فرا گیرد و از دخول اغیار در تعریف مانع باشد حدی که طرد و عکس آن بر محدود درست آید: تعریف باید جامع و مانع باشد; حد باید مطرد و منعکس گردد، طرد و عکس باید صحیح باشد.
جامع یزد
مسجدی است قدیمی در یزد. مولف مرآت البلدان آرد: گویند ابتدا سلطان علاءالدوله گرشاسب بن علی بن فرامرزبن سلطان علاءالدوله کالنجار مسجدی عالی بساخت که به مسجد عتیق معروف شد. این مسجد سه در و صفّه ای بزرگ و کتابخانه ای داشته است . در سال 724 ه' .ق . مرتضی اعظم سعید سید رکن الدین محمدبن سید نظام الدین محمد قاضی طرح مسجد نوی در طرف قبله مسجد انداخت و تمام نشده بانی درگذشت و بموجب وصیت او شرف الدین علی در اتمام آن کوشید و مناره ای بر سر گنبد قدیم بساخت و در سنوات بعد به کرات توسعه یافته و بدفعات مرمت شده است . و وضع کنونی آن بدین قرار است : مسجدی است بسیار بزرگ واقع در وسط شهر کهنه که داخل حصار شهر مزبور مسجدی مانند آن نیست از پنج در به این مسجد وارد میشوند و دو در دیگر دارد که کمتر محل عبوراست . صحن وسیعی دارد که ماهتابی مسطحی در وسط و سه جوی آب در اطراف آن جاری است و گنبدی بسیار وسیع و مرتفع در طرف قبله است که داخل آن با کاشیهای ممتاز وکتیبه هائی بخط کوفی زینت یافته است . و نیز دو رواق و چند شبستان بزرگ و حوضخانه و حوض هشتی بزرگی دارد.و نیز دو مناره بلند دارد که مشرف بر تمام شهر و تماماً از کاشی ممتاز است و بالا رفتن و پائین آمدن یک مناره در یک راه و مناره دیگر از یک راه بالا و از راه دیگر بپائین میروند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 125).
جامع دماوند
مسجدی است در دماوند که تاریخ بنای مسجد اصلی معلوم نیست ولی در ستون طرف راست محراب نوشته شده که این عمارت به امر خواجه یاقوت در سال 812 ه' .ق . انجام شده است . در سنوات بعد نیز تعمیراتی در آن شده است ، و خود مسجد دربین محله چریک و قاضی واقع شده است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 103).
جامع صالح طلائع
مسجد بزرگ معروفی است واقع در شارع درب الاحمر در میدان باب زویله . در این میدان بناهای تاریخی بسیار است و از همه مهمتر همین جامع است . این مسجد را ابوالغارات طلائعبن رُزیک ملقب به الملک المصالح ، وزیر الفائز بنصراللّه خلیفه فاطمی بنا کرده است . این جامع آخرین جامعی است که در دوره خلافت فاطمیون مصر (بسال 555 ه' .ق = 1160م .) بنا شده و از بزرگترین مساجد است که مساحت آن 1522 گز است و ممیزاتی دارد که در دیگر مساجد فاطمیه نیست . از مهمترین آنها منبر و محراب نفیسی است که باعث ابهت آن شده است . این مسجد در سنوات موخر مورد تعمیر و تغییر قرار گرفته است . (از تاریخ المساجد الاثریه ص 97 ببعد).
جامع کرمانشاهان
مولف مرآت البلدان آرد: دو مسجد در کرمانشاهان هست که در شمار جوامع است : یکی مسجدی که حاجی علیخان پدر محمدخان امیر نظام 121 سال پیش بنا کرده و بزرگترین مساجد این شهر و به جامع معروف است . دیگری مسجدی که عمادالدوله در یازده سال پیش بنا کرده است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 118).
جام غرور
کنایه از شراب غرور. هوای نفس . غرور جوانی:
کسی ز جام غرور زمانه مست مباد.

اوحدی .

جامع دمشق
مسجد معروف دمشق که ولیدبن عبدالملک بن مروان خلیفه اموی آن را بنا کرد. بروایتی بسال 87 و بروایت دیگر بسال 88 ه' .ق . بناء آن راآغاز کرد. این مسجد را جامع اموی نیز گویند و بزرگترین و با عظمت ترین مساجد ممالک اسلامی است . یاقوت حموی (متوفی در 626 ه' .ق .) درباره این مسجد چنین آرد: گویند، پل سنجة و منار اسکندریه و کلیسای رُها و جامع دمشق از عجائب بناهای جهان است . آن مسجد را ولیدبن عبدالملک که در عمارت مسجد اهتمامی بسزا داشت ، بنا کرد. هنگام بنای آن نصاری را فراهم آورد و گفت : مامیخواهیم کلیسای یوحنا را جزء مسجد خود کنیم و هر کلیسائی را در هر جا بخواهید بعوض آن بشما میدهیم و اگر بخواهید قیمت آن را مضاعف میپردازیم . آنان نپذیرفتند و عهدنامه خالدبن ولید را به نظر او رسانیده و گفتند ما در کتابهای خود دیده ایم که هرکس این کلیسا را منهدم سازد، خفه خواهد شد. ولید گفت : من اول کس باشم که آن را خراب کنم . سپس در حالی که قبای زردی بتن داشت به هدم آن پرداخت و مردم نیز او را متابعت کردند پس از آن بمقداری که میخواست بر مسجد افزود و آنچه توانائی داشت در بناء آن کوشید و در صرف اموال کوتاهی نکرد و برای آن چهار در (باب ) بنام باب جیرون سمت مشرق و باب البرید سمت مغرب و باب الزیاده سمت قبله و باب الناطفانیین سمت مقابل آن و باب الفرادیس در پشت قبله ، قرار دارد و غیث بن علی الارمناوی در «کتاب دمشق» آرد که : ولید فرمان داد پی دیوارهای جامع راعمیق بکنند و کارکنان هنگام حفر به دیواری مستحکم برخوردند و ولید را آگاه کردند و رخصت خواستند که ساختمان را بر روی همان قرار دهند ولید اجازه نداد و گفت : من جز استحکام بنا چیزی نخواهم . باید اطراف را بکنید تا به آب برسید و چنانکه دیوار مستحکم بود بر روی آن بنا کنید، پس بکندن مشغول شدند و به دری رسیدندکه تخته سنگی بر روی آن قرار داشت و بخط یونانی بر روی آن چنین نوشته بود «لما کان العالم محدثاً لاتصال امارات الحدوث به وجب ان یکون له محدث لهولاء کما قال ذوالسنین و ذواللحیین فوجدت عبادة خالق المخلوقات (کذا؟ ) حینئذ امر بعمارة هذا الهیکل من صلب ماله محب الخیر علی مضی سبعة آلاف و تسعماءة عام لاهل الاسطوان فان رای الداخل الیه ذکر بانیه بخیر فعل والسلام » احمدبن الطیب السرخسی گفت : مردم اسطوان طائفه ای از حکماء اوائل اند که به بعلبک بودند. گفته اند ولید خراج هفت سال مملکت را صرف بناء مسجد کرد، و اموال حسبیه را که بار بر هیجده شتر بود بجای مخارجی که کرده بودبرای او آوردند. وی دستور داد آنها را بسوزانند و گفت : ما چیزی را که در راه خدا دادیم عوض بر آن نمی گیریم . از عجائب اینکه اگر صدسال انسان در آنجا بماند و در بنای مسجد دقت کند هر روز نکته تازه ای درمی یابد که روز پیش ندیده است . گویند شش هزار دینار بهای سبزی خوردن صنعتگران مسجد شد و بدینجهت ناله و فریاد مردم برآمد که بیت المال مسلمانان را خرج بنائی میکنید که برای مردم سود ندارد. ولید گفت : مرا خبر دادند که چنین و چنان گفته اید؟ هیجده سال است که بیت المال شما معطل مانده و حتی یک حبه گندم به آن نرسیده پس مردم ساکت شدند. گویند: ساختمان مسجد نه سال بطول انجامید و هر روز ده هزار کارگر در آن رخام میشکستند وششصد سلسله طلا در آن بکار رفت و چون بنا پایان یافت ولید بفرمود تا سقف آن را از ارزیز بپوشانند و از هر سوی بطلب ارزیز فرستادند، و قسمتی باقی ماند که ارزیز آن یافت نشد مگر نزد زنی که میگفت اگر هموزن آن را طلا بدهید می فروشم . ولید گفت : اگر مضاعف آن را نیزطلا بخواهد آن را از او بخرید و چنین کردند لیکن زن ثمن را دریافت کرد و گفت : گمان میبردم که فرمانروای شما این بنا را به ستم برپا کرده است و اینک عدالت او را فهمیدم و خدا را گواه میگیرم که برای خدا این مسجد را بنا کرده است ، سپس طلاها را پس فرستاد چون ولید آگاه شد گفت به روی قطعاتی که از ارزیز آن زن بکارمیرود کلمه برای خدا (للّه ) نوشته شود و به آنچه اسم ولید بر آن نوشته شده مخلوط نسازند. و برای رسم الخط فرمانی که در سمت قبله است هفتاد هزار دینار مصرف شد. موسی بن حماد بربری گفت : در جامع دمشق آئینه ای دیدم که سوره «الهیکم التکاثر» تا آخر با طلا بر آن نوشته شده بود و در حرف «قاف » کلمه «المقابر» گوهر سرخی بکار رفته است . علت آن را پرسیدم گفتند ولید را دختری بود که این گوهر از آن او بود آن دختر مرد و مادرش گفت آن را در قبر او بگذارند. ولید فرمان داد در اینجا بکار برند و برای زن سوگند یاد کرد که آن رادر مقابر گذاشته است . و زنش قبول کرد. جاحظ در کتاب البلدان گوید: برخی از پیشینیان گفته اند که مردم دمشق بدانجهت که مسجد به آن عظمت و خوبی را می بینند ازهرکس به بهشت مایل تر باشند آن مسجد بر ستونهائی از مرمر استوار میباشد و دو مرتبه ای است ستونهای طبقه پائین بزرگ و ستونهای طبقه بالا کوچک و عکس تمام شهرها و درختان دنیا با کاشیهای طلائی ، زرد و سبز در آن ستونها نقش شده . و در سمت قبله آن قبه معروف به «قبة النسر» است که هیچ بنائی به بلندی و نیکو منظری آن در دمشق نیست ، این جامع را سه منار است که بزرگترین آنها بر روی بنائی که محل دیدبانی رومیان بوده است بنا شده و در روایات چنین آمده است که عیسی از آسمان بر آن فرود می آید. جامع دمشق این زیبائی و عظمت راتا سال 461 ه' .ق . داشت و در این تاریخ حریقی در آن رویداد و آن را از عظمت و زیبائی سابق انداخت . رجوع به معجم البلدان ج 4 صص 76 - 77 شود. گویند چون عمربن عبدالعزیز بخلافت رسید گفت : جواهری که در مسجد دمشقبکار رفته زاید بر میزان لازم است و بفرمود تا بهترین مرمرها و کاشیها و زنجیرهای جواهر نشان را به بیت المال برگرداندند و بجای آن زنجیرها طناب آویزان کرد.این کار بر مردم گران آمد تا اینکه ده تن از کشور روم به دمشق آمدند و اجازه خواستند که مسجد را تماشا کنند عمر آنها را رخصت داد تا از باب البرید وارد مسجد شوند و شخصی را که به زبان آنان آشنا بود مامور ساخت که مخفیانه همراه آنان باشد و هر چه گفتند به او خبر دهد. اینان در مسجد به گردش پرداختند تا بقبله رسیدند و سربالا کرده به بناء مسجد نگاه کردند ناگاه رئیس آنان متغیر شد و سر پائین انداخت و گفت ما مردم روم میگفتیم پایداری این حکومت اندک است و چون ساختمانهای آنها را دیدم فهمیدم که مدت درازی بپایند. چون عمر خبر یافت گفت بناء مسجد شما کافران را سخت بخشم آورد و از آنچه تصمیم داشت برگشت - انتهی . محراب این مسجد را با جواهرات گرانبها زینت داده و قندیلهائی از طلا و نقره بر آن آویزان کرده اند. (از معجم البلدان ). صاحب حبیب السیر آرد: و در این سال [ 87 ] ولید مسجد جامع دمشق را طرح انداخت و در تزئین و تکلف آن بناء سپهرسیما چند سال مساعی جمیله بتقدیم رسانید.در تاریخ گزیده مسطور است که شش بار هزار هزار دینار در آن عمارت صرف شد و در مرآت الجنان چنان مرقوم شده که هر روز ده هزار کس در آن مسجد کار میکردند تا به اتمام رسید. (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 254): با طائفه ای دانشمندان در جامع دمشق بحث همیکردم . (گلستان ). بر بالین تربت یحیی (ص ) معتکف بودم در جامع دمشق. (گلستان ). یکی از صلحای لبنان ... به جامع دمشق بر کنار برکه کلاسه طهارت همی ساخت . (گلستان ).
جامع صغیر
کتابی است معروف در فقه که ابراهیم بن محمدبن سعیدبن هلال آن را تالیف کرده است . (از معجم الادباء ج 1 ص 295).
جامع کوفه
مسجد معروف کوفه که از ابنیه بسیار قدیمی و مورد احترام است و یکی از چهار مسجد بزرگی است که در اسلام برای عبادت در آنها فضیلت بیشمار ذکر شده است . یاقوت آرد: اما مسجد کوفه ، روایات بسیار در فضیلت آن ذکر شده از آنجمله : حبةالعرنی گفت ، در مجلس علی (ع ) نشسته بودم که مردی آمد و گفت ، این زاد و راحله من است و میخواهم به زیارت بیت المقدس بروم . پس علی (ع ) گفت ، توشه ات را بخور و راحله ات را بفروش و بر تو باد زیارت این مسجد [ مسجد کوفه ] چه آنکه این مسجد یکی از چهار مسجدی است که دو رکعت نماز گزاردن در آن برابر ده رکعت نماز گزاردن در مساجد دیگر است و برکت آن تا دوازده میلی از هر جانب بود و از فاصله هزار ذراعی نازل میشود و فارالتنور در گوشه آن و ابراهیم نبی (ع ) نزد اسطوانه پنجم نماز گزارده و هزار نبی و هزار وصی در آن نماز گزارده اند در آن است عصای موسی و شجره یقطین . و یغوث و بعوق که فاروق است در آن هلاک شدند و در آن راهی است به کوه اهواز و مصلی نوح در آن میباشد و هفتاد هزار تن در روز قیامت از این مسجد محشور میشوند که حسابی بر آنان نیست ، و میان آن بر باغی از باغهای بهشت قرار دارد و سه چشمه از بهشت در آن جاری است که پلیدیها را میبرد و مومنان را تطهیر میکند و اگر مردم از فضیلت آن آگاه بودند آنرا خشک نمی کردنند و از میان نمی بردند. شعبی گفت ، مسجد کوفه شش جریب و شش قفیز است و زادانفروخ گفت ، نه جریب است وقتی که عبیداللّه بن زیاد مسجد کوفه را بنا کرد و مردم رافرا خواند و بر منبر بالا رفت گفت ، ای مردم کوفه مسجدی برای شما بنا کردم که بر روی زمین همانند آن بنا نشده و برای هر اسطوانه هزار و هفتصد مصرف کردم . و آن را منهدم نسازد جز کسی که یاغی و منکر باشد. سپس قسمتی از آن پائین آمد که حجاج آن را خراب کرد و مجدداً بنا نمود و بعداً دیواری که جنب خانه مختار بود خراب شد و یوسف بن عمر آن را بنا کرد. و سید حمیری در یکی از اشعار خود گوید:
لعمرک ما من مسجدبعد مسجد
بمکة ظهراً او مصلی بیثرب
بشرق ولا غرب علمنامکانه
من الارض معموراً ولا متجنب
بابین فضلا من مصلی مبارک
بکوفان رحب ذی اراس و محصب
مصلی به نوح تاثل و ابتنی
به ذات حیزوم و صدر محنب
و فار به التنور ماء و عنده
له قیل یا نوح ففی الفلک فارکب
و باب امیر المومنین الذی به
ممر امیر المومنین المهذب .
از مالک بن دینار نقل شده که گفت ، وقتی علی بن ابیطالب (ع ) بکوفه نزدیک شد گفت :
یا حبذا مقالنا بالکوفه
ارض سواء سهلة معروفه
تعرفها جمالنا العلوفه .
سفیان بن عینیه گفت ، مناسک حج را از مردم مکه و قرائت قرآن را از مردم مدینه و حلال و حرام را از مردم کوفه فراگیرید. (نقل از معجم البلدان ): هرگز از دورزمان ننالیده ... مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود... به جامع کوفه درآمدم تنگدل . (گلستان ).
جامعه
اثر منسوب به سلیمان . صاحب قاموس مقدس آرد، کتاب بیستمین و از کتب قانونیه است و ظاهراً بدلائل ذیل سلیمان مصنف آن بوده است : اولا قول کاتب است که میگوید کاتب این کتاب سلیمان پسر داود است که در اورشلیم سلطنت نمود. (کتاب جامعه 1:1 و 12) و واضح است که پسر یگانه داود که بر اسرائیل حکمران بود همان سلیمان است . ثانیاً که سلیمان از همه دانشمندتر و زیرک تر بود. (اول پادشاهان 3:12) و این مطلب با آنچه که در کتاب جامعه 1:16 وارد است مطابق میباشد که میگوید: «در دل خود تفکر نموده گفتم اینک من حکمت را بغایت افزودم بیشتر از همگانی که قبل از من بر اورشلیم بودند و دل من حکمت و معرفت را بسیار دریافت نمود». ثالثاً که سلیمان بر جمیع ملوک اسرائیل تفوق یافته از عظمت بناهای خود و عدد خدمتگاران و جلال و مجد و وسعت مملکت بنحوی ترقی کرد که نقره در اورشلیم مثل سنگ بی بها شد. (اول پادشاهان 10:27) و این نیز با آنچه که در جامعه 2:4 - 9 وارد است مطابق میباشد. رابعاً گویند که سلیمان زنان غریبه تزویج نمود که بت پرست بودند و ایشان قلب وی را از متابعت خداوند منحرف ساختند (اول پادشاهان 11:3 و 4) و این مطلب با آنچه که در جامعه 7:26 و28 وارد است مطابقت دارد که میگوید «و یافتم که زنی که دلش دامها و تله ها است و دستهایش کمندها میباشد چیز تلخ تر از موت است » و نیز میگوید «اما از جمیع آنها زنی نیافتم ». خامساً اینکه سلیمان امثال بسیاری تصنیف نمود. یعنی بنابر مشهور به سه هزار مثل تکلم نمود (اول پادشاهان 4:32) و کاتب جامعه در 12:9 میگوید«مثلهای بسیار تالیف نمود». بعضی از مدققین گویند که در این کتاب الفاظ غریبه غیرعبری یافت میشود و این مطلب دلیل است بر اینکه مصنف کتاب عبرانی نبوده اما این فقره دلیل کافی نمیباشد چنانکه شخصی که غالباً سلسله تجارتی او با طوائف متعدده مختلفة اللسان اتفاق افتاد، البته در وضع و اسلوب نگارش و تکلم او نیز اختلاف دیده خواهد شد. علی الجمله غایت و فائده کتاب جامعه آن است که این سوال را جواب گوید «یعنی که سعادت و خوشبختی انسان چه میباشد» علی هذا مصنف این مساله را از روی تجارب و اختبارات خود که در مدت حیاتش تحصیل نموده جواب میگوید، از آن پس از خود بعالم خارجی نقل نموده در باب سوم از آن مقوله سخن میراند و در حالت زمانی انسان گفتگو میکند و معین مینماید که خداوند تمام اشیاء را در موقع خود نیکو ترتیب داده و خلقت فرموده و همگی راجع به خدا میباشد. لکن بنی نوع بشر به شرارت عمل نموده بعضی بر بعضی ظلم روا میدارند بطوری که شخص عادل در تحت قصاص واقع شده شریر و شقی مستخلص ، پرهیزگار بخوبی جزا داده نمیشود و مرد شقی نیز جزای افعال ناپسند و ناهنجار خود را نمی یابد و نتیجه این مطالب این خواهد بود که خدای تعالی هر دوی ایشان را داوری خواهد کرد. (کتاب جامعه 3:17)و این مساله دلیل کافی است بر اینکه مصنف معتقد برعذاب و عقاب و حیات و آینده بوده است . پس از اینها در نسبت میانه خدا و انسان صحبت میکند تا معلوم نماید که فضیلت انسان بر حیوان چیست و فرق اصلی حقیقی در این دنیا دیده نمیشود از آن پس در باب 3:21 کتاب جامعه سوال میکند و میگوید: «کیست روح انسان را بداند که ببالا صعود میکند یا روح بهایم را که بپائین بسوی زمین نزول میکند» و در آیه بعد میگوید «برای انسان چیزی بهتر از این نیست که از اعمال خود مسرور شود چون که نصیبش همین است »: و در باب های بعد تا یازدهم گفتگوی نسبت انسان است با برادر و حکام خود و نتیجه خطایا و کارهای ناهنجار را ذکر نموده سخاوت را مدح و بخالت را مذمت میکند و مردم را به نیکوکاری نصیحت و اندرز میفرماید. و در باب دوازدهم اشاره به نهایت حیات کرده نتیجه اندرزها و اختیارات خود را در آیه 13 و 14 بیان میفرماید و میگوید «پس ختم تمام امر را بشنویم از خدا بترس و اوامر او را نگاهدار چون که تمامی تکلیف انسان این است ، زیرا خدا هر عمل را با هر کار مخفی خواه نیکو خواه بد باشد به محاکمه خواهد آورد». (قاموس کتاب مقدس ). نام کتابی از تورات . قوهلت . (الفهرست ابن الندیم ). قهلت . (نراقی ). کتاب جامعه اثر منسوب به سلیمان که بتوسط کلیسا در کتب مذهبی داخل شده است و شامل تفصیل این حکمت عالی است : باطل اباطیل ، همه چیز باطل است . رجوع به لاروس کبیر شود.
جامغول
حرامزاده را گویند. (برهان ). حرامزاده را گویند، چه جامغول جامه غول بوده یعنی لباس غول و چنانکه غول گمراه و گمراه کننده است مردمان شریر حرامزاده راهزن را به این نام خوانده اند که گوئی دیو و غول در جامه اوست لهذا آن را دامغول گویند. (آنندراج ). بچه ای که پدرش معلوم نباشد یا چند پدر داشته باشد. ولدالزناء. ناپاک:
همچنان کانجامغول حیله دان
گفت میجویم کسی از مصریان .

مولوی .

جامع دینور
مسجدی بود در دینور. این جامع را حسنویةبن حسین که از طرف آل بویه حاکم قسمتی از مردم کردستان بود و به حسن سیرت شهرت داشت در دینور بنا کرد. (از حبیب السیر چ تهران ص 353).